عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

روزي كه عيد شد

_ نوروز، روزهاي قشنگ بهار، ديد و بازديد و ... همه‌شان چيزهايي هستند كه اگر يك آدم براي مدت زيادي خودش را ايزوله كرده باشد؛ دلش حتماً برايشان تنگ مي‌شود.

چه روزهاي قشنگي بود اين 2 هفته‌ي تعطيلات كه نصف اقوام را توي استخر! زيارت كردم و عيدمباركي گفتم، هزارتا شانس! يا همان عنايت الهي نصيبم شد كه شايد كوچكترينش مهار كردن اسب رميده‌ام وقت سواري بود، با رفقا بسي خوش گذراندم و كلي هم چيز خواندم وسط اينهمه بي‌وقتي‌هاي مكرر.

عاغا وجداناً صبح فردا اگر خواستيد سرانه مطالعه اين كشور را حساب كنيد؛ ميزان مقاله و روزنامه و كتب نيم‌خوانده را هم بزنيد تنگ آمارهايتان. چون اگر اين كار را نكنيد دل من يكي حسابي مي‌گيرد.

داشتم مي‌گفتم... اين دور و بر هم شده بود مثل بهشت بدمسّب... بس كه عزاي فاطميه و روضه‌هاي حضرت مادر(س) نفس تازه و حال خوب و بهجت مي‌دهد به آدم و بس كه اين روزها باران رحمت دمادم باريد روي لب‌هاي تشنه‌ي كرمان.

البته مرد بي‌درد هم كه نداريم... داريم؟!

تلخ مي‌شد هر لحظه‌ي اين عيد با چيزهايي مثل مذاكره و اعتدال و انحراف و فتنه و عبدالله نوري و خاتمي و اصلاح‌طلبان!

چه كنم ولي كه شايد سهم من از دنياي شما آدم‌ها بايد تحمل اين چيزهاي لعنتي هم باشد.

خواستم بگويم من يكي به اندازه سهم يك هشتاد و دو ميليوني‌اُمي خودم اگر حقي داشته باشم كه ظريف و روحاني اين روزها در مذاكره در حال ضايع كردنش باشند؛ هرگز نه در اين دنيا و نه در آن دنيا (به قول وصيت‌نامه عموي شهيدم) از آن نخواهم گذشت.

اين تبليغ مسخره اينروزهاي بانك ملت هم چه حسّ بدي مي‌داد به آدم. يكي از قسمت‌هاي سهم من از دنياي شما آدم‌ها عمق دريا و آرامش مرجان‌ها بود كه آن را هم ظاهراً عده‌اي بدسليقه مي‌خواهند با پول و كوسه و تمام شدن كپسول هوا! از من بگيرند...خير نبينيد به حق سيد گلپاي قيدار اميرخاني.

خلاصه كه خودمانيم ها ولي من با اينكه يكي از آنهايي هستم كه سال تحويل و سفره هفت سين و اين ايراني‌گري‌ها برايم امور علي‌السويه‌اند و يك جورهايي شيرازي‌ِ درونم! در اين دست مسائل هميشه فعال است اما احساس مي‌كنم عيد از آن چيزهايي است كه بدش هم خوب است. چه برسد به اينكه خوب باشد.

و ضمنن نوروز و سال جديد هم ان‌شاء‌الله به حق اميرالمؤمنين براي همه‌تان مبارك باشد ولي ضمنن‌تر اينكه همين عيد به اين قشنگي و باقلوايي اما هرگز مبارك نباشد بر كفتارها، بر آنهايي كه داعش درونشان در تمام سي و چند سال عمر انقلاب اسلامي ما فعال بوده است، بر آن نامردهايي كه به ولايت فقيه مي‌گويند استبداد داخلي! بر آنهايي كه اسم تسليم و سازش و مرعوب بودن را گذاشته‌اند مذاكره! بر اشرار مادر مرده، بر آنهايي كه تخصصشان سفره‌آرايي و مزون عروس است ولي شده بودند و مي‌شوند مدير دولتي! بر بعضي‌ها كه مي‌خواهند اداي آن مشايي لعين را دربياورند و بر آنهايي كه عامدانه نمي‌خواهند حق خداوند متعال و اهلبيت مكرّم اسلام را در اين حيات دنيايي ادا كنند.

بشمار...

و دوباره به تهران سلام مي‌كنم.

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 7:22  توسط مسعود يارضوي  |