به منظور فرار از سُرخوردگی!
_ عاغا کلاً به نظر من، خوبست گاهی بصورتی اصولی خودت را به دست خطر بدهی.
چکش میخوری خب جان برادر. و این برایت به شدت خوب است.
میدانید اصل قضیه را؟! اینکه ما آدمها یک جورهایی کلاً همهمان ژن سُرخوردگی داریم.
یعنی اینکه روی هر مودی که باشی، اینرسیات به سمت همان کج میشود و به قول کرمانیزبانها «هادر» یا همان مراقب که نباشی؛ یکهو میبینی کلی گذشته است و تو شدهای جزئی از همان سمت. و تمام خنزر پنزرهایش هم سنجاق شدهاند به عبا و دستارت.
میخواهم، بگویم خودت را به دست خطرات اصولی که بسپاری؛ بیمه میشوی از شرّ این خطر لعنتی سُر خوردگی و یکجورهایی همیشه تند و تند به خودت میآیی.
البته بِپا دوباره در همین به خطر اصولی سپردن هم سُر نخوری جان برادر...
القصه... شوری بدمزهی آب دریا و خرانههای یک اسب غریبه و سفره ماهیهای چند متری؛ برای من حکم همان خطرات اصولی را دارد.
کسی هم نگوید مثلاً کلمهی «اصول و قاعده» به کجای خرانگی یک اسب نرینه که نزدیک بود له و لوردهات کند، میچسبد؟!
برای من و این لایف استایل عجیبی که دارم و دوستش هم دارم، چسبندگی و توجیه دارد لابد!
و جدای از آن، مثبت بودن ورزش و سفارش ائمه(س) به شنا و اسب سواری هم دلایلی هستند که بیشتر مجابم میکنند به تجربهی اسب و دریا.
(عاغا من ارادتمند اموات همهتان هستم... بدون آموزش نه به آب نزدیک بشوید نه به اسب نه به تفنگ! طوریتان بشود خدای نکرده؛ آن دنیا بازخواستتان میکنند)
این دو تا عکس هم برای من دو تا از همین لحظههای خوب فرار از سُر خوردگی هستند که مایلم با شما به اشتراک بگذارمشان.
اسب تصویر بالا، یکی از بهترین خاطرههای سوارکاری این چند ماه است که دیگر نمیبینمش ولی تجربهی پریشان یالهایش و حسّ خوبش هنوز دلتنگم میکند و دریا هم که دریاست دیگر... شبیه حسّ هرآنچه در بیانتها قرار است پلماس کنی.
پ.ن: بیچاره من...
که هیچکدام از دوستهایم، این تفریحات و دوستداشتههای مرا دوست ندارند.
و لذاست که مجبورم این لحظهها را تنهایی و صرفاً با خودم تقسیم کنم. و قال و مقال عالمی را هم به جان بخرم گاهی!
البته رفیق خوب لزوماً نباید با تمام کارهای آدم همپیاله باشد ولی خب دیگر... انتظارات آدم پرتوقعی مثل من از جهان اطرافم هیچوقت تمامی ندارد شاید...
مؤکداً بگویم که پر توقعی از من است وگرنه جمال رفقا را عشق است که اسبدوست نیستند ولی با تو تا جهنم هم میآیند و همیشه مهربانانه شریک دردهایت میشوند.
برچسبها: دریا, غواصی, اسبسواری, تفریح در اسلام