عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

آتش در خرمن توافق بد

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

_ رفقای خوبم، این ماجرای «تصویب متن جمع‌بندی هسته‌ای» که حضرت آقا(حفظه) این دو سه روزه چند بار بیانش کرده اند را اصلاً دستکم نگیرید و هرطور می توانید تبدیلش کنید به مطالبه.

راستش این است که مذاکره خواهان از اول هم طوری پازل این توافق را چیدند که عنان کار اصلاً به دست مجلسی ها داده نشود و برای همین است که در متن منتشره از این توافق بد! دائم می خوانید ایران، ایران ایران! و نمی خوانید دولت ایران، دولت ایران، دولت ایران!

از قبل و بعد از توافق هم زمزمه ها این بود که مجلس اساساً قرار نیست دیگر چیزی را تصویب کند بلکه همان مصوبه طرح الزام دولت را که گذرانده کافیست و زین پس فقط باید تطابق متن توافق را با این مصوبه بسنجد و تمام!

صحبت های نماینده ها را هم اگر شنیده باشید؛ انگاری بعضی هاشان این واقعیت تلخ را پذیرفته بودند.

شورایعالی امنیت ملی هم در کشور ما به چندتا دلیل، کارهایی نظیر وتوی توافق دولت را انجام نمی دهد. یعنی اینکه بعضی آقایان از این می گفتند که مجلس باید توافق را تطبیق بدهد و شورا هم بررسی‌اش کند؛ فی الجمله یعنی هیچ!

گرفتید نکته را؟!

یعنی اینکه حضرت آقا با طرح مسئله «ضرورت تصویب توافق» که حضرات به زعم خودشان چالش کرده بودند و تمام! آتشی به خرمن آمریکادوستان انداخته‌اند و مابقی قصه تکلیف مجلسی ها و رسانه ای ها و شما گرامیان است.

فقط این میان یک نگرانی بزرگ وجود دارد و آنهم اینکه نکند طرح الزام هسته ای که چندی قبل با انجام اصلاحاتی خاص! به تصویب رسید؛ دست مجلسی ها را برای بررسی مطلوب ببندد و کار را به جای دیگری بکشاند...


برچسب‌ها: توافق نهایی, مذاکرات وین, برجام, دولت یازدهم
+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۴ساعت 16:47  توسط مسعود يارضوي  | 

توافق وین به زبان ساده

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

_ توافقی که دولت روحانی با کشورهای 1+5 در وین قول انجامش را به هم دادند به زبان ساده می شود چیزهایی که در ادامه می نویسم...

یکم: بر طبق این توافق تعداد زیادی از تحریم های تأثیرگذار علیه مردم ایران باقی می ماند و تعدادی هم که قرار شده صرفاً تعلیق شوند را «باید بمانید تا بیاید»! به این معنی که ان شاءالله طی چند سال آینده اگر همه چیز روی روال باشد؛ این تعلیق آنهم بصورت قطره چکانی اتفاق خواهد افتاد.

دوم: ما در این توافق باب مذاکره درباره سایت های نظامی مان را باز گذاشته ایم. اگر هم جایی اختلاف پیش بیاید کار به یک هیئت میانجی واگذار می شود که توافق درباره فرجام این مسئله سکوت دارد اما نکته آنجاست که یادمان باشد مرجع راستی آزمایی رفتار ما آژانس اتمی تعیین شده و بنابر یک اصل ریاضی ساده؛ آژانس از هر کار ما ناراضی باشد اتفاقات بدی رخ خواهد داد!

سوم: ما در این توافق و بر اساس متنی که ظریف و موگرینی خواندند؛ تلویحاً پذیرفته ایم که تا قبل از این دنبال سلاح اتمی بودیم اما از این به بعد دیگر نیستیم.

چهارم: مرکز غنی سازی فردوی ما عملاً به یک سایت تحقیقاتی (مثل همان آزمایشگاه های معروف دانشگاه هایمان) تبدیل می شود و رآکتور اراک هم بازطراحی می شود.

پنجم: اینکه قرار بود تمام تحریم ها در هنگام امضای توافق لغو شوند، اینکه قرار بود توافق چند مرحله ای نباشد و ایضاً قرار بود بحث بازدید از سایت های نظامی کأن لم یکن باشد؛ هر سه مسئله محقق نشدند و به بیان دیگر اینکه خطوط قرمزمان شکست!

ششم: رفقای خوبم، این توافق لعنتی، برگردان موسع بیانیه لوزان یا همان توافق لوزان است که فکت شیت صحیح آمریکایی ها مفسر آن شد. کسی اگر واقعاً می خواهد بداند چه دادیم و چه گرفتیم لطفا سری به فکت شیت آمریکایی توافق لوزان بزند. (سر امواتتان هم گیر ندهید که چرا می گویی حرف آمریکایی ها درست است! بزرگ شده باشید و درست فکر کنید لطفاً)

هفتم: کسی لطفا نگوید چرا رهبری به مذاکره کننده ها خسته نباشید گفته اند و یا چرا هیچ نمی گویند؟!

جواب ساده است... اولاً انتظار دارید رهبری چه بگوید؟! (و یا در کارنامه رهبری و یا امام راحل و ایضاً ائمه هدی(س) در این موارد چه برخورد غیر قابل پیش بینی را دیده اید که اکنون خواهان آنید؟!)

و ثانیاً اینکه رفقای خوبم، رفتار رهبری تابعیست از رفتار و نظرات صحیح خواص کشور. وقتی که آقایان جلیلی و حداد و لاریجانی و صفار هرندی و زاکانی و قالیباف و فدایی و غیره 2 سال است سکوت اختیار کرده و در بهترین حالت در لفافه و یا بدون تکرار و دفعتاً حرف می زنند انتظار دارید رهبری چه بکند جز همین سکوت و همراهی های نرم و انتظار برای یک لحظه بموقع برای زدن رکب منطقی بمنظور حفظ دستاوردهای کشور. (همان کاری که رهبری در سال 83 و 84 کرد)

هشتم: کسی لطفا نگوید چرا خبرگزاری ها و چهره های کشور دارند بصورت علنی یا تلویحی از توافق حمایت می کنند، چرا به آن می گویند توافق خوب! چرا اصلاً به آن نمی گویند توافق و چرا می گویند جمع بندی اولیه و از این سوال ها.

پاسخ آنجاست که کم نبوده است در تاریخ که همه از یک امر غلط دفاع کرده اند یا نسبت به امر درست سکوت اختیار کرده اند و غیره... ضمنن تر اینکه این روزها فریاد تک و توک خواص هم بگوش می رسد ولی چه سود که کم رمق است و میان این غبار بدعملی، صدا و تحلیل درست آنها شنیده نمی شود. البته گاهی هم مصلحت است که همه سکوت کنند یا تمجید کنند.

و نهم: عزیزان من، چندان هم نگران نباشید... از قدیم گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است.

توافق دولت روحانی و کشورهای 1+5 در وین آنقدر تودرتو و گنده و لایتناهی است که اگر به آدمی باسابقه اجرایی و مدیریتی نشانش بدهید؛ منصف باشد اگر، یقیناً مکان لمس دستاوردهای توافق را «قله قاف» اعلام خواهد کرد.

تازه ماجرا وقتی خوشمزه تر می شود که بدانیم باید برای تمام این اجرائیات پیچاپیچ و در هم تنیده؛ یک قاضی بهانه گیر بدسابقه یعنی آژانس اتمی هم باید نظر بدهد و البته تمام موارد را تأیید کند.

و تمام اینها یعنی اینکه نگران نباشید چون این توافق اعلامی یقینا میراست و تجربه سال 83 که تیم روحانی همین کارها را کرد، شکست خورد اما درس نگرفت؛ باز هم تکرار خواهد شد. باشد که این بار را درس بگیرد.

 

پ.ن: می خواستم صد بند دیگر هم بنویسم ولی خستگی مجالم نمی‌دهد.

خواستم بگویم پابوس حضرت رضا(ع) رفتن که هنر نیست. نادرشاه و آقامحمدخان و سایرین هم می‌رفتند.

خواستم بگویم اگر ارزنة‌الروم میرزا تقی خان خوب است به این خاطر است که 200 سال پس از امضای آن هم هیچ عقلی سلیمی نمی گوید قرارداد میرزا خوب نبود! به سخن دیگر اینکه امیرکبیر شدن خوب است به این شرط که در همان زمان حیاتت، نشود اثبات کرد پای توافق بد را امضا کرده‌ای! بعد هم خودت ابراز نگرانی بکنی که نکند تاریخ قضاوت اشتباه بکند...

خواستم بگویم خائن بودن یک چیز است، خیانت متدینین یک چیز دیگر. این جمله حضرت آقا را بخوانید: «بنده یک زمانی در زندگی امیر المومنین(ع)در دوران تقریبا پنج ساله ی آن بزرگوار و آن چه پیش آمد،یک مطالعات وسیعی داشته ام  که آن چه می توانستم از این مطالعات به عنوان جمع بندی به دست بیاورم این است که تحلیل سیاسی ضعیف بود.البته عوامل دیگری هم وجود داشت،در درجه ی بعد، اما مهمترین  مسئله این بود . و الا خیلی از مردم هنوز مومن بودند و مومنانه در پای هودج ام المومنین به دلیل تحلیل غلط در مقابل علی(ع) جنگیدند و کشته شدند.»

خواستم بگویم یک افسانه قدیمی اروپایی هست که یک نفر برای هرکس نی‌لبک می زد؛ شنونده عاشقش می‌شد و آنوقت آن نی‌لبک زن، عاشقش را به دنبال نوای خوشش می کشاند توی رودخانه و غرقش می کرد. عاشق آمریکا و شیطان بزرگ شدن فرجامی غیر از غرق ندارد، خواه من و شما باشیم، خواه کسانی در دولت، خواه کسانی در هرجای دیگر.

خواستم بگویم...


برچسب‌ها: توافق هسته‌ای وین, اعلام جمع‌بندی مذاکرات در وین, دولت روحانی, 1
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۴ساعت 11:23  توسط مسعود يارضوي  | 

آهای نسل‌های آینده... از رنجی که در توافق هسته‌ای بردیم

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

سلام نسل‌های آینده...

که فکر می‌کنم الان یا خیلی کوچولو هستید و یا شاید دبیرستانی باشید و از دو، سه سال بعد وارد دانشگاه بشوید...

الآن که دارم این متن را برای شماها می‌نویسم؛ موسم مذاکرات دولت یازدهم ایران با کشورهای 1+5 در وین است و هنوز هم خبری از اعلام توافق نهایی میان طرفین نیست.

خبری نیست ولی خواستم بهتان بگویم اگر خبری شد و احیاناً توافق را اعلام کردند؛ بعدها که داشتید درباره این قضیه فکر می‌کردید و اسنادش را می‌خوانید؛ لطفا یکوقت فکر نکنید که ما بچه بسیجی‌ها و رسانه‌ای‌ها و خواص کشور احیاناً گاگول و بی‌غیرت بودیم که چنین توافق تلخی به کشور تحمیل شد.(اینکه چرا می‌گویم تلخ و تحمیل را دیگر باید به نوشته‌های قبلی‌ام برگردید!)

نه رفقا... ما هیچکدام از اینها نبودیم و گلویمان پاره شده و قلم‌هایمان شکست و بی‌رمق شد بس که گفتیم و نوشتیم درباره عدم امکان عقلی چیزی به نام توافق نهایی ایران با آمریکا.

و مردیم بس که با اینکه بعضی‌هامان بچه‌های سرراهی نظام بودیم ولی داد زدیم و هوار کشیدیم که افکار عمومی باید بدانند آزموده را دوباره آزمودن خطاست.

هِی توافق بی‌دستاورد موقت ژنو در سال 92 را به رخ مردم کشیدیم و هی به گوش دولت خواندیم که شماها دارید با نگاه کدخدامنشانه و با فرمول آمریکا مذاکره می‌کنید و این یعنی حتی اگر توافق هم بشود اما می‌شکند!

ولی چه کنیم نسل‌های آینده...

چه کنیم که شماها الآن که دارید این نوشته‌ها را می‌خوانید شاید متوجه نشوید اینکه ما اسیر یک مشت پیرمرد شکم‌گنده‌ی دنیازده بودیم که جوانانه دل به آمریکا سپرده بودند و نه تنها می‌ترسیدند از این هیولای پوشالی بلکه می‌مردند برایش و فکر می‌کردند ماها خریم و نمی‌فهمیم این عشق و علاقه‌ی جوانانه را.

دردسرتان ندهم نسل‌های آینده که ما، هم از دست پیرمردهای بد کشیدیم هم از دست پیرمردهای خوب اما احمقی که سررسید به دست در اینجا و آنجا ما و تحلیل‌های درستمان را اَخ می‌کردند و به دنبال خبرهای محرمانه بودند.

یعنی آنقدر اَخمان کردند که مثل جودی آبوت شدیم بچه‌های سرراهی و فقط به سایه‌ی رهبرمان که بالا سر مای دیروز و شمای امروز بود و هست دلخوش کردیم.

البته فکر می‌کنم الآن که دارید این نوشته‌ها را می‌خوانید؛ به مدد همان سایه‌ای که گفتم! ثمره‌ی کارهای ما سر راهی‌ها را هم به عینه می‌بینید که به لطایف‌الحیل و هرجوری بود، نگذاشتیم این مملکت نه از انرژی هسته‌ای محروم شود نه به کرنش ذلیلانه جلوی آمریکا متهم.

و البته به همان پیرمردهای بد و خوب هم دائماً گفتیم که چه با خباثتتان و چه با سررسید‌های خبر محرمانه‌تان! باید بشنوید این حرف قاطع و مدلل ما را که این توافق حتی اگر امضا هم بشود؛ خواهد شکست.

خلاصه که نسل‌های آینده‌ی عزیزم! سر جدتان اگر خواستید تاریخ بخوانید و یا اگر احیاناً پشت یک تریبون دانشجویی کلی شور گرفتید یا اینکه توی صفحه اجتماعی‌تان خیلی احساساتی شدید؛ لطفاً کارتان با دقت باشد و گتره‌ای و از سر کم‌خوانی و کم‌دانی و بدفهمی چیزی را تحلیل نکنید.

و بدانید که ما مواظبتان بودیم و دوستتان داشتیم و البته بی‌غیرت و بی‌بصیرت هم نبودیم.

خداحافظ...


برچسب‌ها: توافق نهایی, مذاکرات هسته‌ای, تحریم‌ها, شکست توافق نهایی
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۴ساعت 20:32  توسط مسعود يارضوي  | 

به منظور فرار از سُرخوردگی!

_ عاغا کلاً به نظر من، خوبست گاهی بصورتی اصولی خودت را به دست خطر بدهی.

چکش می‌خوری خب جان برادر. و این برایت به شدت خوب است.

می‌دانید اصل قضیه را؟! اینکه ما آدم‌ها یک جورهایی کلاً همه‌مان ژن سُرخوردگی داریم.

یعنی اینکه روی هر مودی که باشی، اینرسی‌ات به سمت همان کج می‌شود و به قول کرمانی‌زبان‌ها «هادر» یا همان مراقب که نباشی؛ یک‌هو می‌بینی کلی گذشته است و تو شده‌ای جزئی از همان سمت. و تمام خنزر پنزرهایش هم سنجاق شده‌اند به عبا و دستارت.

می‌خواهم، بگویم خودت را به دست خطرات اصولی که بسپاری؛ بیمه می‌شوی از شرّ این خطر لعنتی سُر خوردگی و یک‌جورهایی همیشه تند و تند به خودت می‌آیی.

البته بِپا دوباره در همین به خطر اصولی سپردن هم سُر نخوری جان برادر...

القصه... شوری بدمزه‌ی آب دریا و خرانه‌های یک اسب غریبه و سفره ماهی‌های چند متری؛ برای من حکم همان خطرات اصولی را دارد.

کسی هم نگوید مثلاً کلمه‌ی «اصول و قاعده» به کجای خرانگی یک اسب نرینه که نزدیک بود له و لورده‌ات کند، می‌چسبد؟!

برای من و این لایف استایل عجیبی که دارم و دوستش هم دارم، چسبندگی و توجیه دارد لابد!

و جدای از آن، مثبت بودن ورزش و سفارش ائمه(س) به شنا و اسب سواری هم دلایلی هستند که بیشتر مجابم می‌کنند به تجربه‌ی اسب و دریا.

(عاغا من ارادتمند اموات همه‌تان هستم... بدون آموزش نه به آب نزدیک بشوید نه به اسب نه به تفنگ! طوریتان بشود خدای نکرده؛ آن دنیا بازخواستتان می‌کنند)

این دو تا عکس هم برای من دو تا از همین لحظه‌های خوب فرار از سُر خوردگی هستند که مایلم با شما به اشتراک بگذارمشان.

 

اسب تصویر بالا، یکی از بهترین خاطره‌های سوارکاری این چند ماه است که دیگر نمی‌بینمش ولی تجربه‌ی پریشان یال‌ها‌یش و حسّ خوبش هنوز دلتنگم می‌کند و دریا هم که دریاست دیگر... شبیه حسّ هرآنچه در بی‌انتها قرار است پلماس کنی.

 

پ.ن: بیچاره من...

که هیچکدام از دوست‌هایم، این تفریحات و دوست‌داشته‌های مرا دوست ندارند.

و لذاست که مجبورم این لحظه‌ها را تنهایی و صرفاً با خودم تقسیم کنم. و قال و مقال عالمی را هم به جان بخرم گاهی!

البته رفیق خوب لزوماً نباید با تمام کارهای آدم هم‌پیاله باشد ولی خب دیگر... انتظارات آدم پرتوقعی مثل من از جهان اطرافم هیچوقت تمامی ندارد شاید...

مؤکداً بگویم که پر توقعی از من است وگرنه جمال رفقا را عشق است که اسب‌دوست نیستند ولی با تو تا جهنم هم می‌آیند و همیشه مهربانانه شریک دردهایت می‌شوند.


برچسب‌ها: دریا, غواصی, اسب‌سواری, تفریح در اسلام
+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 19:41  توسط مسعود يارضوي  | 

«شکست»؛ تحلیلی بر توافق نهایی منهای دستاوردهای ملموس

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

ـ بيتاب و خسته‌ام ولي آنچه در اين روزهاي وين مي‌گذرد؛ تکليف را بر چون مني واجب کرده شايد که جداي از بسته‌هاي تحليلي و صحبت‌هاي با دوستان، باز و در اینجا هم برايتان بگويم دقيقاً در ماجراي هسته‌اي چه خبر است؟!

همانطور که پیش‌بینی می‌شد و عباس‌خان عراقچي هم اخيراً اعلام کرد؛ بحث امضاي توافق کأن لم يکن شده است.

به سخن ديگر اينکه طرف آمريکايي متني توافقي و بي‌امضا را به دولت روحاني تحميل کرده است که گويي هدف اصلي‌اش نشان دادن رويي ديگر از «در باغ سبز» به افکار عمومي ايران است.

تا به مردم گفته شود که آي مردم، ما بر سر اين موضوعات با اين نتايج خيلي خوب! توافق کرده‌ايم اما «موانع» داخلي در ايران! نمي‌گذارند اين قدم‌ها برداشته شود... ديگر ريش و قيچي دست خودتان.

رفقاي خوبم، طي دو و نيم سال گذشته اگر با محتواي تحليلي اين وبلاگ درباره مذاکرات هسته‌اي دولت روحاني با 1+5 همراه بوده باشيد يقيناً خوانده‌ايد حرف‌هايم را که همواره تأکيد کرده‌ام چيزي به نام توافق ميان ايران و 1+5 ممکن و ميسور نيست و اگر هم چيزي امضا يا اعلام بشود حتماً دچار ميرايي خواهد بود و خواهد شکست.

الآن هم عرضم همين است که حتي اگر چند روز ديگر يا حتي تا ساعاتي ديگر، دود سفيد از پشت بام مذاکرات وين به هوا برخاست؛ کسي اسير اِغواي جماعت اصلاح‌طلب و آنهايي که 2 سال است جيغ‌هايشان را براي هيچ هم حتي حبس کرده‌اند؛ نشود.

اين توافق، حتي اگر هم اعلام بشود؛ اولا همانند توافق موقت ژنو کاملاً بی‌دستاورد خواهد بود و ثانیاً همین توافق بی‌دستاورد هم خواهد شکست و درست مثل تجربه سال 83 و بيانيه سعدآباد از بين خواهد رفت.

فقط عرضم اين است که در اين ميانه تا مي‌توانيد بصورتي مدلل و محکم و اصولي، از دروغ بودن باغ سبزي که اين همه مدت؛ عده‌اي به مردم وعده دادند، بگوييد و با قول سديد بيان کنيد که بزرگنمايي تحريم‌هايي که هيچگاه اثري بيش از 30 درصد بر اقتصاد کلان ايران نداشته‌اند؛ مهملاتي بود که عده‌اي در داخل و خارج ايران بافتند تا به زعم خود؛ پروژه‌ي شوم «اوکراينيزه کردن ايران» و براندازي به بهانه ارتقاي سطح معيشت را اجرایی کنند.

مهملاتي که فکر مي‌کنم باطل بودنشان حالا ديگر با ماجراي «ربط داده شدن آب خوردن به تحريم‌ها»! بر بچه و بزرگ هم مکشوف شده باشد.

عزيزان من، تا مي‌توانيد از رمق اين فتنه اقتصادي که کشور را تهديد مي‌کند به هر صورتي بکاهيد و به قدر رسا بودن فريادتان، واقعيت‌هاي کشور را که برخي اصلاح‌طلبان تلاش کرده‌اند با شکم‌هاي گنده و تن‌هاي فربه‌شان آنها را بپوشانند؛ مکشوف کنيد و در مقابل ديدگان مردم و اطرافيان قرار دهيد.

و ضمنن این را هم بدانید که متدین و امین و غیور بودن؛ دلیلی بر خیانت نکردن نیست و فراوان بوده‌اند در طول تاریخ کسانی که امین و متدین بوده‌اند اما مرتکب خیانت نادانسته و انحراف و تصمیمات اشتباه هم شده‌اند.

باشد که خداوند رحمان از همه‌ي ما در حفظ کردن ميراث امام و شهدا و دلسپاري به ولايت فقيه قبول کند.


برچسب‌ها: توافق نهایی, مذاکرات هسته‌ای وین, دولت یازدهم, محمدجواد ظریف
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:16  توسط مسعود يارضوي  | 

هَندز فری...

_ گاهی وقت ها هست که می خواهی بنویسی ولی دستهات زخمی شده اند و درد! منصرفت می کند از گذاشتنشان روی کیبورد.

ولی این حرف های قلمبه شده هم وقتی که برای چند روز با کسی مثل بچه ی آدم حرف نمی‌زنی دلشان هوس می کند ویترینی بشوند...

که رفقا با بقیه ی رفقا رفته اند شام بیرون و کیفور شده اند حسابی؛ ولی تو نبوده ای و از فاصله هزار کیلومتری دلت آب شده است.

و نامردها تازه کلی هم زبان درآورده اند و هو کرده اند تو را.

محیای کوچک هم که برای من عین ماهی های قشنگ خلیج فارس شده است؛ می گوید: «بیا خونه‌ی ما»!

و بابایش می گوید که بچه می داند که «مسعود تهران است».

ماه رمضان را هم سخت‌تر که می‌شود؛ دوست‌تر دارم...

نه که از این شاعرانه های گوگل پلاسی و فیس بوکی! ولی «سلام بر حسین» توی لحظه‌های دمای 45 درجه تهران و با زبان روزه؛ یک جورهایی بیشتر می‌چسبد.

 و باز هم آن پاراگراف را که نوشتم، نمی دانستم این نوشته ها را هم خواهم نوشت که سلام بر حسین؛ سلام بر حسین و سلام بر حسین... هرکس هم که نمی تواند ببیند و از ترس شمر و رفقایش که فرات را محاصره کرده اند؛ دارد به خودش می لرزد؛ برود پی کارش!

بس است دیگر... درد این دست ها بی‌تابم کرده است.

یا علی

+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم تیر ۱۳۹۴ساعت 21:30  توسط مسعود يارضوي  | 

دوباره عبور

سلام

و نبودیم و نبودید این چندین هفته را چون بلاگفا خراب بود...

از احوالات اینجانب هم اگر خواسته باشید، همه چیز به لطف خداوند رحمان آرام است و تجربه خراب شدن یک‌باره‌ی بلاگفا برای مدت مدید دوتا چیز را نشان داد!

یکی اینکه مسعود یارضوی حکماً اگر برای طولانی مدت یا هیچوقت هم وبلاگ ننویسد؛ دچار عذاب وجدان خاصی نمی‌شود! و دیگر اینکه شما هم اگر مدتی از من خبری نباشد؛ دنیایتان کمافی‌السابق روی غلتک همیشگی‌اش خواهد بود.

فقط می‌ماند کمی دلتنگی که من یکی آن را هم روی زین اسب و توی عمق دریا فراموش می‌کردم و تمام... (نیست حالا شما اینجوری نبودین!!!)

یک عالمه حرف هم اینجا متولد شد، زندگی کرد و مرد شاید. که آن را هم باید به حساب قضا و قدر این دنیای بدمسّب گذاشت.

ولی خیالی نیست... یعنی نه مهماندار این قهوه‌خانه‌ی شیشه‌ای و نه مشتری‌های همیشگی‌اش هیچوقت غصه‌دار اخلاقیات دنیا نمی‌شوند ان‌شاءالله... و این یعنی اینکه باز هم هستم و باشید.(نبودید هم خیر پیش!)

لینک بسته‌های گزارش تحلیلی فارس را باز هم دوباره هر روز می‌گذارم توی خوانش‌های روزانه، گه‌گاه هم شاید مهمان عکس‌های قهوه‌خانه‌ام بشوید. و باز هم گاهی که حرف‌ها و تحلیل‌هایم زیادی بغض بشوند؛ همینجا می‌نویسمشان.

از آنهایی هم که وقت پایین بودن زورکی کرکره‌ی وبلاگ عبور؛ پِی‌جوی این برادر کوچکترشان شدند، ممنونم.

و دست آخر اینکه صفای قدم همه‌ی آقایان لوطی‌ها، خوش‌مرام‌ها و همه‌ی گذری‌های باعشقی که این طرف‌ها می‌پلکیدند و چندوقتی نشد که همدیگر را ببینیم...

به قول دیوی جان: از همه‌تان متنفرم!


برچسب‌ها: خرابی بلاگفا, آغاز به کار بلاگفا, دلتنگی
+ نوشته شده در  جمعه پنجم تیر ۱۳۹۴ساعت 20:13  توسط مسعود يارضوي  |