عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

مهربان‌ترین تنهای دنیا

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

_ تا چند روز دیگر، «حَقُّ الْحَقيق» متولد می‌شود... و چشم بشریّت روشن.

در ضربآهنگ روزهای شکوه‌انگیز آینده، کسی پا به عرصه‌ی گیتی می‌گذارد که مهربان‌ترین تنهای دنیاست.

که در امن‌ترین جای دنیا، در خانه‌اش شهید شد اما با جگری پاره پاره به قاتل که همسرش بود، گفت: زودتر از اینجا برو تا دستگیرت نکنند...

تا چند روز دیگر چشم دنیا به جمال و جلال سرداری روشن می‌شود که مظلومیتش در روز ساباط و جریان پذیرش صلح با معاویه، از مظلومیت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا هم بیشتر بود.

رمضان‌المبارک انگار شتاب دارد برای تماشای چهره‌ی نوزادی که جان رسول خدا(ص) و عزیز فاطمه(س) بود اما در گذر ایام غدّار، آنچنان بی‌یار و یاور می‌ماند که سجّاده از زیر پایش می‌کشند و یاللعجب که «مذّل المؤمنین» خطابش خواهند کرد.

کسی می‌آید که حقد و کینه‌های بدر و خیبر، قبل از آنکه در روز عاشورا بر پیکر ۷۲ نفر فرود بیاید؛ او را یک تنه هدف گرفت.

تا چند روز دیگر کسی می‌آید که شتر جملیان را پی کرده بود ولی تهمت صلح‌خواهی و ترس از جنگ، جانش را فسرد.

نیمه‌ی رمضان، هدیه‌ای از بهشت با خود می‌آورد.

اما دشمنان دین خدا هم تحفه‌ای از روم آورده‌اند... که اگر بر زمینش می‌ریختند، زمین سوراخ می‌شد و اگر بر شکم گاو می‌مالیدند، خون از پستان حیوان می‌چکید.

زهری که جعده باید به امام عشق بخوراند و جهانی را از خنکای سایه‌سار او محروم کند.

تا چند روز دیگر کسی به دنیا می‌آید که امیرالمؤمنین(ع) به واسطه او به خدا تقرّب می‌جست و در میدان جنگ و سیاست به او دلگرم بود.

در شتاب این ثانیه‌ها و دقیقه‌ها امام مجتبی(ع) می‌آید تا عشق را و تنهایی را و «شهادت در شهادت» را مظلومانه و یک‌تنه معنی کند...

 

*منابع:

_ روایت و احادیث شیعه

_ کتاب صلح امام حسن(ع)

_ زیارت امام حسن(ع) در روز دوشنبه

_ صحبت‌های استاد رجبی دوانی پیرامون شخصیت امام مجتبی(ع)

 

***

همین مطلب در کانال تلگرام من:‌

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: امام حسن, امام مجتبی, کریم اهلبیت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ساعت 15:58  توسط مسعود يارضوي  | 

این کُت گشاد...

اول: «بعضی‏‌ها خیال مى‏‌کنند اگر زنى کارش عبارت از‌‌ همان کار داخل خانه باشد، این اهانت به زن است؛ نه، این هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهم‌ترین کار براى زن، این است که زندگى را سر پا نگه‏دارد.»

دوم: این چه اندیشه‌ای است که گفته شود یا زن باید بتواند وظیفه مادری خود را انجام دهد و یا حضور در جامعه پیدا کند. ما چنین تفکری در اسلام نداریم...این چه تفکری است که گفته شود امنیت و اخلاق زن، فقط در درون خانه تامین می شود.

***

جملات اول را مقام معظم رهبری (حفظه) بیان کرده‌اند و جملات دومی هم از اظهارات حسن روحانی در دیدار اخیرش با بانوان است.

اینکه چرا در حرف‌های آقای روحانی بصورت علی‌الدوام، مقولاتی آشکار و تلویحی در مخالفت با منویات رهبری نظام دیده می‌شود، شاید یک «تحلیل محرمانه» است.

اما فی‌الحال خواستم بگویم دولتی که:

نمادش: اکبر ترکان

بلیّه‌اش: پیرمردی

رفیقش: جیسون رضائیان و حسین موسویان

آرزویش: عکس یادگاری در مقابل پرچم آمریکا

حقوقش: چند ۱۰ میلیونی

مثالش: آبگوشت بزباش

هنرش: سفر خارجی

نماینده‌اش: مینو خالقی

رفیقش: جان کری و فائزه هاشمی

و مشکلش «آب خوردن» باشد، لازم نکرده برای بانوان مسلمان و شهد گوارای «مادری» نسخه بپیچد و ژست منورالفکری بگیرد.

 

*پ.ن: همین اباطیل را سر هم کردند که حالا رسیده‌ایم به تک‌فرزندی و نسبت طلاق دو به یک و اتاق خواب مختلط دانشجویی!

و این برای بار هزارم که ژست‌های کافه‌نادری دولت روحانی همانقدر نافع خواهد بود که مصافحه و معانقه احمدی‌نژاد با والده‌ی مرحوم چاوز!

 

***

کانال تلگرام من

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: زن, خانواده, مادر
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۵ساعت 14:41  توسط مسعود يارضوي  | 

کسی حواسش به فتنه اقتصادی هست؟!

این مطلب را امروز در خروجی کانال تلگرامی‌ام منتشر کردم و دوست دارم که شما هم بخوانیدش:
 
***

عباس عبدی (از زعمای اصلاح‌طلب) در جایی گفته است که «اگر آدرس محل سکونت کسانی که در جریان رویدادهای ۸۸ به زندان رفته‌اند را بنویسی، معلوم می‌شود که بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی تهران ساکن هستند...»
بگذریم از اینکه عقل و فهم و دین و حرمت نان و نمک ایجاب می‌کرد که عبدی این حرف را همان سال ۸۸ بزند نه الآن و از این هم بگذریم که آنچه در ۸۸ رخ داد؛ فتنه بود نه رویداد!
اما عرضم این است که همین خرده بورژواهای بالاشهری از روزی که از زندان آمدند بیرون؛ یک‌باره شدند دلسوز مردم و کم‌درآمدها. همین‌ها یک‌هو گفتند: «آه از اثر ۱۰۰ درصدی تحریم‌ها»، «اقتصاد ایران فلج شد»، «غارت‌زده‌ایم»، «فساد بیداد می‌کند» و کار را رساندند به امروز که بیکاری کمتر از ۳ میلیون نفری را هم با وقاحت ۸ میلیونی عنوان می‌کنند و تمامی شاخص‌های اقتصادی کشور را هم «غیر قابل قبول» می‌نامند.
باید بیش از این به ربط و ارتباط ارگانیک این رخدادها و گفته‌ها با چیزی به نام «فتنه اقتصادی» و تقلّای اصلاح‌طلبان برای کشاندن مردم به خیابان‌ها، اینبار به بهانه اقتصاد، اندیشید.
رفقا، نشود که اوضاعمان اثباتاً بهتر شده باشد اما عده‌ای با موبایل‌های هوشمند و شکم‌های سیر و امنیتی مثال‌زدنی، با ماسک «فقیر» و «بیکار» و «کارگر» به خیابان‌ها بریزند.
نشود که عبدی چند سال دیگر هم در جایی از نقش شورانگیز رفقای برج عاج نشینش در ترویج یک مشت دروغ آماری و بزرگنمایی مشکلات اقتصادی پرده بردارد...

*پ.ن: تعطیلی کارخانه ارج یک چیز است، مبتلا بودن به بحران اقتصادی که به معنی قحطی غذا، تعطیلی بانک‌ها، بیکاری ۲۰ درصدی و تلاطم هر روزه اقتصادی است یک چیز دیگر!
 
***
آدرس کانال تلگرام من:
@masoud_yarazavi

برچسب‌ها: فتنه, اقتصاد, تحریم
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۵ساعت 19:17  توسط مسعود يارضوي  | 

چاردیواری

_ یعنی مطمئنم که این اتفاق، توی تمام دنیا فقط برای من یکی می‌تواند، بیافتد.
که داری فهرست نمره‌های تلفن همراهت را ورق می‌زنی... که یک هو یک توت از درخت بالاسر، تالاپی می‌افتد روی صفحه‌ی تلفن و شماره‌ی آدمی که نمی‌خواهی را می‌گیرد!

 


_ احساس نبودن چیز خیلی بدیست...
اینکه باشی ولی نباشی. و یک تقلّای مبهم را در تمام فرم و محتوای رفتار دیگران ببینی که دانسته و ندانسته می‌خواهند با شکم‌های گنده جلویت بایستند که نباشی! و اگر هم سایه‌هاشان کوچک و بی‌هنر است؛ پاک‌کن بدست، هست و نیستت را محو کنند و خلاص.
انگاری مثل اشرار باید حذف بشوی. یا اینکه مثل ساده شدن‌های ریاضی باید فاکتور گرفته شوی.
بدی‌اَت هم حتی. چه برسد به خاطره‌هایت، عکس‌هایت و نوشته‌هایت.
و در گیر و دار این احساس بد، بعضی مخاطب‌های این قهوه‌خانه‌ی قدیمی هم مدت‌هاست نه برای عبورخوانی و مخاطب شدن که برای خواندن بیانیه‌هایشان و برای معرفی بیشتر و بهتر شریعتی و مرادی و فلانی و تبلیغ پِیج بهمانی می‌آیند اینجا و حالا هم اعلام کرده‌اند که دیگر نمی‌خواهند، بیایند!
خوش گلدی... خیالتان راحت که سنگرتان خالی نمی‌ماند.

 


_ پیش‌خبر: عاغا ما داریم چکّه‌ی سوم «پدر، تفنگ و دشنه و چفیه» را با عنایت به ماه مبارک رمضان می‌نویسیم ها...
پ.ن: یه عمره از عبارت «پیش‌خبر» متنفرم. یه چیز دیگه به جاش اختراع کنین خو!

 


_ بعد از یک عالمه فکر و دودوتا چارتا و نوشتن و خط زدن و توضیح و غیره؛ یک تحلیل با اسم و عکس خودم می‌نویسم...
یاروها با دیدن تصویرم، به تواتر زیرش کامنت گذاشته‌اند که این که بچه‌اس که... برو عمو! بذا سرد و گرم روزگار رو بچشی بعد... بذا بزرگ شی بعد...
نه اینکه بخواهم بگویم بعضی جدیدالاسلام‌ها و پیرمردها این حرف را به امیرالمؤمنین(ع) هم می‌زدند اما این را می‌خواهم، بگویم که همین حرف‌ها را گوش نکردید که به روز روحانی و برجام و ترکان گرفتار آمدید...


_ مادر شهید عزیز مدافع حرم توی حرف‌هایش گفته است که بچه‌ام رغبت چندانی نداشت اما هرجا که می‌رفت خواستگاری و خانواده‌ی دختر می‌فهمیدند پسرم به دلیل کارش ممکن است شهید شود؛ فی‌الفور جواب نه! می‌دادند...
*عریضه: خاک عالم به صورت دو دستی توی سر شما و امثال شما با این اسلام قجری‌تان.
الآن یعنی خوبتان شده...؟! که با یک آدم معمولی وصلت کرده‌اید و مثل گاو هُلِشتاین دچار زیستی در گستره‌ی استراحت و زاییدن و مستراح و مرگ هستید؟!
الآن یعنی شماها که بعد از آن نه! هر روز ظهر، نماز اول وقتتان را می‌خوانید و بعد هم با کباب تابه‌ای عوامانه‌تان منتظرید حاج‌آقا که از قضا پروستات هم دارد؛ از اداره بیاید، خیلی همه چیز برایتان ردیف شده است؟!
الآن شماها که با بچه‌های پاسدار و بسیجی وصلت نمی‌کنید چون ممکن است شهید بشوند؛ خیلی برایتان گلهاچه‌گل شده که در حالت خوبش مجبورید چند سال زندگی معمولی را تحمل کنید و دست آخر هم اگر بر اثر تصادف، بیماری مقاربتی یا سرطان نمرده باشید؛ باید توی خانه سالمندان بر اثر بیماری تکرر ادرار زحمت را کم کنید؟!
و نه عشق گرم و گیرایی، نه زیبایی خاصی، نه محبت شورانگیزی، نه خاطره‌ی عمیقی و نه هیچ و نه هیچ...
خدا مرگتان بدهد که غیرت و شرف و چشم و رو هم خوب چیزیست...


*رونوشت: به ابراهیم حاتمی‌کیا که توی فیلم معناگرای بادیگاردش، دختر حاج حیدر هم نمی‌خواست که خطر شهادت، همسر آینده‌اش را تهدید کند و کارگردان محترم هم تا آخر فیلم نه تنها جوابی به این تمنّای غلط نداد که اینطور نشان داد که شهادت یک تمام شدگی است برای آدم‌های وامانده و فسیلی که دوره‌شان هم البته دیگر گذشته!

+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۵ساعت 14:22  توسط مسعود يارضوي  | 

به سوی تو

_ می‌گویم من که شهره آفاق جهانم به گناه‌کاری و عوام زدگی ولی عاقا این ماجرای «گریختن» توی ماه شعبان، خیلی به نظرم عمق دارد ها...

یعنی به لحاظ منطق ریاضی و تحلیلی، اینکه هم در صلوات شعبانیه و هم در مناجات نازنین شعبانیه، این عبارت «گریختن» (فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْك در مناجات شعبانیه و مَلْجَأِ الْهارِبین در صلوات شعبانیه) مؤکداً و با ضمائمش آمده؛ به نظرم زیادی مهم است.

که البته غور در معانی ماه‌های رجب و شعبان و رمضان، نشان می‌دهد که یحتمل بعد از استغفار و بخشش ماه رجب، وقت پناه آوردن و گریختن به دامان الهی است و حکماً بعد از استغفار و بخشش و پناه آوردن نیز وقت ضیافت سر می‌رسد.

فرایندی معقول که به ترتیب در رجب، شعبان و رمضان هبوط کرده است و در ادعیه و مناجات‌ها نیز سررشته‌هایش را مثل مروارید توی دریا، برای اهلش پراکرده‌اند.

البته جدای از اینکه ان‌شاءالله شما خوب‌ها و ما بدها همگی میهمان واقعی بخش فینال و آن ضیافت دوست‌داشتنی هم باشیم در ماه مبارک رمضان؛ اما ناگفته پیداست که نه آن استغفار و بخشش، نه گریختن‌های این روزها و نه ضیافتی که منتظرمان است، بی‌مهر علی و آل علی نه وجودی دارد نه حتی ارزشی.

به گریختن‌های ماه شعبان برگردم...

در پی‌نوشت همین معنا، البته مرحوم دولابی هم فکر می‌کنم صحبت‌ها و مثال‌هایی را درباره ماجرای گریختن به درگاه الهی دارند که تأکید می‌کنند خیلی خوب است و نافع است و این حرفها...

و از اینها هم که بگذریم، لامسّب معنایش هم خیلی قشنگ و دوست‌داشتنی است.

همین که به سمت کسی که دوستش داری، دچار «هربت الیک» بشوی...

حالا که اینکه گریختن از چه چیزی به چه چیزی هم بحث دیگریست فکر می‌کنم!

 

پ.ن: ما که رندیم و گدا ولی انصاف هم نبود به این زیبایی‌های نازنین اشاره نکنم.

اشاره از آن رو که به روایت ما لات‌ها و معتادها و گشنه‌گداها؛ رجب و شعبان مقدمه رمضان نیستند شاید... که هر سه‌شان مقدمه‌ی محرم ارباب‌اند...

چه محرم و تاسوعا و عاشورایی می‌شود آن که در اقتفای بخشش و گریختن و میهمانی خدا رسیده باشد.


برچسب‌ها: رجب, شعبان, رمضان
+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 15:2  توسط مسعود يارضوي  | 

خفه شو...!

«خانه هنرمندان» بعد از چند ماه انتظار، یک «نه» درشت چسباند زیر درخواست نمایشگاهم. بی هیچ توضیح و تفصیلی.
خب می‌دانید...؟! سرشان شلوغ بوده لابد. کسی مثل من باید درک کند که آقایان و خانم‌های شورای داوریِ خانه، مشغول رتق و فتق برگزاری یک در میان نمایشگاه‌های گردآوری پوستر، پرتره مجسمه‌سازهای فلان سمپوزیوم در حین کار مجسمه سازی، نقاشی‌های بچگانه پیرزن‌های فلان انجمن خیریه، عکس‌های تئاترهای دور همی پایتخت و نمایش تابلوهای اروتیک در فرم و محتوا هستند.
و برای همین شش، هفت گالری خانه هنرمندان در طول تمام ۹ ماه آینده وقت ندارند پذیرای عکس‌های من از زیر دریا باشند.
نمی‌خواهم، بگویم عکس‌هایم جام جهان‌بین است ولی همین بس که آقایان و خانم‌های شورای داوری، حکماً اول با ولع تصاویر ارسالی‌ام را دیده‌اند که بفهمند زیر دریای فارس چه خبر است و چه شکلی است و بعد یک‌هو یادشان آمده که عِه...! این عکس‌ها با «هنر جدید»ی که توی ذهن ماست هم‌خوانش نیست! پس ارزش نمایش را هم ندارد.
هم‌خوانش نیست چون من هنگام غواصی دنبال صورت برزخی هنر مدعی مدرنیته نمی‌گردم و دوربین‌هایم را از ثبت پرتره خرماهی و سگ‌ماهی و کوسه ماهی منزّه نگه داشته‌ام.
و کارهایم از نظر آقایان و خانم‌های شورای داوری خانه هنرمندان، ارزش نمایش ندارد چون عکس‌های من فقط روایت نور و لند آرت‌های دست ساز و پریشانی ماهی‌ها در زیر آب است نه روایت چیز دیگر.

*پ.ن: می‌بینید چه اتحادی با هم دارند...؟! از یک طرف مادام و موسیوهای شورای داوری خانه هنرمندان نمی‌گذارند مردم ایران بدانند در زیر آب‌های نیلگون دریای فارس چه خبر است و چه زیبایی‌های دِگری هم در جهانِ ایرانی و اسلامی ما وجود دارد... از یک طرف هم مشاور رئیس‌جمهورمان، می‌رود مقاله می‌نویسد که مردم ایران عقب‌مانده‌اند چون دغدغه عکاسی از عمق دریا را ندارند!

 

***

همین مطلب در کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: خانه هنرمندان, عکاسی زیر آب, غواصی
+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 11:47  توسط مسعود يارضوي  | 

چرا روحانی هم به بی‌دستاوردی برجام اشاره کرد؟!

به نام خدای متعال و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد
 
*یک‌ماه و یازده روز قبل، در یادداشتی تحلیلی با عنوان «مقصّرتراشی و منازعه داخلی؛ راهبرد برجامیان برای بی‌دستاوردی برجام» که از سوی معاونت پژوهشی خبرگزاری فارس منتشر شد، عرض کردم که «زعمای برجامیان از هم‌اکنون بصورت بطئی وارد پروژه مقصّرتراشی برای بی‌دستاوردی برجام شده‌اند و احتمالاً کار به جایی خواهد رسید که شخص رئیس‌جمهور روحانی نیز وارد مسئله اشاره به این بی‌دستاوردی خواهد شد. اما اینکه مقصّر چه کسی یا کسانی باشند بحث دیگریست».

*قبل از آن و در ۱۶ فروردین ماه هم روی وبلاگم در مطلبی نوشته بودم:
«اینکه می‌گویم دولت به دنبال مقصّرتراشی برای بی‌دستاوردی برجام است و این بی‌دستاوردی‌ها دست آخر پای شیخ حسن روحانی را هم به جمع مقصّرتراشان باز خواهد کرد؛ حرف و تحلیلی قابل اثبات است نه گزافه‌گویی و نه مهملات یک تندروی مخالف برجام».

*پیش‌تر از آن هم در ۲۲ اسفندماه سال گذشته در تحلیلی که با عنوان «روحانی هم وارد ماجرای بی‌دستاوردی برجام می‌شود» روی وبلاگ و کانالم تلگرامی‌ام بصورت مشترک، منتشر کردم، بیان کردم که «غیر از صالحی و لاریجانی و عراقچی، روحانی هم حتی به بی‌دستاوردی‌ها و شکست‌های برجام اشاره خواهد کرد اما نکته آنجاست که او قصد دارد از این منفذ، "مقصّرتراشی" کند و کسی یا کسانی را در داخل بعنوان موانع حصول و یا مانع اصلی حصول دستاوردهای برجام معرفی کند».

*در همین حین و بین، کراراً این مسئله را مورد اشاره قرار دادم و مثلاً در ۱۱ اردیبهشت ماه گذشته، باز هم طی مطلبی در کانال تلگرامی‌ام تصریح کردم که «زودا که روحانی هم وارد اشاره مستقیم به مسئله بی‌دستاوردی برجام شود... البته برای معرفی مقصّر اصلی!»
و ایضاً در ۲۴ فروردین ماه هم در خروجی کانالم نوشته بودم: «آی مردم... چرا ماجرای مقصّرتراشی دولتی‌ها برای بی‌دستاوردی برجام و خطراتش را نمی‌خواهید جدی بگیرید؟! باشد که داشته باشید تا روزی که روحانی هم وارد این مقصّرتراشی مضحک ‌شود.»

تمام اینها را دوباره برایتان بیان کردم که بهتر بدانید وقتی حسن روحانی، روز گذشته (۱۰ خرداد ۹۵) در جلسه توسعه و سرمایه‌گذاری آذربایجان غربی، به یکباره «آفتاب تابان» و «فتح‌الفتوح» بودن برجام را نادیده می‌گیرد و می‌گوید: «همه مشکلات اقتصادی بعد از برجام صد در صد حل نشده»... این سخن و رفتار او چرا اینهمه قابل تفرّس و پیش‌بینی بود.

رفقای خوبم، من اگر هم حرف و تحلیلی بر قلم و زبانم جاری می‌شود جز از فضل خدای متعال نیست.
فهم و پیش‌بینی این رخدادها هم روش‌هایی دارد که بماند.

عرضم این است که من‌بنده‌ای که می‌گویم و شمایی که لطف می‌کنید و می‌شنوید، باید که همگی به تکلیفمان که از روی فهم و عقل تشخیص داده‌ایم عمل کنیم.
یعنی اینکه تمام ابعاد ماجرای این برجام لعنتی که حتماً هم بصورت رسمی نیز خواهد شکست، فقط در تحلیل کردن و دیدن آینده‌اش خلاصه نمی‌شود.
ابعاد مهم‌تر، همانطور که در متن تمام تحلیل‌های اشاره شده در بالا بصورت مبسوط بیان کرده‌ام، این است که نباید اجازه داد روند رخدادهای برجامی به سمتی برود که عده‌ای بتوانند رهبری نظام را بعنوان امضاکننده اصلی برجام و مقصّر بی‌دستاوردی‌های آن جلوه بدهند.
و بعد هم که برجام رسماً شکست (که الّا و لابد باید هم با این بی‌دستاوردی‌ها و خسارت‌های محرزش بشکند) دامان خود را بالا بگیرند که به رجس این ماجرا آلوده نشوند!
از ورود روحانی به مسئله بی‌دستاوردی برجام که گذشت... کاش حواس کسی به پروژه «فرار شبهِ موسویانی» هم باشد.

پ.ن: مردم، این برجام نه تصمیم رهبری بود نه پروژه رهبری. شروط رهبری نیز بر آن اعمال نشد و در فرایند وقوعش از برخی خطوط قرمز ترسیمی حضرت آقا هم عبور و عدول شد.
این برجام، صرفاً تصمیم مشترک روحانی و لاریجانی و خاتمی بود و بس! که البته احمدی‌نژاد و جلیلی هم به دنبال مدل دیگری از آن بودند ولی به فضل خدا نتوانستند.
 
***
همین مطلب در کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: روحانی, برجام, رهبری
+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 12:10  توسط مسعود يارضوي  | 

رهبری نظام، تنها در خیمه‌ی مظلومیت

این مطلب را امروز در کانال تلگرامم منتشر کردم و مایلم که شما مخاطب‌های «عبور» هم مایل بودید اگر، بخوانیدش.

***

عباس عراقچی، از دیپلمات‌های مذاکره‌کننده دولت یازدهم اخیراً گفته است: «اجازه نخواهیم داد که نقض برجام به طور صریح صورت گیرد.»
جدای از دستاوردهای تقریباً هیچ برجام و نقض حقوقی آن؛ همین آقا، چندی قبل اعتراف کرد که برجام بر اساس شروط رهبر انقلاب شکسته و نقض شده است.
پس علی‌القاعده منظور او از اجازه و برجام و نقض، «برجام آمریکایی» است نه برجام مورد نظر نظام اسلامی.
مردم، این واقعیت‌ها و تناقضات را اگر می‌بینید؛ صبح فردا از تضاد در مواضع رهبر انقلاب هم تعجب نکنید.
(مثلاً اگر دیدید رهبر انقلاب حکم به شکست برجام و کأن‌لم‌یکن شدن آن داد و یا از اینکه برجام روزگاری در مجلس ایران تصویب شد و عده‌ای هم گفتند که این برجام تصمیم نظام! بوده است.)
پس از صفین هم شخصی به امیرالمؤمنین(ع) گفته بود، چگونه شد که صبح با حکمیت مخالفت کردید اما ظهر موافق آن شدید؟! و حضرت اینطور فرموده بود که کسی که امرش را نبرند کارش همینگونه می‌شود.
مردم، رافع این مظلومیت از ساحت رهبر و امام جامعه؛ داشتن بصیرت نافذ، آگاه شدن خود و سپس آگاه کردن مردمان است.

*پ.ن۱: آن آقایی هم که گفته بود بعضی‌ها مرثیه‌سرایی می‌کنند که «آی، رهبری تنهاست»؛ برود به جهنم...

*پ.ن۲: با خوانش‌های من، تا بحال ۲ مقام رسمی آمریکا اعتراف کرده‌اند که با ایران فعلی (منظورشان دولت است) روابط خاصی دارند.
مردم، همین روابط است که می‌بینید در مقابل نقض شروط رهبر انقلاب سکوت عمدی صورت می‌گیرد، همین روابط پر دیاثت است که در کمتر از چند ساعت تفنگدارهای دستگیر شده آمریکایی را رهاسازی می‌کند و همین روابط لعنتی است که می‌گویم پروژه «فرار شبهِ موسویانی» باز هم تکرار می‌شود...

***

آدرس کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: برجام, نقض, موسویان
+ نوشته شده در  یکشنبه نهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 16:44  توسط مسعود يارضوي  | 

در میان دریا و آدم‌ها

به پسرکی مهربان که ۲ ساعت تمام توی نمایشگاه درباره دریا و طوفان و ماهی‌ها و خدا با هم حرف زدیم و او صبح فردا تمام این حرف‌ها را بدون یک کلمه کم و زیاد برای دوستانش تعریف کرده بود...

 

_ هر آدمی با داشته‌ها و هنرهایش در تعاملات اجتماعی تعریف می‌شود.

اما بعضی وقت‌ها این داشته‌ها از نظر مردم شمایلی غریب دارد انگار. و برای همین آن تعامل اجتماعی هم غریب می‌شود شاید...

زیاد به این سؤال جواب می‌دهم که تا حالا توی دریا کوسه دیده‌ای؟!

بازه‌ای از کودک ۸ ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله این سؤال را پرسیده‌اند از من...

عکس‌هایم از زیر آب برای بعضی‌ها خیلی جذاب است و برای بعضی‌ها هم هیچ جذابیتی ندارد انگار!

مثلاً همین خانم مامان! باورتان می‌شود اگر؛ تا بحال یکبار هم نگفته بیا ببینم زیر دریا چه غلطی می‌کنی؟!

یا مثلاً حسن‌آقا و آقای حمزه و آقای فرهاد... نمی‌دانم پیر شده‌اند یا جوان مانده‌اند و از روز اول هم اعتقاد داشتند این اسب‌سواری‌ها و دریازدگی‌های من در واقع یک نوع «شامورتی بازی» است؟! که اینهمه درباره غواصی و دریا با من حرف نمی‌زنند؟!

باورتان می‌شود اگر؛ یکبار هم تا حالا نگفته‌اند تو چطوری بدون تانک هوا می‌روی پایین غواصی؟! موج دریا چرا نمی‌بردت؟! اصلاً حوری دریایی واقعیت است یا افسانه؟! (می‌دانم که فکر می‌کنید افسانه است...) و یا مثلاً بده عکسهایت را ما هم ببینیم...

من تا حالا ۱۰ بار به دور و بری‌هایم گفته‌ام:‌ آقاجان من راز چرایی بیشتر بودن اجر شهادت در آب را فهمیده‌ام به نظر خودم... چون توی خواب‌هایم هنگام غواصی مجبورم بر خلاف خواب‌های روی خشکی! طی طریق کنم و این یعنی اینکه روح در آب حرکتی کند دارد... و این دور و بری‌های محترم یکبار هم بابت این کشف جدید با من حرف نزده‌اند.

و در این میانه البته هستند کسانی که توی ارتباطاتمان؛ درباره دریا و ماهی‌ها و غواصی، دیالوگ می‌کنند و مشتاقانه می‌گویند و می‌شنوند... تا حدّی که پر شور و نشاط، از میانه گالری‌های عکسهایم هدیه‌هایی را هم حتی با افتخار تقدیمشان می‌کنم.

آدم‌هایی که توی نمایشگاه، هرکدام با چند عکس خاص، ارتباط می‌گیرند و گاهی از خودت هم بهتر دریا و لحظه‌ی مضبوط در تصاویرش را روایت می‌کنند.

آدم‌هایی که مثلاً کارشان غواصی توی سواحل کارائیب بود و گفته بودند باورمان نمی‌شود خلیج فارس به این قشنگی باشد.

و در گیر و دار آدم‌ها انگار هنوز هم دریاست که بیش از همه با من حرف می‌زند...


برچسب‌ها: دریا, غواصی, فارس, عکاسی
+ نوشته شده در  چهارشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۵ساعت 16:50  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم

به نام خداوند بلندمرتبه و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

***

یکم_ از صبح فردای اعلام نتایج انتخابات مجلس دهم، مشخص بود که علی آقای لاریجانی رئیس مجلس جدید هم هست.

این جمله را گفتم که پروپاگاندای این هفته‌های اصلاح‌طلبان درباره آقای عارف را جدی نگیرید.

فی‌الجمله اینکه آقای عارف گوشت قربانی شده تا بوسیله‌اش؛ اصلاح‌طلبان بتوانند اندکی از هویت از دست‌رفته‌شان را با طرح عارف در افکار عمومی بازیابی کنند.

 

دوم_ عقل سیاسی می‌گوید، کسی به نام محمود احمدی‌نژاد بعد از این در هیچ انتخاباتی تأیید صلاحیت نخواهد شد...

چه اینکه دیاثت سیاسی کار یک لحظه‌ای اوست و همگی می‌دانیم که به چندین هنر دیگر از قبیل انحراف، بغی علیه ولی فقیه، خلاف شرع و قانون بیّن و... هم علاوه بر دیاثت آغشته است.

فقط دعا کنید، قُل دومش یعنی سعیدخان جلیلی که احتمالاً از فیلتر شورای نگهبان عبور می‌کند هم رأی نیاورد که خدای نخواسته مجبور شویم از چاله روحانی به چاه تفکر منحطّ جبهه پایداری سقوط آزاد کنیم.

 

سوم_ همانطور که می‌دانید تحلیل من از چند سال قبل این بوده که این توافق نهایی میان روحانی و آمریکا (موسوم به برجام) یقیناً با صدای بلند و بصورت رسمی خواهد شکست و ایضاً اینکه تعدادی از فعالان دولت روحانی هم دچار پرونده‌ای همانند «سیدحسین موسویان» خواهند شد.

خواستم بگویم این دو تا تحلیل اگرچه صورت عینی‌تری هم خواهند داشت اما با اجازه شریفتان همین الآن هم محقق شده‌اند چه اینکه اولاً آقای عراقچی صراحتاً اعتراف کرد که برجام بر اساس شروط رهبری نظام نقض شده است! (و برجام منها شده از امر رهبر یعنی حرام عینی و حکماً می‌دانید که ساحت پاک انقلاب اسلامی هرگز حرام عینی را نمی‌پذیرد)

و ثانیاً رهبر انقلاب هم اخیراً اذعان کردند که محمدجواد ظریف از برخی خطوط قرمز عبور کرده است. (و این یعنی اینکه نظام اسلامی دارای سماحت اگر نبود؛ الآن باید ظریف را با لباس منقش به ترازو مشاهده می‌کردیم. و این سماحت و بزرگی البته معلوم نیست که تا کجا ادامه داشته باشد...)

 

چهارم_ رفقای خوبم، مسئله اصلی ما در این روزها نه دیدار صبیّه آقای هاشمی با بهائیان است نه بحث و فحص درباره کیستی ریاست مجلس!

مسئله اصلی (غیر از برجام!) باید این باشد که این اصلاح‌طلبان نامرد، که در انتخابات ادعای برد کرده‌اند و هم‌اکنون می‌گویند صاحب بیش از 50 درصد کرسی‌های مجلس هستند (و یک جورهایی هم راست می‌گویند و از ۲ سال قبل همین جا خوانده بودید که نوشته بودم برنده انتخابات می‌شوند)، چه خوابی برای پس از انتخاب رئیس مجلس دیده‌اند؟!

خوابی که البته برای آن (که می‌تواند یک طرح و تصویب چالشی برای نظام باشد) منتظر مساعی مشترک دکتر لاریجانی هم هستند چه اینکه لاریجانی برای ادامه نمایش پیشاانتخابات خود و ماجرای مضحک اعلام استقلال از اصولگرایان، یقیناً در این طرح دهان اصلاح‌طلبان را شیرین خواهد کرد.

درباره تحقق این تحلیل به شدت خائفم و می‌ترسم که توی کله‌ی این پیرمردها، نطفه‌ای در شرف تکوین باشد که نظام را دچار چالش کند!

ضمن اینکه نه از باب تحلیل که من‌باب نظر باید بگویم که این تحلیل بوی خون هم می‌دهد حتی...

 

_ و پنجم: رفقای عزیزم، این ماجرای فتنه اقتصادی و «احتمال وقوع فتنه اقتصادی» را جدی بگیرید و تا می‌توانید روشنگری کنید.

اقتصاد و امنیت و اقتدار ما به هیچ وجه آن مرداری که روحانی و ظریف و اصلاح‌طلبان و رسانه‌های نامردشان می‌گویند و معرفی می‌کنند، نیست.

بیکاری ما نسبت به سال ۸۹، به میزان ۳ درصد کاهش یافته و فقط ۶ درصد از استاندارد جهانی بالاتریم، هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا هستیم، ۹۰ درصد درآمدهای مالیاتی دولت برای اولین بار محقق شده، از نظر میزان بدهی‌های دولت حتی از ژاپن هم بهتریم، دچار قحطی و ناامنی نیستیم و تحریم‌ها هم هیچگاه بصورت میانگین اثری بیش از ۳۰ درصد بر اقتصادمان نداشته‌اند. از طرفی به قول حضرت آقا(حفظه) بیکاری و گرانی در کجای دنیا نیست؟!

رفقای خوبم... نشود که صبح فردا مردمی که این حرف‌ها به گوششان هم نرسیده به خیابان بیایند و بشود آنچه در ونزوئلا و سودان و اوکراین شد!

***

پی‌نوشت: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی... خوب می‌دانم ولی به قاعده‌ی یک شهر خسته‌ام... بس که ۳ سال گذشته به حسین موسویان بد و بیراه گفتم و صدای این بد و بیراه حالا از حق‌التحریر پرداختی کاخ سفید به موسویان درآمده، بس که دارم می‌گویم آدمهایی از تیم روحانی دارند منافع آمریکا را پی می‌گیرند و بس که حرف‌های بالا را بیان می‌کنم و آنها که باید نمی‌شنوند...

خب نشنوید... و همچنان هم احساس کنید که شما با آن ریش و چفیه و عمامه و صندلی و پست و مقام و اهمیتی که دارید خیلی مهمّید و می‌فهمید و در این طرف، یک آدم فقط از تحقق تحلیل‌هایش مسرور است و دل به این بازی «بیان و تحقق» بسته است.

نه! نکته اینجاست که من و شما می‌رویم اما «حقیقت» می‌ماند.

و این حقیقت نامیرا، توی این دنیا نه تنها اثرش را می‌گذارد که بی‌تفاوت‌ها و معاندینش را هم رسوا می‌کند و برای آن دنیا هم بزمی تماشایی برایشان تدارک دیده است.

من هم که حاشا و کلّا که از حقّم بگذرم...


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل, انتخابات
+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم خرداد ۱۳۹۵ساعت 16:37  توسط مسعود يارضوي  |