عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

آهنگ ناموزون مذاکرات ژنو

به نام حضرت دوست و با صلوات بر محمد و آل محمد.

_ مذاکرات هسته ای ژنو برای ایران مطلوب نبود.

گفتند محتوا محرمانه است و ظاهراً کسی چیزی از آن نگفت اما رنگ رخسار طرفین به راحتی خبر داد از حال درون.

کاری با حرفها و مواضع 5+1 ندارم ولی طرف ایرانی مشخصاً مرتکب چند اشتباه فاحش شد.

اول اینکه متأسفانه پیش فرض رئیس هیئت ایرانی مذاکرات، یعنی آقای ظریف، برای ورود به مذاکره، همانطور که در ایران و در ژنو تأکید کرد، افزایش سطح معیشت مردم! و رفع تحریم ها!!! بود.

از خلال مذاکرات هم خبری درآمد که موید حاکم بودن این پیش فرض بر اتمسفر مذاکرات بود. (گویا قرار است از این پس در قالب جلسات کارشناسان، کارگروه تحریم ها با حضور متخصصان تحریم ها نیز برگزار شود!)

این بدترین اتفاق ممکن بود به نظر من.

آقای ظریف ظاهراً و به هر دلیلی توجیه نیست که رفاه بیشتر مردم با مدیریت داخلی محقق می شود نه با مذاکرات هسته ای و احیاناً لغو همه تحریم ها!

رخداد سوء بعدی این بود که گویا طرف ایرانی، با عقب نشینی پذیرفته است که درباره پذیرش پروتکل الحاقی فکر کند. و معنای این حرف این است که از نظر دولت، اشکالی ندارد که پروتکل الحاقی را بپذیریم.

پروتکل الحاقی هم یعنی باز شدن راه برای بهانه جویی ها و تهاجم های جدید و غیر جدید غرب و آمریکا علیه ما و دردسرهایی از جنس سال های 80 تا 84.

دو تا خبر هم از خروجی رویترز درز کرده است که امیدوارم صحیح نباشند.( اگرچه احتمالاً صحیح اند)

یکی اینکه طرف ایرانی قبول کرده سطحی غنی سازی اش را از 20 درصد برگرداند به 5 درصد! و دیگر اینکه از تعداد سانتریفیوژهای فعال در ایران بکاهد.

نقل آخر و موید تمام حرف های بالا هم اینکه گویا به به و چه چه طرفهای خارجی مذاکره از بابت پیشنهادهای طرف ایرانی به آسمان بلند شده است و این یعنی به صدا درآمدن زنگ خطر!

خلاصه هرچه هست اگرچه ما به هیئت مذاکره کننده ایرانی و مقامات خوب کشورمان اعتماد لازم را داریم اما آن اعتماد، نقیض این نقدها و حتی تشرهایی برای جلوگیری از عقب نشینی و تضییع حقوق مردم و آیندگان نیست.

مذاکرات ژنو همچنین با این گامهای نامطلوبی که آقایان برداشته اند، به نظر من دورنمای چندان مثبتی هم ندارد و فقط پروسه "توطئه تحریم ها" را وارد مراحل تندتری خواهد کرد.

و خطرناکترین قسمت داستان همین است به نظر من که از مذاکرات هسته ای، بیش از آنکه فرآیندها و اخبار مربوط به مذاکره به گوش برسد؛ بحث "تحریم ها" و "موانع رفع تحریم ها در ایران!" شنفته شود.

همان مقوله ای که با تحلیل من در چارچوب پازل "ناآرام سازی اقتصادی" در ایران و نشان دادن تحریم ها به عنوان علت العلل مشاکل مردم دارد دنبال می شود.



بعدنوشت: اینکه آقای روحانی و آقای صالحی و آقای ظریف، هرجا می روند، می گویند سیاست خارجی در اختیار مقام معظم رهبری است و بعد هم این قبیل دسته گل ها را به آب می دهند دو تا حرف استدلالی برای پاسخ دارد.

اول اینکه حضرت آقا در جنگ با صهیونیست ها هم فرماندهی و مدیریت امر را بر عهده دارند. آنجا پیروزی تمام و کمال و بی نقص است چون امثال نصرالله و حاج قاسم کار اطاعت را درست و بی نقص انجام می دهند. اگر شما هم مثل این دو نفر بودید و بی نقص عمل می کردید آنوقت سر و ته حرفتان با نتیجه کارتان اینطور نامتجانس نبود!

و دوم اینکه در جنگ صفین هم، امیرالمونین فرمانده سپاه بود و در نظر عوام، هم ایشان بود که حکمیت را پذیرفت و ابوموسای اشعری معلوم الحال را به نمایندگی قبول کرد.

فقط نکته اینجاست که به نظر می رسد برخی از خواص آنروز، به تکلیف خود آنچنان که باید عمل نکردند و به مردم نگفتند که چه شد که علی (ع) به عنوان ولی زمانه و فرمانده میدان، مجبور شد که چنین مقولات ناصوابی را قبول کند و ایضاً تکرار ماجرا در صلح امام حسن(ع).

حاشا که ما بگذاریم ولیِ زمانه، امروز هم مظلومیتی دوباره را در صفین و نُخَیله تجربه کند. 


برچسب‌ها: مذاکرات ژنو, تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲ساعت 15:20  توسط مسعود يارضوي  | 

امروز و فردای ما

_ ماه گذشته در تحلیلی در خبرگزاری فارس پيرامون مشاوران دکتر روحانی که عشق دهکده جهانی را در دل می پرورانند؛ این جملات را نوشتم:

"این عشق شورانگیز البته قرار بود و ان شاء‌الله قرار است که در دولت "تدبیر و امید" دکتر روحانی حذف و نقد شود تا دیگر نظاره گر آن نباشیم که رئیس جمهوری در اثر مجیزگویی، خود را شاه جهان و رئیس میز "مدیریت مشترک جهانی" فرض کند و همچنین بر اثر پافشاری اطرافیان خود به جهانی سازی و ضرورت‌های آمریکایی آن، به ناگاه سر از جایگاه ایما و اشاره برای مذاکره با آمریکایی سردرآورد که..."

در آن تحلیل همچنین این جمله را هم آورده بودم که:

"و قابل تأمل آنکه این قطار انگار دارد به ایستگاه‌های دیگری مثل تحمیق تاریخ گذشته ما، اجبار به گوش دادن به صدای جهانی سازی مد نظر آمریکا و ضرورت الگوگیری از هندوستان و سنگاپور! نیز می‌رسد."

و گذشت تا روز دوشنبه گذشته که آقای روحانی، متأسفانه در سخنان خود در مراسم آغاز سال تحصيلي دانشگاه ها این جمله را بیان کرده است:

"باید جهانی شدن را باور کنیم ..."!

اینکه چطور می شد فهمید دکتر روحانی بالاخره و دیر یا زود این حرف را خواهد زد بماند.

امیدوارم لااقل حالا که صریحاً داریم این حرف ها را می شنویم، عده ای بویژه در جنبش دانشجویی و در میان خواص اصولگرای کشور به خودشان بیایند و کارهایی که لازم است را در عرصه فکر و تحلیل و رسانه و سیاست ورزی انجام بدهند.


_ اصلاح طلب ها از چند وقت دیگر شروع می کنند به فضاسازی برای ایجاد یک رسانه یا یک شبکه تلویزیونی خصوصی.

تمام تلاششان را هم خواهند کرد.

با تحلیلی که من دارم، آنها به این احساس رسیده اند که در حال حاضر تنها چیزی که برای پیشبرد برنامه هایشان کم دارند یک مفهومی شبیه شبکه الجزیره یا یک تلویزیون اینترنتی یا چیزی شبیه این مقولات است.

به نظر من آنها به چند تا روزنامه قانع نیستند و حالا که به نظرشان اوضاع تا حدّی بر وفق مراد است، حتماً برای ایجاد این شبکه خبری اقدام خواهند کرد.

دقت کنید که این مهم نیست یک خبرگزاری یا یک شبکه جدید شبه خصوصی به نام اصلاح طلبان در کشور راه بیافتد. مهم این است که با محتوای قابل پیش بینی آن، برخورد اصولی و معنایی و مبنایی صورت پذیرد.

 

_ درباره توطئه تحریم ها، ماجرای "موانع" که قبلاً گفته بودم و خط شومی که عده ای دارند به اسم محاصره اقتصادی و به کام "ناآرام سازی اقتصادی"! تعقیب می کنند، مایلم تحلیلم را در اینجا بخوانید.

همچنین درباره نظرسنجی کذایی دولت درباره مذاکره با آمریکا و اهداف و پشت پرده هایش هم مصرّحاتی را در این تحلیل نوشته ام که اگر وقت داشتید، بخوانیدشان.

به نظر من دولت آقای روحانی یک دولت قابل پیش بینی است. که البته با روش درست باید فهمید در آینده چه گام هایی برمی دارد.

 

_ دولت با فیسبوکیزه کردن اعضایش دارد وارد بازیِ بدی می شود.

به هر حال، مسئله مهم و نخست این است که فیس بوک در کشور ما غیر قانونی است و اینکه معاون اول و وزیر و غیره ی کابینه، صفحه فیس بوک داشته باشند و روی آن از دولت بنویسند؛ یک پیام خیلی بد برای داخل و خارج کشور دارد.

آن پیام بد هم این است که در کانونی که باید نماد عمل به قانون کشور باشد (یعنی هیئت دولت)؛ عده ای، هیچ اِبایی از دهن کجی به قانون ندارند! (و دقت کنید که ما در دینمان قانونی داریم که می گوید، بدترین گناهان، گناهانی هستند که صاحبانشان آنها را کوچک می شمارند! کسی فکر نکند لطفا که باز کردن صفحه فیس بوک یک کار غیر قانونی کوچک است!)

البته ان شاء الله که دولتی ها چنین نظری ندارند. اما راستش را بخواهید معنای کارشان همین است و چیزی غیر از این نیست.

در ثانی به نظر من دولت اگر به این رونده فیسبوکیزه شدن ادامه بدهد باید منتظر پرداخت هزینه های سنگینی هم باشد.

پر واضح است که وب نویسی اعضای دولت آنهم در یک کانال غیر قانونی سبب ساز چه خطرات فراوانی است و واضح تر آنکه عمل به گزینه های پر خطر، دست آخر حتماً سبب وقوع اتفاق سوء می شود.


_ چقدر ساده اند آنهایی که فکر می کنند آمریکا در فرایند مذاکره با ایران؛ یا تحریم هایش را لغو می کند یا لغو نمی کند و در هر دو صورت ما پیروزیم!

ان شاء الله که ما در همه حالت ها پیروزیم ولی با تحلیل من و همانطور که قبلاً هم گفته ام، شقّ سوم این ماجرا این است که آمریکا بخشی از تحریم هایش را مثل کسی به دیگری خروس قندی! تعارف می کند، در فرایند لغو قرار می دهد اما از بابت آنهایی که ظاهراً تأثیرگذارترند؛ بحث "موانع" را پیش می کشد و می گوید تا موانع! را برندارید از لغو این تحریم های بزرگ و تأثیرگذار!!! خبری نیست.

بعد هم عده ای در داخل به کار می افتند که یالا این موانع را بردارید تا این تحریم های تأثیرگذار لغو شود و زندگیمان راحت! (که البته در تحلیل محرمانه قبلی عبور خواندید لابد که این جمله را هم گفته اند!)

می شناسید آن موانع را که تا هستند آمریکا با ما سر سازش نخواهد داشت؟!


_ آقای هاشمی با عقب نشینی در ماجرای "پیشنهاد لغو شعار مرگ بر آمریکا" در واقع همان کاری را كرد که در ماجرای اشاره اش به استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی کرده بود.

در واقع ایشان حرفهایی را می زند که اگر درست و دقیق و با کلمات مصرّح تکذیب نشوند؛ هیچ نمونه ای از تکذیب و انکار و عقب نشینی، اثر آنها را کمرنگ و یا خنثی نمی کند.

و لذاست که حدس می زنم شخص ایشان هم می دانند که این حرفهایشان در کجاها چه اثراتی دارد؟!

فقط اجازه بدهید وانمود کنم که نمی دانم ایشان با اینکه متوجه آثار این حرفهای سوء هستند پس چرا آنها را بیان می کنند؟!


*گذرواژه = عدد همیشگی منهای یک


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 11:54  توسط مسعود يارضوي  | 

دولت و چند گفتار انتقادی

_ به نظر من، شخص آقای روحانی و شخص آقای دکتر ظریف، بعد از آنکه از نیویورک تشریف آورده اند ایران و بعد از سخنرانی چندی قبل رهبر انقلاب در دانشگاه افسری، یک کار مهم بر عهده داشته اند که یا آنرا فراموش کرده اند و یا به هر دلیلی انجامش نمی دهند.

آن کار مهم، "عذرخواهی از بابت برخی اقدامات نابجای دولت در نیویورک" است.

دقت کنید که نمی شود دولت با برخی اقدامات بزن و در رو روزگار بگذراند و خودش را در مقابل هیچکس پاسخگو نداند.

امیدوارم این مسئله به مطالبه تبدیل شود.

بعدنوشت: حالا جای خالی سپاه و جنبش دانشجویی را خوبتر احساس می کنید؟!


_ آدم گاهی یک چیزهایی را از دور و بر دولت می شنود که حقاً در لحظاتی احساس شرم می کند...

روزنامه ایران در یکی از مطالبش راجع به خوبیهای مذاکره با آمریکا! این میان تیتر را انتخاب کرده است: "قتل امیرکبیر، هزینه ارتباط با آمریکا!"

منظورش هم این بوده که امیر چون می خواسته برای پیشرفت ایران با آمریکای مهربان! مذاکره کند، حسودان و کج اندیشان و همان "موانع"! نتوانسته اند تحمل کنند و لذا رگ امیر را زده اند!

پناه بر خدا... یادتان هست یک معاونکی در دولت دهم گفته بود: حسین فهمیده با تعالیم مکتب ایرانی! بود که نارنجک به خودش بست و رفت زیر تانک!

یا غیاث المستغیثین...


_ من اعتقاد دارم خدا دولت دکتر روحانی را به هر دلیلی خیلی دوست دارد.

ولی نکته اینجاست که این خدای مهربان هرگز از آه مظلوم و حق الناس نخواهد گذشت.

گرفتید مطلب را؟!

خواستم، بگویم اینکه دولت، امثال ابتکار و مولاوردی و نجفی و زنگنه و بقیه ای که نمی خواهم اسمشان را بیاورم، دارد به خودش وصّالی می کند، سبب می شود پایش در چاه حق الناس هایی فرو برود که از سال 88 بر زمین مانده اند.

امیدوارم آقای روحانی از ماجرای احمدی نژاد درست بگیرد و عاقبتی خوشتر را برای خودش رقم بزند.


_ یعنی جان شما در حسرت یک وزیر خارجه گردن کلفتِ خوش غیرتِ لوطی مسلک مانده ایم ما.

آن از آقای صالحی که از گل نازکتر به کسی نمی گفت.

این هم از آقای "ظریف" که یا سیاتیکش درد می کند، یا دارد برای فیس بوک و سایت الف کامنت می نویسد و یا در حال تفأل به دیوان حضرت مولاناست!

گاهی با خودم فکر می کنم اخم های امام راحل خطاب به آمریکا کجا و خنده های همیشگی آقایان به عالم و آدم کجا؟!

بعدنویس: آدم، این روزها رویش نمی شود علیه استکبار جهانی موضع بگیرد. چون بعد استکبار جهانی هم یک چیزی می گوید و بعدتر که دعوا می شود، قرار است مرضیه خانم افخم بیاید به نمایندگی از وزارت خارجه حرف بزند... ما هم که غیرتی!

همان حرف نزنیم (مگر به اقتضا!) بهتر است.

+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 17:17  توسط مسعود يارضوي  | 

لبخند فرزندان واشنگتن

_ رخدادهای این روزها خبر از فردا می دهند...

با تحلیل من، پس از مدتی این سه جمله و یا مضامینی نزدیک به این جملات را از جانب آمریکایی ها و رئیس جمهورشان خواهیم شنید:

_ امیدواریم رئیس روحانی موفق شود.

_ ما به نتایج اقدامات روحانی (در ایران) امیدواریم...

_ از مردم، رسانه ها و گروه های ایرانی می خواهیم به روحانی کمک کنند!

تحلیل من اینطور می گوید که این جملات با اشاره به برخی اقدامات آقای روحانی در داخل ایران بیان خواهند شد که یا به ماجرای مذاکره با آمریکا و موانع پیش روی آن! مربوطند و یا اینکه ایالات متحده از وقوع آنها احساس رضایت خواهد کرد.

دلایل من برای بیان این تحلیل بماند برای بعد.

دقت شود لطفاً که این رخدادی که گفتم، با استقبال از رئیس جمهور روحانی در مجامع جهانی، مورد توجه قرار گرفتن ایشان و تیتر شدنشان که قبلاً در تحلیلی آنرا بیان کرده بودم و نشانه های بروزش چند روزی است که آشکار شده فرق دارد.

آن، دیگری بود و این، دیگری.

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:28  توسط مسعود يارضوي  | 

روز بی مبارزه

_ در هبوط روزهایی حساس هستیم...

روزهایی که هریک بعنوان جزئی محتوم در سیر تطوّر ما از انقلاب اسلامی به تمدن اسلامی تکوّن می یابند.

و روزهایی که با تمام شیرینی ها و تلخی هایش باید شکرگذار خداوند متعال باشیم که می توانیم درون آنها زندگی کنیم و تأثیرگذار باشیم حتی اگر به قول جواهر نهرو، سهم برخی از ما در این روزهای حساس غیر از انزوا چیز دیگری نیست.

... ببخشید که این روزها، عمده مطالب "عبور" صرف انتشار گزارش های سیاسی می شود.

چاره دیگری نیست.

یعنی وقتی به گواه عقل و اسناد و اعترافات، دشمنی خطرناک دارد برای وجب به وجب این مرز پر گوهر نقشه های شوم می پروراند، خُب قاعدتاً می پذیرید که باید در وجب به وجب هم به فکر دفاع بود و البته برای حمله اعتقادی هم برنامه ریزی کرد و راه را نشان داد.

هریک به فراخور سهمی که داریم...

نیک می دانم که برخی از مخاطبان خوب، از بابت نکته گیری های برخی اوقات من در گزارش های سیاسی منتشره، دلگیرند و نیازی به آن نمی بینند.

همانطور که عده ای دیگر هم منتقد انتشار تحلیل های محرمانه در عبور هستند.

برخی دیگر نیز گاهی از باب دید و بازدیدهای مجازی و خوش ذوقی، به خوانش لحظه هایی از "عبور" می نشستند که البته این روزها تُنُک شده است و خیلی کمتر درباره شان چیزی می نویسم.

راستش را بخواهید گاهی این روزها با خودم فکر می کنم که "نوشتن" را از یاد برده ام و غیر از قلمی عصیانگر، چیزی در دستانم باقی نمانده است.

اعتراف می کنم که آبستره مسحور کننده کلمات را دوست دارم. بیشتر از هنرهای دیگر حتی.

با این همه ولی فکر نمی کنم از نظر مخاطبهای خوب "عبور"، چیز عجیبی اتفاق افتاده باشد اگر می بینند عموم نوشته های این روزهایم به سمت مقابله و مخاصمه و بیان تحلیل های مختلف میل کرده است.

آنها حتماً در طول تمام سال های عبور، اثری از آرامش و رخوت زیستن را در اینجا ندیده اند که حالا اینهمه گزارش سیاسی و نوشتارهای سخت، متعجبشان کند.

و مدلل تر اگر بخواهم، حرف بزنم، می نویسم: "در هبوط روزهایی حساس هستیم"

مخلص کلام اینکه پیر جماران روزگاری فرمود: "تا مبارزه هست ما هستیم" و البته رندی کرد و نگفت که خدا هرگز روز بی مبارزه را در تقویم جهان نیافریده است.

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 7:32  توسط مسعود يارضوي  | 

از جنگ سایه ها

_ قبلاً در تحلیلی با عنوان "نمایش غم انگیز تحریمها و نماهایی از آینده" عرض کرده بودم که آمریکا قاعدتاً در فرآیند توطئه آمیز تحریم ها، یکسری از تحریم های غیر تأثیرگذار و کلی علیه ما را تعلیق یا لغو می کند.

همچنین در همان تحلیل به نقطه مهمی به نام "موانع" اشاره و بیان کردم که این مفهوم در فرآیند تحریم و مذاکرات بین آمریکا و ایران بروز خواهد کرد.

برای بار هزارم می گویم که این حرفها پیش بینی نیست. اینها خوانشی تحلیلی از قواعد بازی است که علی القاعده، آینده ای که هنوز رخ نداده است را در مقابل چشمهای ما هویدا می کند...

طی چند روز گذشته لابد خبر تعلیق برخی تحریم های اسمی آمریکا علیه ایران را خوانده و یا تیتر آن را در رسانه ها دیدید.

این بازی قابل حدس، همانطور که قبلاً عرض کردم، فقط شامل لغو تحریم های غیر تأثیرگذار خواهد بود و صدالبته هیچگاه مشمول قضایایی مثل لغو کامل تحریم های نفتی و معدنی ما نخواهد شد.

جالب است برایتان بگویم که حتی در یکی از تحلیلهایی که چند وقت قبل منتشر کردم (اینجا) در مثالی برای رامشگریهای آمریکا نوشتم که مثلاً برقراری خطوط پروازی مستقیم یک بازی است و اقدامی نخواهد بود که مورد رضایت ما باشد.

و گذشت تا اینکه همین چند روز قبل، ابوالمشاغل دولت یعنی آقای ترکان، خبر داد که دکتر روحانی پس از بازگشت از سفر نیویورک دستور داده است بحث ایجاد خطوط پروازی مستقیم بین آمریکا و ایران پیگیری شود!

و درباره "موانع"...

نخستین صداها درباره "موانع" هم اخیراً و متأسفانه به گوش رسید... همان که در تحلیلم برایش نوشته بودم:

"توجهات جماعت اشاره شده ... به سمت نقاطی در داخل ایران معطوف خواهد که ظاهراً و به بیان آنها نمی گذارند راه رفع تحریم ها پیموده شود! آه... به آن نقاط گفته خواهد شد: "مانع"! و هجوم خطی و نقطه ای به سمت این عرصه های حساس و واجب الحفظ آغاز خواهد شد... که چرا نمی گذارید برنامه ها اجرا شود؟ چرا قبول نمی کنید؟ چرا به رنج مردم راضی هستید و ..."

گویا برخی در صحبت هایشان گفته اند که خلاصه برخی چیزها مانع است و باید از پیش پای مذاکرات برداشته شود! (ادامه مطلب)

*گذرواژه= عدد قبلی + 1


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:28  توسط مسعود يارضوي  | 

مرگ بر تو و امان‌نامه‌ات...

_رئيس كاخ سياه آمريكا در گفتگوي تلفني با حسن روحاني گفته است: "براي مردم ايران احترام قائلم..."

مرگ بر تو و امان‌نامه‌ات آقاي اوباما...

كُلّنا عباس آقاي اوباما...

و نمي‌داني، بدان آقاي اوباما كه عاشوراي اينبار با عاشوراي سال 61 هجري، (همان كه شما به آن مي‌گوييد: "Hosein day") توفير خواهد داشت...

حسين زمانه اينبار نه 72 نفر كه دريادريا مردم و بسيجي‌ها را كنار خود دارد.

لعنت به تو و امان‌نامه‌اي كه براي ما فرستاده‌اي آقاي اوباما...

_ محرم امسال، روضه شب تاسوعا و امان‌نامه شمر براي عباس‌بن‌علي(ع) را كه مي‌شنويد و اشك مي‌ريزيد؛ حتماً ان‌شاءالله ثواب بيشتري خواهيد برد.

گريه‌هاي تاسوعاي امسال براي همه مردم ايران شناساتر از همه‌ي سالهاست.

ما زندگي و عزت، بدون سيدعلي خامنه‌اي را نمي‌خواهيم.

دلم آرام نمي‌شود... مرگ بر تو و امان‌نامه‌ات آقاي اوباما...

+ نوشته شده در  سه شنبه نهم مهر ۱۳۹۲ساعت 11:13  توسط مسعود يارضوي  | 

تأملاتی درباره سفر نیویورکی آقای روحانی

_ درباره سفر دکتر روحانی به نیویورک و اتفاقاتی که در این سفر رخ داد نظرها و تحلیل هایی دارم. حرفهایی تا اندازه متراکم که به دلایلی مایلم بی هیچ پیرایه ای و در قالب اپیزودیک بیانشان کنم.

 

درگاه: چند ماه قبل از این و دو هفته بعد از انتخابات 24 خرداد عرض کرده بودم که دولت حسن روحانی دولت "سیاست خارجی" است و نگرانی ها پیرامون منش و ممشای دولت یازدهم در این زمینه زیاد خواهد بود.

در همان تحلیل این جمله را هم آورده بودم که: "به هر حال مواضع دکتر روحانی در عرصه کم تحملی نسبت به مقاومت و تمایل گفتگو با آمریکا مشخص و هویداست و این صحنه هم صحنه ای نیست که بخواهیم بر سر آن مماشات کنیم و یا از دیدن واضحاتش طفره برویم."

در باب مهمترین اتفاقی هم که در سفر رئیس جمهور افتاد، یعنی تماس تلفنی اوباما با روحانی نیز چند روز قبل از وقوع، تحلیلی را منتشر کردم و در آن تأکید کردم که اساساً چیزی به نام "مذاکره" در نیویورک و بین ایران و آمریکا بروز نخواهد یافت.

تنها این فرض را قائل شده بودم که شاید ارتباطی بین دو رئیس جمهور سفید و سیاه برقرار شود که البته خواهشگران مذاکره با آمریکا نخواهند، توانست از نمد آن برای خود کلاه ببافند.

در آن تحلیل این جملات را هم خوانده بودید: "تنها یک فرض وجود دارد و آن بروز رخدادی مثل چهره به چهره شدن این دو، یک سلام و احوالپرسی و یا حضور در یک جلسه مشترک است که امکان وقوع را به دلایلی برای آن قائلم

و البته آن فرض را هم باید همراه با این تحلیل دیگر بیان کنم که این رخداد اشاره شده قطعاً یک رخداد بی اثر! خواهد بود (همانطور که چهره به چهره شدن خاتمی با رئیس رژیم صهیونیستی بی اثر بود!) و هیچ معنایی از سازش یا آغاز دوستی ایران و آمریکا را نمی شود از آن استشمام کرد."

این گزاره ها را به این دلیل بیان می کنم که اولاً متوجه شده باشید دولت آقای روحانی غیر قابل پیش بینی نیست و حال که این دولت قابل پیش بینی هست؛ گام های بعدی اش چه خواهند بود؟! و در گام بعد هم این سوال برایتان ایجاد شود که چگونه گام های برنداشته ی آنها را حدس زده ایم؟! (پاسخ این سوال باشد برای بعد)

قبل از خاتمه درگاه این نکته را هم بگویم که پس از "مذاکره"، بیشترین کلمه ای که به نظر من از سفر نیویورک رئیس جمهور و همراهانش شنیده شد، کلمه "تحریمها" بود.

از این بابت به شدت نگرانم.

حرفهایم درباره کلمه "تحریم ها" که به نظر من همان تقلب و انتخابات آزاد، البته از صورتی دیگر است را می توانید در این مطلب خبرگزاری فارس بخوانید: "رامشگریهای آمریکا و پروژه برصدرآوری تحریم ها؛ چرا؟"

و اما تحلیلها...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ششم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:18  توسط مسعود يارضوي  | 

معجزه دستهای سیدعلی اکبر صنعتی

_ نمی دانم دنیای زمان ما "سیدعلی اکبر صنعتی" را چقدر می شناسد؟!

استاد مسلم هنر مدرن در نقاشی و مجسمه سازی کلاسیک.

اینکه می گویم مدرن؛ در واقع نمی دانم که مرحوم صنعتی چه تأملاتی در مفاهیم هنر مدرن داشته و یا نگاهش به مبانی سنتی هنر چه بوده است؟ (آه از گمنامی این استاد فرزانه...)

همچنین خیالات هم نکنید که این نابغه هنرهای تجسمی، کارهایی به اسم مدرن! دارد که اگر ببینیدشان، متوجه قالبهایشان نمی شوید. نه!

منظورم از مدرن بودن آثار استاد، این است که مفاهیمی مثل حرکت، نور، فرم و ریتم را که هنر مدرن دارد توی باتلاقش دست و پا می زند، می شود به نحوی کاملاً بدیع (و به نظر من با تعریف درست) در آثار علی اکبرخان دید.

بگذریم...

"صنعتی" را نمی شود با مداد وصف کرد و نوشت.

راستش را بخواهید صنعتی را حتی نمی توان طرح زد. او را فقط باید دید. در تک به تک نقاشی ها و مجسمه هایش.

من حاضرم درباره فرشچیان و ایران درّودی و داوینچی حرف بزنم و از منظر خودم شرحشان بدهم ولی راستش برای استاد صنعتی، نوشتن به کار نمی آید.

او را باید وصف کرد... وسیع و تنها و سر به زیر و سخت شاید...

این مقدمه اما مطلع حرفی است که برای پیشنهاد دیدن یکی از بدایع هنری صنعتی گفتنش لازم بود.

"مونالیزا"ی داوینچی را دیده اید؟! همان پرتره ی زنی که صورتش خندان ولی چشمهایش غمگین است؟!

پربیننده ترین تابلوی جهان و یکی از آثار لئوناردو داوینچی که ده ها سال است ذهن ما متأخران هنر سنتی را به خودش و نحوه خلقش مشغول داشته...

مونالیزا یا "لبخند ژوکُند" تا حالا الهام بخش آثار زیادی در بین نقاشان پس از داوینچی بوده است و البته پر واضح آنکه لبخند مرموز این تابلوی 500 ساله و غمی که در چشم هایش وجود دارد؛ هیچگاه و هیچگاه در هیچ تابلوی دیگری و با هیچ رنگ و قلم مویی خلق و یا تکرار نشد.

اما من می خواهم، بگویم یک نفر بوده است که لبخند ژوکُند را یک بار دیگر خلق کرده است. مونالیزایی رازآمیزتر که اینبار لبخندش نه روی چوب سپیدار که بر روی سنگ حک شده است.

آن یک نفر "سیدعلی اکبرخان صنعتی" است.

استاد، تابلویی گمنام در موزه صنعتی کرمان دارد که با سنگ و هنر موزاییک، چهره مونالیزا را بازسازی کرده است.

قطعاتی از سنگ های نازک و برش خورده در رنگ های مختلف، یک به یک در کنار هم چیده شده اند و اگرچه باورناپذیر و موهوم ولی مونالیزایی سنگی و مسطح را خلق کرده اند.

عمیقتر و غمنگینتر و با شکوه تر.

نمی دانم واقعاً چقدر از آدمها وقتی این تابلوی استاد را دیده اند، لختی را کنارش به تأمل و تماشا ایستاده اند؟!

مونالیزای صنعتی سنگی است. با ظاهری سرد و رنگ هایی ظاهراً نامتجانس. ولی غم و لبخندش پرحرارت تر و مرموزتر از مونالیزای داوینچی است به نظر من.

می دانم باورش سخت است. ولی گاهی وقت ها در هنر نقاشی هست... تأکید می کنم که فقط گاهی وقت ها هست که اثر الهام گرفته شده از اثر اصلی زیباتر و بااحساس تر است.

قصه مونالیزای صنعتی و مونالیزای داوینچی هم همین است به نظر من.

البته اینکه چرا نقش علی اکبرخان از لبخند ژوکُند تا این اندازه گیراست؛ جوابی دارد قاعدتاً نیازمند تحقیقات بیشتر و درک بهتر بافتها و رنگ ها.

و خلاصه هرچه هست امیدوارم اگر روزی گذارتان به شهر پر ستاره کرمان افتاد، حتما از این تابلوی گمنام مرحوم استاد در موزه صنعتی دیدن کنید. (و البته قبل از آن هم امیدوارم لبخند ژوکُند را دقیق نگاه کرده باشید!)

خلاصه به نظر من، مانده است هنوز تا نسل ما و حتی نسل بعد از ما، علی اکبرخان صنعتی را بشناسد و هنرش را نیوش کند.

هنر صنعتی، اعم از تابلوها و مجسمه هایش، ناب است و جاری و معصوم و فریادگر درد که احساس تعهد را در انسان می دمد و چه وصفی از این بهتر که در تعریف هنر هم می شود، گفت: هنر یعنی بیان احساسی که ناب باشد و جاری و معصوم و فریادگر درد تا بتواند احساس تعهد را در انسان بدمد.

استاد صنعتی حالا بین ما نیست.

روزی که علی اکبرخان از میان ما دامن کشان پرکشید و رفت، قشنگترین تیتر را آن روزنامه ای زد که نوشته بود: "وداع با ترجمان زبان سنگ ها"

آن تیتر با تمام قشنگی اش، راست گفته بود یا کم گذاشته بود ولی استاد صنعتی ترجمان زبان هنری اصیل و نو بود.

هنری بدیع که اگرچه دیگر صنعتی در بین ما نیست که توضیحش بدهد و تبیینش کند اما دِینی که این مرد بزرگ بر گردن ما قدکشیده های مکتب هنرش دارد، ان شاء الله نخواهد گذاشت هنر صنعتی کم رنگ شود.

یاد و هنر"سیدعلی اکبر صنعتی" با هر آفرینش هنری متعهدانه ای ماناتر می شود...


بعدنویس: این لینکها را هم برای خوانش بهتر "سیدعلی اکبر صنعتی" پیشنهاد می کنم:

_هنرمندی که مجسمه هایش روح دارند

_زندگینامه علی اکبر صنعتی


برچسب‌ها: نقاشی
+ نوشته شده در  پنجشنبه چهارم مهر ۱۳۹۲ساعت 20:18  توسط مسعود يارضوي  | 

فرجام ملاقات با اوباما و صداهایی که برخاست

به نام حضرت دوست و با صلوات بر حضرت رسول و خاندان مطهرش

_ چند روز قبل در تحلیلی آینده محور با عنوان "نمایش غم انگیز تحریم ها و نماهایی از آینده" این جمله را آورده بودم که: 
"صداهایی از داخل بلند می شوند که علت اصلی مشکلات باقیمانده، حل نشده و یا لاینحل دولت یازدهم را وجود همین تحریم های بزرگ خواهند خواند. و پژواک این صدا هر روز و هر روز توسط اصلاح طلبان و عده ای دیگر که وقوف کاملی به اوضاع ندارند و یا دچار بدفهمی و دیرفهمی هستند بیشتر خواهد شد."

و گذشت تا اینکه از روز گذشته(دوشنبه)، خبرِ نامه اصلاح طلبان به اوباما که تقلایی سیستماتیک برای ورود به بازی بدِ تحریم ها! و در راستای پروژه شوم ربط دادن تمام مشکلات کشور به محاصره اقتصادی بود منتشر شد.

نامه ای که در واقع و همانطور که تحلیل کرده بودم، حاوی صداهایی بلند شده از داخل ایران برای اعتراض به تحریم هاست! (دقت کنید که این نامه از آن مقولاتی است که اگر  اصل آن هم تکذیب شود، باز تکذیب نمی شود!. مثل ماجرای تکذیب مواضع آقای هاشمی درباره سوریه که تکذیب شد ولی تکذیب نشد!)

در اینجا ذکر این نکته را ضروری می دانم که این صداهای تازه بلند شده پیرامون اعتراض به تحریم هایی که از اول انقلاب و حتی قبل از انقلاب اسلامی بر ما روا داشته شدند، همچنان ادامه خواهند داشت!

مواظب این صداها باشید.

و اما در باب مذاکره با آمریکا و ملاقات احتمالی روسای جمهور سفید و سیاه!

حقیقت این است که رسانه های اصلاح طلب توانسته اند بعنوان آتش بیار معرکه، ماجرای "ملاقات یا مذاکره دکتر روحانی با اوباما" را در ذهن قشرها و آدم هایی از جامعه پررنگ کنند. (منهای نقشی که در این زمینه برای سریع القلم و برخی دیگر از نزدیکان آقای روحانی که دلبسته دهکده جهانی هستند، قائلم!)

و البته در نگاه تحلیلی، فهم اینکه فرجام این مسئله چه خواهد بود، به نظر من مشخص است.

در واقع، نکته اصلی این است که تقلّاکنندگان برای مذاکره و تشویق کنندگان آن، خودشان هم می دانند که اساساً چیزی به نام مذاکره بین اوباما و روحانی رخ نخواهد داد و این قضیه به این سال و ماه ها و همچنین به دلیل خباثت های آمریکا شدنی نیست.

رخداد پشت پرده آن است که این تلاش ها انجام می شود تا یک ملاقات هرچند ساده هم که شده بین این دو رئیس جمهور سفید و سیاه صورت پذیرد و آنجاست که رسانه های اصلاح طلب و رسانه های خارجی بهانه خود را برای پیشبرد طرح هایی که در جهت هدف قراردادن نقاط ایستایی انقلاب اسلامی و امنیت مردم ما دارند، خواهند یافت.

و اما درباره تحلیلی که از فرجام این ماجرا می توان ارائه داد...

از نظر من و بر خلاف نظر آقایان خانیکی، لیلاز و جلایی پور! هیچ مذاکره و حتی ملاقاتی که بشود واقعاً اسم دیدار را روی آن گذاشت بین دکتر روحانی و اوباما رخ نخواهد داد.

تنها یک فرض وجود دارد و آن بروز رخدادی مثل چهره به چهره شدن این دو، یک سلام و احوالپرسی و یا حضور در یک جلسه مشترک است که امکان وقوع را به دلایلی برای آن قائلم. 

و البته آن فرض را هم باید همراه با این تحلیل دیگر بیان کنم که این رخداد اشاره شده قطعاً یک رخداد بی اثر! خواهد بود (همانطور که چهره به چهره شدن خاتمی با رئیس رژیم صهیونیستی بی اثر بود!) و هیچ معنایی از سازش یا آغاز دوستی ایران و آمریکا را نمی شود از آن استشمام کرد.

در واقع اگرچه رسانه های اصلاح طلب و برخی رسانه های خارجی سعی تامّ و تمامی به خرج خواهند داد تا هرطور شده از این نمد (بر فرض وقوع) کلاهی برای خود ببافند، اما موفق نخواهند شد و قاعده ی این بازی اینطور به من می گوید که پروژه آنها در قالب "دسیسه تحریم ها" دنبال خواهد شد نه در پانتومیم "مذاکره و ملاقات"!


پانویس: یک آدم کم معلومات، چند وقت قبل در ذیل تحلیل "نمایش تحریم ها و نماهایی از آینده" که در یکی از رسانه ها منتشر شده بود و در انتهای آن اینطور تأکید کرده بودم که "ما برای دفاع از انقلاب اسلامی حتی آینده را هم به بند خواهیم کشید"؛ با کنایه کامنت نوشت که خیلی به خودت اعتماد داری و از این حرفها...

یک نکته را به این بهانه مایلم بگویم... اینکه منهای کم معلوماتی این آدم، اصلاً بحث اعتماد و اینها نیست.

بحث اصلی این است که بازی قواعدی دارد. آن قواعد را بشناسید اگر، رصد آینده و نتیجه بازی کار چندان سختی نیست. اگرچه من معتقدم کار اصلی، شناخت قواعد بازی است نه اینکه نتیجه یک تفرّس یا تحلیل آینده محور، لزوماً محقق می شود یا خیر. 

 اجازه می خواهم یک حرف را دیگر را هم دوباره تکرار کنم.

در این میانه دعا برای رهبری هم وظیفه است. یادتان نرود...

+ نوشته شده در  سه شنبه دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 9:39  توسط مسعود يارضوي  |