_ ننه حاضری، مادر تمام عروسکهای با اصالت سرزمین ماست...
پیرزنی باصفا از سرزمین «کاکوها و داشآکل» که افسانههای این «مرز پر گوهر» را یکی یکی از حفظ دارد و حیفش آمده شخصیتهای فراموش ناشدنی داستانکها و افسانهها و متلهای ایرانی که دارند کمکم فراموش میشوند! را بگذارد به حال خودشان.
و با تکّه پارچه و ملحفه و ریس و نخ کاموا، به بهانه «عروسک شدن» به آنها جان بخشیده است.
به قول خودم، «ننه ژپتو» را قبل از اینها هم میشناختم و کشته مردهی ساختهها و بافتههایش بودم.
و این چند وقته که به همت چندتا آدم چیز فهم، نمایشگاه عروسکهایش توی خانه هنرمندان تهران برپا شده بود، حظی بردم بهخاطر لمس از نزدیک دنیای عروسکهایش.
عروسکهای ننه حاضری بر خلاف باربی و مرد عنکبوتی و بت من و ... بدحجاب و حرامزاده و بیناموس! نیستند.
غیر انسان و فرا انسان هم محسوب نمیشوند. که انسانکهایی هستند که میتوانی تمثلی از درونیات خودت را درون هریک از آنها جستجو کنی.

من و ننه ژپتو در مساحتی از لبخند و عروسک...
عروسکهای ننه ژپتو مثل دنیای خودمان، واقعی هستند. مردهای زخم خورده، مادرهای پربچه و مهربان، شترها و ماهیهای معجزهگر و باوفا، پهلوانهای با مرام و یتیمهایی که مورد بیمهری قرار گرفتهاند.
نمیخواهم حالتان را بد کنم یا بیانیه خودم را بخوانم ولی درد است دیگر... اینکه درست چندقدم آنطرفتر از نمایشگاه ننه ژپتو، یک نفر دیگر هم کارهای تجسمیاش برای کودکان را به نمایش گذاشته بود.
اینجا اما دیگر خبری از دنیای پاک ننه حاضری نبود...
یک مشت خر و سگ و کانگورو و چند گیس بریده که حاملگیشان هم لزوماً برای تربیت نسلهای جدید! میبایست نشان داده میشد.
و روباههای ملوّن ترسناک و خرسهای چندشی که همگی به بهانه بچهها ساخته شده بودند برای اینکه تو را یاد هرچه تاریکی هست، بیاندازند.
عصبانیام رفقا... از این لعنتیها که دنیایشان همینیست که میبینید. که از یک سمتش بوی ادرار و شراب میآید و در سمت دیگرش خوکها و خرسها مشغول چریدن هستند.
کفریام به قاعدهی یک شهر... که ما و نسلهای نو چه گناهی کردهایم که این آدمها و دنیاهایشان به جنگمان آمدهاند؟!
این خواستهی زیادی است که من میخواهم علی و آرمیتا و پارسا و محیا و فاطمه و ضحی و محمد و زهرا و بشرای کوچکی که کنارم هستند و میشناسمشان، به رجس این دنیاهای کثیف آلوده نشوند؟!
رفقای خوبم... کلاش و تیربار و میدان جنگ سر جای خودش! اما همین فاصله کوتاه دنیای پاک ننه حاضری با دنیای کثیف این آدمها را هم ببخشید ولی مثل مقاومت خرمشهر یا مثل درگیری پل بهرامجرد، باید بجنگیم و حفظش کنیم.
عمر ننه حاضری و ننه حاضریها دراز است انشاءالله ولی رفقا؛ هرکس هستید و هرکجایید، با این ملک و این روزگار؛ اگر در جبههای به نام «جنگ نرم» نجنگیم، نه دینی برایمان میماند، نه نسل خوبی در آینده خواهیم داشت و نه لحظات خوب و نه غیرتی و نه شرفی!
والسلام...
پ.ن: ماندهام هنوز که آن چیزفهمهایی که نمایشگاه عروسکهای ننه حاضری را برپا کرده بودند چطور به قاعده چند قدم آنطرفتر، حاضر شده بودند اینهمه مرتکب «جنایت نفهمی» بشوند؟!
پ.ن بعدی: پدر ژپتو، همان پیرمرد عروسکسازی است که عروسک خیمهشب بازی پینوکیو را ساخت و بعداً هم کلی بخاطر شیطنتهای این عروسک دردسر کشید. پدر ژپتو در انتهای رمان پینوکیو با محبت فرشتهی مهربان، 20 سال جوانتر میشود...(کتاب بخوانید... از همه فریادها بالاتر!)
برچسبها:
امیدوار حاضری,
عروسک ایرانی,
جنگ نرم,
فرهنگ