چرا عربستان رفت؟!
حمله به سفارت عربستان توسط يک عده اگرچه کار نادرستي بود اما تحليلم اين است که اعلام قطع رابطه از سوي مقامات سعودي، ربطي به آن نداشت.
يعني عربستان چند ماهي هست که احساس ميکند در مقابل ايران به ته خط رسيده و حالا ممکن است هرکاري ولو جنگ! را هم مرتکب شود.
آنها دنبال بهانه بودند و فيالمثل حتي اگر گربهاي هم از روي ديوار سفارت سعودي سقلمه ميخورد و زمين ميافتاد؛ سعوديها حکما قطع رابطه خود را اعلام ميکردند.
البته آنها از همان روزي که به ظريف اجازه ملاقات ندادند و ويزاي جنتي را صادر نکردند، اين قطع رابطه را به نوعي اعلام کرده بودند به نظر من! اما خب... يک عده چيزهايي که در خشت خام ميشود، ديد را در آينه هم نميبينند.
عربستانيها بدون هيچ مجاملهاي حالا در يمن و عراق و سوريه و لبنان شکستهاي مفتضحانهاي را بصورت پي در پي متحمل ميشوند و البته کسي غير از ايران را هم مسئول نميدانند.
آنها در توطئههاي مختلفي عليه ايران؛ نظير کاهش قيمت نفت، شارژ فعاليتهاي تروريستي و ناآرامسازي اهل سنت در ايران هم تا نفس داشتند سرمايه گذاشتند اما دست آخر، اين خودشان هستند که احساس ميکنند در اين چاه دستکنده افتادهاند.
و بديهيست که گربهي زنداني شده در اتاق، احساس پلنگ دارد و چنگ و دندان هم نشان ميدهد؛ کما اينکه عربستانيها سفارت خود را با سفارت آمريکا هم مقايسه کردهاند! (اشاره به صحبتهاي اخير عادل الجبير!)
مجمل آنکه آمريکاييها در ليبي بيثبات داعش زده! وقتي سفير و چند کارمند سفارتشان هم حتي توسط معترضين کشته شدند اما خم به ابرو نياوردند و در ليبي ماندند؛ براي آنکه منافعي داشتند.
و لذا اگر آمريکا به بهانه اشغال سفارتش در ايران قهر ميکند و اگر عربستان مجبور به تن دادن به قطع رابطه با کشورمان ميشود؛ نه به دليل خودسري يک عده که به دليل بهانهگيري و احساس شکستي تمام عيار از جمهوري اسلامي ايران است.
برچسبها: انتقام سيلي مادر مانده هنوز