شب مرگی
... از « شرارت نیروی انتظامی » بنویسد و آن یکی هم همین سربازهای مظلوم را توی روزنامه اش « وحشی » خطاب کند و لختی دیگر هم نسبت باج گیری به خودشان و فرماندهانشان بدهد.
من نه طرفدار نیروی انتظامی هستم نه طرفدار انتقاد نکردن از بچه های پلیس. ولی به شدت هوادار نمک شناسی هستم. این ما هستیم که سر سفره ی همین شهدا نان و نمک می خوریم و احساس امنیت می کنیم. این ما هستیم که همین شهدا نمی گذارند باورمان بشود گلوله ها بد صدایی دارند. و این ما هستیم که گاهی یادمان می رود خون شهید نه هدر می رود و نه خاموش می ماند.
و البته باید گفت چیزی که بیشتر از لمپن بازی ها و احساس های ناشی خوش گذرانی زیاد آزارم می دهد زد وبندهای سیاسی است که با نگاهی مثلا" از موضع بالاتر مؤاخذه ام می کنند که چرا به فلان نشریه اصولگرا انتقاد کرده ای ؟
نمی دانم ولی این وسط تکه ای از داستان هست که دارد لنگ می زند...!
_ بالاخره یک بر هیچ دندان قروچه های شبانه پیروز شدند. تجویز شده ام که « باید شب ها را با نایت گارد بخوابی » و اضافه کرده اند: اگر دندان هایت برایت مهم هستند.
بیچاره نایت گارد اذیتی هم ندارد ولی خب فقط کل شب را آدم احساس می کند دارد به آسمان دندان نشان می دهد و صبح هم که از خواب بیدار می شوی و درش می آوری باید آرام آرام با دندان ها مصالحه کنی تا دردشان تمام شود. البته یک خوبی خیلی بزرگ هم دارد. خدا نکند که خواب غذا ببینی. نایت گاردت می شود لقمه های چرب غذا که هر لحظه می خواهی فرویش بدهی. ولی فعلا" چاره ای نیست. باید ساخت.
_ طرف می گفت: بعضی ها نمی فهمند وقتی که یک کنسرت بزرگ مثل کنسرت خانوم افشار را لغو می کنند اطاق های هتل پارس خالی می ماند و آنوقت هتل پارس ضربه می خورد !
توی باغ هستید که ؟ مرا می گفت. و افزود: چه دلیلی دارد وقتی دولت به یک کنسرت مجوز می دهد یکی بیاید و برای لغو آن فضا سازی کند ؟
یکی از دوستان خوبم سقلمه زد که « هیچی نگو؛ ولش کن » . و من هم چیزی نگفتم.
یکی دیگر هم کلی حرف زد که " من بیشتر از هرکسی برای کرمان اگر کار نکرده ام ولی جوش خورده ام " و همین بنده ی خدا در ادامه به مسئله ارایه آمار دروغ در کشور اشاره کرد و دست آخر هم ربطش داد به ...
می خواستم حرفش را قطع کنم و مثل همیشه با هم دعوایمان بشود ولی یکی زنگ زد و وقتی تلفن تمام شد دیگر وقت جواب دادنم گذشته بود.