عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

 

قرارمان این نبود که در جامعه ی چند صدایی

به دنبال میرغضب و التقاط  و فضاهای خاکستری بگردیم امّا ...

حتّی اگر هم بود در وبلاگ من نبود . دلگرمیهای تو را دیدم که خواستم همه چیز را بنویسم و قرار بود وبلاگم آیینه ی تمام نمای عبور تفکرات از ذهنم باشد امّا ...

امّا همه ی اینها فدای غزلهای عاشقانه ات ...

به قول خودت .. هنوز هم هلاکتم .

………

معرفت گریه های من حتّی آنقدر هم نبود که حداقل مقابل تو تنهایم نگذارند .

گریه های من آدمهای خوبی نیستند .

هر وقت آنها را دیدی از قول من بهشان بگو که دوستشان ندارم .

+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۸۵ساعت 23:54  توسط مسعود يارضوي  |