NO FIMINISM
...از قضا صندلی مشارالیه مؤنث هم سر امتحان مجاور صندلی ما بود...
به قول بچه های قهوه خانه:" در جوانی درس خواندن مشکل است... علّتش هم..."
_یکی از دختران سران کشور! یک جایی افاضه فرموده اند که " اَه... چرا این رنگ مشکی مُد شد واسه ی حجاب خانوما...!؟ ما الکی از رنگ های روشن برای حجاب فاصله گرفتیم..." و الی هذا... (نقل به مضمون)
من: آره راس می گی. اصلا" ما از خیلی چیزا فاصله گرفتیم که بعدا" به ضررمون شد. مثل چند زنه بودن مردا که قبلا" رسم بود و الآن نیست. مثل خونه داری خانوما که قبلا" رسم بود و الآن نیست. مثل...
_توی راهرو های دانشگاه که راه می روی اگر سرت پایین باشد بهتر است. برای اینکه نگاهت به make up های اورژانسی نیفتد.
و همینطور توی سرویس دانشگاه هم اگر دیدی چیزی از سمت دخترها قِل خورد و آمد سمت پسرها؛ یک وقت خر نشوی و برش داری. احتمالا" کرم پودری، رژ لبی یا چیزی از همین حرفهاست.
_تازگی ها اگر سر کلاس دیر برسی صندلی خالی پیدا نمی کنی. اکثر اشغال کنندگان هم دخترند. توی دانشگاه که راه می روی مدام باید حواست باشد به دخترها تنه نزنی چون به قدری زیادند که فضای اضافی برای تی کاف زدن و دویدن نیست. استاد که می آید توی کلاس همینجور که دارد ماژیک ها و تخته پاک کن را می گذارد روی میز؛ 3، 4 تا دختر هم، تِپ، تِپ؛ از توی جیب های استاد می افتند بیرون. اگر یک بار بزند به سرت و شروع کنی به دشتی خواندن باید مطمئن باشی که اگر سرت را بچرخانی یک جایی دور و برت هست که چند تا دختر دارند زیرزیرکی ریشخندت می کنند. سر کلاس وقتی در مورد یکی از حرف های سیاسی استاد نظر بدهی حتما" 4 ! تا از منتقدان حرفهایت دخترند.
این روزها توی دانشگاه تا چشم کار می کند دخترها هستند که دارند وول می خورند. فکر می کنم آخرین آمار شده بود 67 درصد یا همین حول و حوش ها...
مبارک مسئولان کشورمان، مبارک جوان هایمان و مبارک خیلی های دیگر...
به قول آقای "حسن" یک روز همه مان نتیجه اش را می بینیم.
پ.ن:
_عذرم را بپذیرید که امروز از این چیزها نوشتم. بالاخره یک روزی همه ما باید چشم هایمان را باز کنیم.
_می گویند یوسف فاطمه (س) اگر بیاید مردم چنان به حرفهایش عادت ندارند که مدام می گویند دین جدیدی آمده است. می خواهم بگویم هرکس الآن جرأت دارد در مورد نحوه حضور زنان و دختران در جامعه اسلامی مان نظر منطقی بدهد... طرف مثل جومونگ مجبور نشود به کوهستان فرار کند شانس آورده...
_این وضع دانشگاهمان بود. وضعیت شهر را هم شاید وقتی دیگر نوشتم.
_از حالا ببخشید ولی اگر کسی حرف زیادی بزند فحش ناموس می دهیم...!