از دست این بلاگفا...
(بیخیال حالا...)
می خواهم ماجرای درگیری روز گذشته بلوار جمهوری اسلامی را برایتان بازگو کنم... از زنیکه داشت آجر می انداخت، از همکلاسی هایمان که با خانواده آمده بودند و شعار می دادند و از بسیجی های مخلصی که بچه های کوچک را بغل گرفته بودند و از مهلکه گازهای اشک آور بیرون می بردند. قیامتی بود خلاصه...
شاید امشب... (البته اگر بلاگفا بگذارد...)
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۸۸ساعت 18:26  توسط مسعود يارضوي
|