عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

آنها که دوستشان دارم...(1)

تصمیم گرفته ام چند پست از "عبور" را به دوستانم اختصاص بدهم.

به دوستانم اختصاص بدهم و بگویم که گاهی با به یاد آوردنشان چه تصویری در ذهنم شکل می گیرد.

****

 

_ این آقا "حاج احمد متوسلیان" است.

و من گاهی که به "حاج احمد یوسف زاده" خودمان فکر می کنم، یاد حاج احمدهایی در ذهنم رنگ می گیرد که خوب ترین سال های عمرشان را اسیر عشق بودند و من و ما تا همیشه مدیون آنهاییم.

****

_ این آقا "پابلو نرودا" است.

و وقتی هم شاعر است و هم به "آقای حمزه"ی ما شباهت دارد خب لابد برای من هم تمثیلی از حمزه می شود.

حمزه را دوست دارم، مثل وقت هایی که می گوید:"مانده بر ساحل تردید به جا رد یک تنهایی... رد آهنگ صدایی خسته..."

****

_ این آقا هم "حاج سعید قاسمی" است.

و من دوستی دارم مثل "ایمان ادهمی" که اخلاص و ولایتش امثال حاج سعید قاسمی ها را در ذهنم زنده می کند.

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم تیر ۱۳۸۸ساعت 20:8  توسط مسعود يارضوي  |