عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

شب مرگی

_سعید: این داداش ما هم فکر می کند الآن قرن دهم است. فکر می کند خودش جومونگ است و باید صبح تا شب به فکر کشتن و کشته شدن باشد.

 

_حاج احمد (در حال زمزمه فرازی از دعای کمیل که می گوید "صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک"...): حالا احمدی نژاد را تحمل کردیم...!؟ فلانی و فلانی و مشایی را دیگر چطوری تحمل کنیم...!؟

 

_آقای فرهاد: علی کوچولوی من 4 تا عمو داره.

من: بیخود. 3 تا عمو داره؛ یه دونه مسعود...

 

_محمد حسنی (خطاب به من): گاهی احساس می کنم خیلی خودت را "خر"! فرض می کنی...

 

_مادر: شهید بشوی حلالت نمی کنم!

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۸۸ساعت 23:45  توسط مسعود يارضوي  |