تک به تک با "تک به تک"
...تعریفی که مطمئنم سعید و بقیه ای که سرشان به قلمشان! می ارزد؛ هم ابعادش را قبول دارند.
یکی از چیزهایی که توی تأثیرگذاری قبولش دارم این است که مطلب تأثیرگذار می تواند جوری باشد که آنهایی که مطلب در موردشان نوشته می شود؛ چه بخواهند و چه نخواهند مجبور می شوند از مطلب تأثیر بپذیرند.
دقت کنید که منظورم از این تأثیرپذیری این هم نیست که مثلاً بگویند:"چه مطلب قشنگی!" یا اینکه بگویند:"چه آدم خوبی!"...
نه. اصل حرفم این است که مطلب وقتی بنیان تأثیر گذاری داشته باشد؛ حتماً و حتماً اثرش را می گذارد. تمام اصل ماجرا هم برمی گردد به نویسنده و خبرنگار که آیا متن یا خبرش را تأثیرگذار نوشته است یا نه.
به تک به تک برگردیم.
تقریباً می توانم بگویم که تمام پست های وبلاگ سعید را خوانده ام. لااقل طی 2 سال اخیر فکر می کنم پستی از سعید نبوده که نخوانده باشمش.
سعید از متن می نویسد. حتی به نظر من حاشیه را هم از عمق متن می بیند و تحلیل می کند که من این را برای یک نویسنده ی ورزشی یک امتیاز بزرگ می دانم. امتیازی که بعضی های انگشت شمار فقط به صورت خدادادی دارندش و بقیه بی نصیبند.
سعید، ورزشی نویس آگاهی هم هست به نظر من. یعنی مثل خیلی های دیگر نیست که در محیط هایی مثل سیاست و اقتصاد و اجتماع، فقط اهل سایت خوانی و خبرخوانی هستند و بر مبنای همین عادت ناکامل، دست می زنند به انواع تحلیل و درشت سخنی هایی که هم آخرت خودشان را به باد می دهند و هم میکروب توی جامعه تولید می کنند.
یعنی می خواهم بگویم "سعید قرایی" آدمی است که توی وادی ورزش خیلی سمت و سوی این را دارد که راست بگوید و حرفهایش رو حوضی نباشد.
دقت کنید لطفاً. تمام اینهایی را که دارم می گویم به نظر خودم عمراً توی وجود خیلی از ورزشی نویس های کشور هم حتی پیدا نمی شود.
سعید البته یک ویژگی خیلی بزرگ دیگر هم دارد و آن اینکه همانقدر که فوتبال شناس هست؛ سیاستِ فوتبال را هم خوب می شناسد. بهرحال همه می دانند که فوتبال این روزها؛ بخصوص در گستره ی ایران ما یک ورزش به شدت سیاسی است. و متأسفانه مثل اینکه تازگی ها حتی برای برد توی یک بازی هم باید ابتدا به رنگ و لعاب های سیاسی بیرون زمینش نگاه کرد تا بتوان میزان توفیق تیم را ارزیابی کرد.
از اصل حرفم که نقد سعید است دور نشوید لطفاً. دقت کنید که تمام این حرف ها را دارم می گویم که بدانید اصل مطلب خیلی برایم مهم است. یعنی اساساً معتقدم وقتی می خواهی دیگران حرفت را خوب بفهمند، قبل از هرچیزی باید اهمیت حرفت را بهشان بگویی. و حتماً این هم لازم به ذکر نیست که از میان این سی، چهل نفر وبلاگ نویسی که بِرَند کرمان دارند و روزها توی فضای وب چیز می نویسند، لابد مطالب وبلاگ تک به تک را برای استانم و ورزش فوتبالش خیلی مهم دانسته ام که گیر داده ام به سعید و نوشته هایش.
حرفی که می خواهم بعنوان یک نقد برای وبلاگ تک به تک مطرح کنم این است که به نظر من سعید نوشته هایش را نه از دید یک آدم آشنا به کار که از دید یک هوادار می نویسد.
لطفاً دقت کنید که گفتم به نظر من. یعنی شاید تمام این دریافت ذهنی من، یک مقوله ی غلط باشد.
نوشته های ورزشی سعید به نظر من اگر از دید یک آدمی که فوتبال باشگاهی را خوب می شناسد؛ نوشته شوند حتماً با عیار خیلی بالاتری قیمت خواهند خورد.
البته شاید سعید عمداً یک چنین گفتاری را در نوشته هایش انتخاب نمی کند تا احساس همزاد پنداری مخاطب با نوشته هایش بیشتر باشد یا شاید سعید هم دچار این اپیدمی مزمن شده باشد که اگر می خواهی توی رسانه موفق باشی؛ باید مردم مدار هم باشی!
ضروری است که بگویم من مردم مداری را اگر همراه با مدارهای دیگری هم باشد خیلی می پسندم. ولی مردم مداری صرف را اصلاً دوست ندارم. چون مردم همیشه همه ی آن چیزی را که باید بدانند، نمی دانند و این باعث می شود که تحلیل ها و دوست داشته هایشان کمی تا قسمتی سمت و سوی آخر و عاقبت داری نباشد.
داشتم می گفتم.
یک بحث دیگر که به نظر من وبلاگ تک به تک آنرا گذاشته است توی طاقچه و عمراً نگاهش نمی کند، توجه به یکسری مقولات مبنایی و زیربنایی توی ورزش حرفه ایست که خاصّ فوتبال هم نیست. بلکه دامنگیر تمام فیلدهای حرفه ای ورزش است. از وزنه برداری گرفته تا بیسبال و سپک تاکرا و فوتبال. همه شان باید این بِیس ها را داشته باشند تا بتوانند حرفه ای باشند. حرفه ای نفس بکشند و اصلاً حرفه ای زندگی کنند. لااقل تا زمانی که می خواهند توی گود ورزش بمانند.
ببینید خود من که دارم از این مقولات حرف می زنم؛ صابون ورزش حرفه ای یک زمانی به تنم خورده است. اصلاً توی همین مجموعه ی مس هم بود که از لیگ نقش جهان تا جام آینده سازان سیدنی 2000 را می رفتیم و می آمدیم.
حتماً سعید هم قبول دارد که رونالدو اگر کریس رونالدوی فعلی می شود نه به این خاطر است که مثلاً خیلی استعداد فوتبال دارد یا اینکه شانس آورده. نه!
رونالدو، کریس رونالدو می شود چون فقط مربی دوی سرعتش یکی از قهرمانان دوی سرعت جهان است.
کریس خان ما تبدیل به یکی از بهترین فوتبالیست های جهان نشده است مگر اینکه وقتی آسیب می بیند؛ بهترین تیم های پزشکی هستند که دورش جمع می شوند و آسیبش را درمان می کنند.
دقت داشته باشید که آسیب دیدگی جزو لاجرم ورزش حرفه ایست. همان گزینه ای که یکی از چندتا بلای دامنگیر همین صنعت مس خودمان هم هست به نظر من.
و این را هم از من بشنوید که بهترین تیم پزشکی سراغ رونالدو نمی رود چون این رونالدوست که آسیب دیده. نه! هر کدامشان که باشد توفیر نمی کند. اصولاً آنها آسیب هایشان را جدی تر درمان می کنند و برای همین هم هست که پزشک های ورزشی شان معمولاً از بهترین ها هستند.
داشتم می گفتم...
یادتان هست هادی ساعی وقتی توی این المپیک آخری، قهرمان شد و از شی هاپ جانگ آمد بیرون؛ جلوی دوربین زد زیر گریه...
خیلی ها که داشتند می دیدند همانموقع بس که رفتند توی این قالب که هادی خان ما دارد از زور خوشحالی گریه می کند؛ حرف زیر لبی ساعی را نشنیدند که گفت: " خیلی سخت بود".
"خیلی سخت بودی" را که ساعی گفت، می دانید یعنی چی؟
جوابش را بروید از مجید افلاکی، پنجمین تکواندوکای وزن فلانم جهان بپرسید که چرا ورزش حرفه ای را توی 28 سالگی رها کرد و رفت.
جوابش این است که هادی ساعی شاید از 20 سالگی تا 30 سالگی اش را فقط توی مجموعه ی ورزشی آزادی تهران زندگی کرده باشد و فقط لحظه های سال تحویل آنهم بمدت یک نصفه روز گذاشته باشند که برود خانه.
از این دست حرف ها زیاد است. مغز کلام اینکه ورزش حرفه ای به عضویت توی یک تیم لیگ برتری نیست. به چهار تا گل و تکل تند و تیز و قدرت پرتاب اوت هم نیست. ورزش حرفه ای مؤلفه هایی دارد که اگر رعایتشان نکنی هرچه قدر هم زور بزنی نمی توانی ورزشکار حرفه ای باشی. به قول قدیمی ها عرض خود می بری و زحمت ما می داری. همین.
بحث مهم بعدی که جزو مقوّم ورزش حرفه ای است؛ بدنسازی است. آقا جان ما نفسمان در رفت بس که هِی گفتیم؛ ساق پاهای لاغر مسی ها خودش گویا ترین حرف برای پیش بینی نتایج خیلی از بازی های مس است.
البته فقط مس نیست. خیلی از تیم های لیگ برتری فوتبال کشورمان دچار همین بلیّه هستند. جالب آنکه فقط یک تعدادی مثل پیروزی و استقلال و چند تا تیم پولدار دیگر هستند که وقتی به هیکل بازیکنانشان نگاه می کنی؛ چاق و چلّه تر می بینیشان. و خُب طبیعی است که همین هم می شود که بازی هایشان را قشنگر می یابی.
تازه بحث ورزش های هوازی و بی هوازی هم هست که برای هرکس مهم نباشد برای فوتبالیست ها از اهمیت زیادی برخوردار است.
حتماً می دانستید که تراکم بازی های لیگ هایی مثل جزیره یا لالیگا خیلی بالاست. اگر درست گفته باشم هفته ای دو سه تا بازی انجام می دهند. ولی ما چی...؟!
همان هفته ای یکی اش را هم کم می آوریم. تعریف دقیقترش این است که بازیکنان لیگ حرفه ای فوتبال کشور ما حتی یک بار در هفته هم نمی توانند 90 دقیقه را کامل بدوند و پنچر می شوند.
فکر می کنم مخاطبان من هم معترف باشند به اینکه سئوالهایی مثل اینکه چرا فوتبال ما اگر توی یک بازی یک گل عقب باشد از دقیقه ی 80 به بعد دیگر نباید امیدی به زدن گل تساوی داشت یا اینکه چرا توی پاس های سرعتی و پاس های توی عمق، اسلو موشن! می دویم؟؛ جوابهایشان به نوعی توی همین چیزهایی است که در بالا اشاره کردم.
ببخشید ولی حرفم را بشنوید که اگر بهترین هم باشید، با این شرایط باز هم نمی توانید نتیجه ی مطلوب بگیرید.
از مسائل دیگری مثل تعهدات قانونی بازیکنان در قبال باشگاه، مباحث روانی ورزش حرفه ای، امکانات لازم برای ورزش حرفه ای، استعداد یابی و استعداد سازی و غیره هم؛ دوست دارم به همین اشارات بسنده کنم و بس که العاقل یکفی الاشارة...
عرض اصلی اینکه سعید قرایی به نظر من اگر دلش به حال فوتبال این استان آفتابی می سوزد که حتماً همینطوریست، باید به این واقعیت ها هم توجه کند. دقت کنید که برای همین است که دارم جرم از چشم هوادار نوشتن را به سعید وارد می کنم. چون هوادارها عمدتاً برایشان مهم نیست که مثلاً پزشک تیم یا مربی بدنسازش کیست؟ چرا فلان بازیکنمان آسیب دیدگی اش این همه طول می کشد؟ و چرا این بچه ها نفس دویدن سرعتی را ندارند...؟
سعید از نظر من یک چیزی دیگری هم هست که باید حواسش را در مورد آن جمع کند و آن مسائل سیاسی است. اصلاً و اصلاً کاری به مواضع سیاسی سعید یا درست و غلط آنها یا بعضی از آنها را ندارم. ولی امیدوارم سعید این را درک کند که اگر روی وبلاگش به رهبری نقدی می نویسد؛ این نوشته اگر قرار باشد چند تا نتیجه داشته باشد؛ اولین و مهمترینش، کم شدن مخاطبان وبلاگ تک به تک و وارد گارد شدن مخاطبان سعید خان قرایی است و بس.
من نمی گویم سعید موضع سیاسی نداشته باشد یا اینکه اگر دارد در چه زمینه هایی حرف بزند و در چه زمینه هایی حرف نزند. ولی به نظرم راهش این است که سعید مثلاً یک وبلاگ دیگر با موضوع سیاسی بزند و روی آن چیز بنویسد. می خواهم بگویم خلط موضوع برای وبلاگی مثل تک به تک اصلاً کار صحیحی نیست. خصوصاً اینکه چیزهایی هم خلط شود که مثل انداختن یک قطره جوهر قرمز توی آکواریوم می ماند.
البته این را هم قبول دارم که این قسمت آخر حرفم برای وبلاگ تک به تک یک مثال خیلی نادر است. اما گفتمش چون بعضی از همین مثال های نقض چنان می تواند مخاطب را توی گارد ببرد که بیرون آوردنش به این سال و ماه ها ممکن نیست.
و همین.
خوب تمام شدن این نوشته ها را دوست ندارم ولی امیدوارم سعید قرایی بتواند برای ورزش کرمان خیلی بیشتر از این ها کار کند و تأثیر بگذارد و البته چارچوب قانون و منطق را در هیچ زمینه ای و هیچوقت فراموش نکند.
و امیدوارم سعید قصه ی ما یادش باشد که مخاطبانش شاید خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کند؛ مطالب وبلاگش را با دقت می خوانند و لااقل برای خودشان تحلیل می کنند.