عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

روزهای نو

_من هم مثل هر ایرانی مسلمان دیگری از موفقیت های فضایی اخیر ایران احساس غرور می کنم. اما نه به این قیمت که شبکه ی خبر زیرنویس تصاویر پرتاب کاوشگر ایران بنویسد: "پرتاپ موفقیت آمیز راکت کاوشگر 3به فضاء"...

 

 

_با مادر در مورد سر و صداهای زیادی آقای سعید وقتِ strong hold بازی کردنم؛ صحبت می کنم و حسابی زیرآب سعید خان را می زنم و مادر هم حسابی از خجالتش درمی آید بس که دعوایش می کند که "احترام برادر بزرگترت را داشته باش!"...

موقع شام که می شود، آقای سعید به من که آنطرفتر از سفره نشسته ام می گوید: "بیا میرحسین موسوی. بیا شامِتو بخور..."

 

 

_اهل بهانه جویی نیستم و فکر می کنم هیچوقت هم نبوده ام.

ولی وقتی توی همین کرمان خودمان و در زمان همین (هیچی!!!) به یک زن خارجکی مجوز می دهیم که بیاید برایمان کنسرت تنهایی اجرا کند، یا وقتیکه بیوگرافی زنان خواننده زمان پهلوی را بعنوان یک گزارش توپ! چاپ می کنیم؛ و به خبرنگاری که این خبرها را منتشر کرده می گوییم چماق بدست و دگم و از این مهملات و بعد هم تهدیدش می کنیم و پشت سرش هم حرف می زنیم و فکر می کنیم نمی فهمد...!!! خب معلوم است که مدیر عامل انجمن صنفی موسسات ویدیویی، سینمایی استان تحت مدیریتمان هم چند سال بعد (که می شود همین الآن خودمان!!!) یادداشت افاضه می کند که " چرا حسرت دیدن هم آغوشی یک زن و شوهر را توی سینما به دل مخاطب گذاشته اید...؟!

یک زمانی آقای من را دعوت می کردند به اتاق آقای مدیر که تو چرا چند تا از رفقایت اصلاح طلبند...؟!

 

 

_علم آمار می گوید نتیجه ی پرتاب یک تاس بین یک تا شش است، آنهم با احتمال یک ششم برای تمام اعداد یک تا شش.

و این یعنی اینکه اگر 10 بار دیگر! هم تاس انداختید و یک آمد، اصلاً تعجب ندارد...

 

 

_حرام آنهایی باشد که روز والنتاین "دارند"! و می روند عشق و حال... ولی نامردها وجدانی نان حرام هم که می خواهید بخورید مرام داشته باشید؛ لااقل سپندار مذگان خودمان را جشن بگیرید...

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۸۸ساعت 15:36  توسط مسعود يارضوي  |