عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

شاید این جمعه بیاید...

_شاید یکی از چند تا سالی که توسط "آقا" نامگذاری شد و این همه مورد تغافل قرار گرفت؛ همین سال اصلاح الگوی مصرف بود.

هم به نظر من مورد تغافل قرار گرفت و هم اینکه خیلی هایی که مسئول بودند؛ عمراً نفهمید منظور کلی آقا چه بوده است.

این را که گفتم پیش درآمدی بود از بیان هنرنمایی قائم مقام یکی از ادارات دولتی کرمان که هنگام افتتاحیه ی یک برنامه؛ قربةً الی نمی دانم!!! سعی کرد که با نقل یک خاطره ی بی مزه، اشاره ای هم داشته باشد به اصلاح الگوی مصرف...

و هنرنمایی این بود...

" بله آقا... یکی از رفقای ما رفته بود اِمریکا... بعدش یه شب تو خونه دید که بَچَّش با یه پلاستیک!!! که توش چند تا خیار و سیب و از این چیزاس، اومد خونه.

خب همونطور که می دونید تو ایران ما وقتی دست یه نفر از این چیزا باشه؛ یحتمل طرف داره از زیارت عاشورایی!!! یا یه همچین جاهایی می یاد... بعد این دوست ما گفت که به بَچَّم گفتم بابا از دعا می یای که اینا دستته...؟!

بچه هم جواب داد که نخیر. اینجا که ایران نیست هرچیزی رو الکی اصراف کنن. اینجا مثلاً یه سیب رو چار تیکه می کنن. هرکس یه تیکه اش رو می خره...

و اینا...

اینو گفتم که بگم اصلاح الگوی مصرف خیلی مهمه..."

_ برادر من، اصلاح الگوی مصرف از جمله ی مصادیقش این است که مدیریت ها را اصلاح کنیم. مدیر دروغگو جایی نصب نکنیم. اگر نصب کردیم جرأت برداشتنش را داشته باشیم. اصلاح الگوی مصرف یعنی اینکه اگر می خواهیم پروژه ی عمرانی تعریف و اجرا کنیم اول از همه زمان پایانش را پیش بینی کنیم. نگذاریم یک پروژه به قول ما کرمانی ها بشود یک کُتِ واز که هرچی پول بیت المال را بریزیم داخلش، باز هم سیر نشود.

اصلاح الگوی مصرف یعنی اگر یک پروژه را برای رسانه ها افتتاح کردیم؛ نه برای مردم، وجدان داشته باشیم و بیاییم به مردم رسماً بگوییم که معذرت می خواهیم. و بعد هم خداحافظی کنیم. از پست هایی که نه محلّ خدمتگذاری که دالانی به سمت جهنم برایمان درست کرده اند.

اصلاح الگوی مصرف یعنی به مردم بگوییم سلیقه های خوردن و آشامیدنشان را با واژه ای به نام اصراف مرز بندی کنند.

اصلاح الگوی مصرف یعنی اینکه نظریه ی چرخه ی زیستی را قبول داشته باشیم و بر همین مبنا تا جایی که می توانیم دستگاه های بازیافت، مبدّل و تولید کننده های جدید بسازیم.

اصلاح الگوی مصرف یعنی انرژی های پاک و انرژی های جدید. یعنی اینکه بیاییم از بادهای شدید سیستان و کرمان با نیروگاه های بادی استفاده کنیم و این دو تا استان بشوند قطب تولید برق در کشور.

اصلاح الگوی مصرف یعنی اینکه برای مغزهای کشور ارزش قائل باشیم. یعنی اگر احساس می کنیم یکی دارد خیلی می فهمد؛ تمام تلاشمان را برای استفاده از استعدادش بکنیم و سعی کنیم که توی همین ایران نگهش داریم.

اصلاح الگوی مصرف یعنی استفاده ی بهینه از نیروی انسانی در دولت. یعنی تمام کردن بیکاری پنهان طی یک طرح چند ساله.

و اصلاح الگوی مصرف یعنی اینکه بلد باشیم مدیریت فقط امضا کردن چهارتا چک و خرج کردن پول بیت المال نیست. مدیریت می تواند جهت دهی هم باشد. می تواند روند استفاده ی بهینه را از هرچیزی بوجود بیاورد و می تواند بگونه ای باشد که همانند یک بدن سالم هر نوع بیماری را از درون سیستم خود دفع کند.

و حرف آخر اینکه رسول خدا فرمودند: هرکس که در مقامی باشد و بداند که صلاحیت آن مقام را ندارد؛ بواسطه ی ماندن در آن مقام به خدا و رسولش خیانت کرده است...

 

 

پانویس:

آقای ذکر شده در مورد ارزش های دینی هم به نظر، خیلی مسخره و توهین آمیز صحبت کردند. ایشان اگر می روند زیارت عاشورا به نیت سیب و خیاری که بکنند توی پلاستیک و بدهند دستشان؛ مشکل خودشان است.

ضمن اینکه بهتر بود خصوصیات های خودشان و رفقایشان را برای همه بازگو نمی کردند. اینطوری خیلی بهتر بود.

+ نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 14:17  توسط مسعود يارضوي  |