اقتصاد
_این یک معادله ی کاملاً منطقی است. این که اگر فرض بگیریم در صورت اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، همینکه اعضای خانواده صبح جدیدی را آغاز می کنند به ناگاه با قبوض برق و گازی مواجه می شوند که هزینه ی قابل پرداخت آنها در خوشبینانه ترین حالت نسبت به ماه های گذشته بین 3 تا 6 برابر و حتی بیشتر شده اند. و این یعنی اینکه یک خانواده ی 4 نفره که تاکنون به ازای هر دوماه مبلغ متوسطی در حدود 5 هزار تومان برای قبض گاز و 3 هزار تومان برای قبض برق خود می پرداخته است، هم اکنون باید در بهترین حالت مبلغی در حدود 32 هزار تومان را برای مصرف دوماهه ی گاز و برق خود پرداخت نماید. البته این فقط ابتدای ماجراست. چه اینکه اعضای خانواده در اولین روز یا اولین ماه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، ناگهان و یا طی یک مدت کوتاه با قیمت های چند برابر اقلام مختلف دیگری نیز مواجه خواهند شد که کوچکترین نتیجه ی آن بهت زدگی این آدمهاست.این در حالیستکه با قبول فرض معقول وجود تورم روانی (غیرواقعی) در ایران نیز باید منتظر گرانتر شدن چند برابری بسیاری از اقلام دیگر که شاید از اساس یارانه ی آنها حذف هم نشده باشد نیز باشیم. و یا شاهد جهش قیمتی در کالاها و خدماتی باشیم که به هیچ وجه از قیمت های اعلام شده تبعیّت نمی کنند.در اینجا باید به این نکته ی مهم نیز اشاره کرد که وعده ی دولت مبنی بر پرداخت یارانه ی نقدی به تک تک اعضای خانوارها نیز نباید به هیچ وجه بعنوان یک ساحل نجات برای دغدغه مندان طرح هدفمند کردن یارانه تبدیل بشود. چه اینکه در حالتی خوشبینانه اگر دولت درآمد 20 هزارمیلیاردی از محل یارانه ها را قبول کند و حاضر به اجرای طرح باشد و همچنین طرح خوشه بندی نیز بصورت کامل حذف شود و رقمی در حدود تقریبی 16 هزار تومان (اشاره به پیش بینی های اخیر در زمینه ی پرداخت های دولت به افراد، پس از آغاز اجرای طرح) به هر عضو خانواده پرداخت شود؛ بدیهیست که توانایی پاسخگویی وجه پرداختی دولت تنها به اقلامی مثل گاز، آب، برق و تلفن یک خانواده ی 4 نفره نیز مورد سئوال قرار می گیرد. چه برسد به اینکه این مبلغ بخواهد پاسخگوی شوک های اقتصادی وارده به یک خانواده ی متوسط به واسطه ی جهش قیمتی اقلام مختلف نیز باشد.
دولت و نمایندگان محترم مجلس باید در قبال این سکوت معنا دار مردم که در سایه ی سکوت صدا و سیما و سایر رسانه ها در قبال چشم اندازهای واقعی طرح هدفمند کردن یارانه ها حادث شده است؛ احساس خطر کنند. خطری که شاید عواقب آن بسیار تا بسیار بیشتر از آنچیزی باشد که حتی بتوان آنها را با یک بسته ی پیشنهادی دولت و اقدامات ضربتی و اورژانسی پاسخ داد.سئوال اساسی این است: "آیا تاکنون هیچ یک از مسئولان امر، چشم انداز روشنی را از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها برای مردم تصویر کرده اند یا خیر؟" به دیگر سخن چرا یک خانواده ی ایرانی نباید بداند که در صورت اجرای این طرح چه تغییراتی در هزینه کرد دریافتی ماهیانه ی این خانواده رخ می دهد...؟!این دقیقاً آنچیزی است که دولت و مجلس باید آن را بعنوان نیاز اصلی مردم قبول و نسبت به رفع آن اقدام نمایند.این یک سئوال اساسی بود. سئوالی که می تواند چشم اندازهای روشن و کاملاً واقعی را از اجرای احتمالی طرح هدفمند کردن یارانه در فرآروی دولت و مجلس و در یک کلام تصمیم سازان و تصمیم گیران این امر قرار دهد.اما سئوالات دیگری هم پیرامون اجرای این طرح وجود دارد که انگار برخی مسئولان امر و چهره های سیاسی و اقتصادی کشور برای طرح این سئوالات از یکدیگر خجالت می کشند. سئوالاتی که به نظر می رسد تأمل پیرامون هریک از آنها و در ادامه ارائه ی یک پاسخ مطلوب در ذیل آنها قطعاً روشنگر بسیاری از تاریکی ها در اطراف طرحی به نام هدفمند کردن یارانه ها باشد.
سئوال اول: آیا نهادهای امنیتی و انتظامی نیز تاکنون به چشم اندازهای طرح تحول اقتصادی اندیشیده اند یا خیر؟ و در صورت اندیشیدن آیا پیش بینی های واقعی خود را به دولت یا مجلس ارائه کرده اند یا خیر؟
سئوال دوم: اینکه به تصریح رئیس وقت سازمان امور مالیاتی کشور در مصاحبه با خبرگزاری فارس در مورخه 26/7/87، دولت با فشار عده ای! اجرای طرح مالیات بر ارزش افزوده (بعنوان یکی دیگر از ارکان طرح تحول اقتصادی) را یکسال به تعویق انداخته است؛ آیا مؤید این نیست که دولت در اجرای طرح های مهم اقتصادی اهل مماشات و مسامحه انگاری های ناصحیح نیز هست؟ دولت اساساً با کدام منطق در مقابل یک عده اقلیت دست به این اقدام زد و همچنین آیا دولت تئوری واپس گرایی مقطعی را بعنوان یکی از راهکارهای مقابله با بازخورهای نامطلوب طرح هدفمند کردن یارانه ها در دستور کار دارد یا خیر؟
سئوال سوم: آیا مجلس و دولت قبول دارند که همگرایی آنها برای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها یک جزء اصلی در اجرای این طرح است یا خیر؟ اگر قبول دارند پس به افکار عمومی ایران پاسخ دهند که ارائه ی نظرات صد در صد متضاد از سوی دو طرف چگونه دورنمای تعامل دولت و مجلس را تصویر خواهد کرد؟ ضمن اینکه به نظر می رسد دولت و مجلس باید شاخص نظریات خود را نیز برای افکار عمومی مشخص کنند تا مردم برای قضاوت در زمینه ی درستی یا نادرستی نظریات آنان ملاکهای صحیحی در دست داشته باشند.
سئوال چهارم: چرا در متن و حاشیه ی طرح هدفمند کردن یارانه ها هیچ صدایی در مورد "خط فقر" در ایران و میزان آن بلند نمی شود؟ خط فقر ما کجا و چند درصد است و آیا در ارائه و اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها به آن توجه شده است یا خیر؟ به این معنا که با همین قیمت های فعلی نیز برخی قشرهای مستضعف جامعه تحت فشارهای شدید و حتی گرسنگی قرار دارند. و یا اینکه تغذیه شان به هیچوجه در سطح مطلوبی قرار ندارد.(اشاره به توزیع آرد و مواد غذایی در برخی نقاط محروم کشور توسط سپاه پاسداران و نیروی انتظامی!!!) حال با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها این فشارها تا چه حد افزایش یا کاهش خواهند یافت؟
سئوال پنجم: چرا نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی هیچ اصرار جدّی بر ارائه ی مدلی عینی از پیش بینی های دولت در زمینه ی شاخص های اقتصادی در فضای یارانه های هدفمند شده ندارند؟ آیا تصمیماتی که در مورد طرح هدفمند شدن یارانه ها گرفته اند بر مبنای احتمالات بوده یا اینکه خود مجلس رأساً اقدام به انجام چنین پیش بینی هایی نموده است و یا اینکه اساساً مجلس و دولت برای تصمیم گیری هایشان نیازی به این پیش بینی ها احساس نمی کنند؟
و سخن آخر اینکه دولت و مجلس باید بدانند در صورتیکه مردم و افکار عمومی ایران اسلامی را در جریان ماهیت، سرآغاز و چشم انداز طرح هدفمند کردن یارانه ها قرار بدهند، قطعاً خواهند توانست افق ملموس تری از آنچه که به واسطه ی اجرای این طرح در کشور بوقوع خواهد پیوست (اعمّ از اتفاقات خوب یا بد!) را رصد کرده و به همین واسطه تصمیمات و راهکارهای بهتری را به کار بندند.
انتهای پیام/