بدون عنوان
وقتی می دانی که چندتا آدم خاص قصد کرده اند وبلاگت را بخوانند؛ برای ادامه ی نوشته هات چندتا راه بیشتر نداری...:
اول_اینکه بیایی و یک مطلبی را بعنوان پست جدید روی خانه ی شیشه ای ات بگذاری که مطمئنی آن آدم های خاص، لاجرم از این مطلب خوششان می آید... و فکر می کنم نیازی به توضیح بیشتر نباشد که این کار یعنی بی تقوایی و بادمجان دور قاب چینی.
دوم_اینکه مطلبی را روی وبلاگت بگذاری که بدانی آن آدم های خاص حتماً از این مطلب بدشان می آید. و آقای مسعود معتقد است که این اتفاق می تواند یا کارِ آدم های خنگ باشد یا آدمهایی مثل مقدس اردبیلی (ره) که خیلی باتقوایند. که صد البته اولی را نیستم و دومی را هم فکر نکنم هنوز در مورد خودم صادق باشد!
و سوم... اینکه تا اطلاع بعدی هیچ مطلب جدیدی را روی وبلاگت پست نکنی تا آب از آسیاب بیافتد که این حقیر معتقدم همین راه سوم به تقوی و تدبیر نزدیکیِ بیشتری دارد.
والسلام
پانویس: تازه حتی اگر مصاحبه هم کرده باشی تا اطلاع ثانوی مکتوم می ماند!