عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

براي صفحه صفحه گل‌هاي مريمي كه به آتش سپردند

تو را اي سراسر عشق... به آتش سپردند...

وه كه چه زشت...

ردّ شراب بر جامه‌هاشان است و نمي‌فهمند،

كه عشق در آتش نخواهد سوخت

عشق مي‌ماند... مثل دريا... مثل آب... مثل تكسوار حجاز...

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۹ساعت 21:39  توسط مسعود يارضوي  |