عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

...

 

بمیرم برایت ... که لبهایت تشنه باشد و من از عشق بسرایم...

 

پانویس: می خواست از میان این همه تیرها و تیترها از خودش هم بنویسد و از نسبتی که با تو دارد...

تو که "خون خدایی"... ولی قلم یاری اش نمی کند...

+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم آذر ۱۳۸۹ساعت 14:53  توسط مسعود يارضوي  |