عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

به جای شب رغبت ها...

 _خب من دوستت دارم.

یعنی بین این همه نداری که دارم، دوست داشتن تو، معنای قشنگی به من می دهد.

و اینکه اگر باورت می شود دلم برایت تنگ می شود و حالا که شب آرزوها هم رسیده، باز هم اگر باورت می شود، از دست تو ناراحتم.

می بینی...؟! این دوست داشتن ها و دلتنگی ها و ناراحتی ها... با همه بدی من و خوبی تو... مفهوم قشنگی است که سکوت همیشگی ات را برای من تعبیر می کند.

  

_ اصلاً شاید این هم چیز قشنگی باشد که من مدام دعا می کنم و شما هم شاید مدام نمی شنوی... قیمت این حادثه اما لبخندهای تو و رنجور شدن های من است.

 

_یک چیزی را امثال شاه خیکّی عربستان خیلی خوب می دانند اما یک عده صاحب مدعا در داخل کشور نه...!

اینکه توی کشور ما هرچی " آقا " بگوید شرط است... حالا بقیه دلشان می خواهد نوروز عربی! و عامل بودن آمریکا در انقلابات اخیر را باور کنند، میل خودشان است.

این شرطی که گفتم کلّی هوادار هم دارد ها... مگر ما مرده ایم...؟!

 

 پانویس:

ـ خب از لیلةالرغائب دارد چند روز می گذرد... می دانم.

ـ در مورد بند اول هم هرکس ابهام دارد، بخاطر این است که اهل ولنتاین و ولنتاین بازی است.

ما بچه شیعه ها ولنتاین و سپندار مزگان نداریم... اما لیلةالرغائبی داریم که به قاعده تمام روزهای خوب دنیا می ارزد. و اگر فقط یک بار قرآن را خوانده باشی و به عبارت "هذا فراق بینی و بینک" رسیده باشی، می فهمی که عشق ازلی دلت را حتی اگر بی سواد ترین آدم های روی زمین هم باشی، اما در شب آرزوها نمیتوانی کتمانش کنی. لابد شنیده ای... "اوست نشسته در نظر..."

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۰ساعت 21:46  توسط مسعود يارضوي  |