عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

گاهی من

_ دلم که می گیرد، شاکی می شوم. انگار بعضی ها می خواهند انتقام نگرفته اشرار را از ما بگیرند.

ولی یک نفر هست که جمال چهره اش حجت موجه ماست...

شکایت های ما می ماند برای مادر... شکایت های ما می ماند برای مادری که انتظارش از شماها! فقط این بود که به بچه هایش دروغ نگویید... شکایت های ما می ماند برای مادر...

 

_آیت الله بهاءالدینی می گوید: "آنان که مرده یک نان و کباب هستند، هرگز از این عالم سر در نمی‌آورند، چرا که در این عالم عقل و دین حاکم است".

میدانی منظور این آیت خدا از کباب و این عالم چیست؟ کنایه ها گاهی چقدر معنا دارند...

 

_نظرم را می خواهید؟

2 روز ماندن توی کمین و هزار بدبختی دیگر، می ارزد به اینجایی که الآن هستم.

آنجا، هم خالص تر می شوی... هم اینکه جنگیدنت سخت نیست. اینجا که هستیم از در و دیوار دارد تهدید می بارد و ما مانده ایم و یک عالمه ترس... که نکند بدون ثواب بمانیم.

زیر لب دعا بخوان برادر خوبم... و ما رمیت اذ رمیت...

 

_مهلت ها هم تمام.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 21:27  توسط مسعود يارضوي  |