خداحافظی "بخشی" از وجود ما
مریضیهام خوب نمیشوند. دکی جان میگوید: ضعیف شدهای عمو جان.
راست میگوید لابد. و آقای مُمَحَد هم کلی بخاطر فرضیههای پزشکیام!، میخندد.
تب دارم ولی گرمای داغ شوفاژ را ول نمیکنم. از کنارش که دور میشوم سردم میشود ولی خودم هم میدانم که این سردی دلیل علاقهام به این گرمای داغ نیست. عقده سرماست که زورم میکند حتی با اینکه تبدارم اما باز هم درجه شوفاژ را تا ته ببرم بالا و بیخیال اعتراض ها به گرمای اتاق، خوابم ببرد.
توی تشییع جنازه حاجی بخشی هم درد رهایم نمیکرد. اما نه درد جسم که درد حسرت. که چرا باید کسی را از دست بدهیم که از مظاهر قدرت نرممان بود. چرا باید کسی از کنارمان برود که لااقل برای من یادگار روزها و آدمهایی بود که میدانم روزگاری بودهاند و سبک و سیاق زندگیشان "معقول"! بوده است.
آنهایی که آمده بودند تشییع حاجی بخشی، از نظر من همگی احساس یتیمی میکردند. احساس میکردند واقعاً پدر را از دست دادهاند. اینجا با صد و خردهای بازدید روزانهاش یک رسانه فراگیر نیست که بخواهم مجامله کنم. ولی حرف حق اینست که حالا که حاجی بخشی هم رفته است، میشود رنگ غربت را توی چشمهای حزباللهیها دید.
احساس یتیمی از اینکه یکی که مطمئن بودیم دوستمان داشت، رفته است و حالا یک جورهایی بی پشت و پناه شدهایم.
شاید متوجه حرفهایم نباشید ولی مثلاً برای منی که شاید قصه جنگ و تنهایی را خوب می شناسم امثال حاجی بخشی لطف خدا محسوب میشدند که رمقهایمان با حسّ بودنشان اوج میگرفت.
البته من از جانب خودم حرف میزنم. شما، بودن حاجی بخشی را ربط بده به رمقهای هزارها هزار آدمی که توی کوچه پس کوچههای شهرهایتان هرکدام بخشی از خواسته امام(ره) و شهدا را به دوش کشیدهاند و این به دوش کشیدنها سبب غربتشان شده است.
و البته لازم به گفتن نیست که غربت مادر دردهاست.
من اگر این همه حاجی بخشی را دوست داشتم نه بخاطر این بود که بچه محلش بودهام چه اینکه حتی یک بار هم حاجی بخشی را از نزدیک ندیدهام، اما دوستش داشتیم چون میزان بود.
حاجی بخشی جواب صدها سوالی بود که از امثال ما میپرسند؟ چرا... چرا... چرا... .
راستش را بخواهید من یکی تا حاجی بخشی بود احساس میکردم گول هیچ حاجی بخشی تقلبیای را نمیخورم. میدانید که... کم نیستند آنهایی که مدعایشان گوش خدا را هم میآزارد.
ولی حالا که حاجی بخشی رفته است آدم تازه میفهمد که در آستانه سال سی و سوم انقلاب اسلامی ایران، تنهاتر شدن حزباللهیها چقدر میتواند سخت باشد.