برای جنبش دانشجویی؛ مقاماتش!، مسئولانش و اعضایش
ــ یک نفر اگر توی این دنیا میفهمید من چقدر جنبش دانشجویی و بچههایش را دوست دارم خوب بود...!
از آن معجزهخواهتر ولی اینست که یک نفر پیدا بشود که بفهمد من، مسعود یارضوی، چقدر به قابلیتهای این جنبش اطمینان دارم.
با همه این تفاسیر ولی از آنهایی هستم که برای خوب شدن و سالم ماندن کسیکه که دوستش داشته باشم، حتی اگر شده، نیشتر هم به جانش میزنم تا تبش قطع شود. استخوان در رفتهاش را میشکنم تا خوب و اصولی جوش بخورد و به زور کتک هم که شده دوای تلخ میدهم بخورد تا خوب شود.
راستش را هم بخواهید توی این راهی که پیش روی خودم دارم از ملامت ملامتکنندهها هم نمیترسم.
و تازه اگر این ملامتکنندهها دانشجوی معقول و منطقی هم باشند خوشحال میشوم و چیزی را به دل نمیگیرم.
این توضیح ضروری را میبایست مینوشتم تا آنهایی که احیاناً نمیدانستند کسی جز من از این چیزها برای جنبش دانشجویی نمینویسد، زیاده از این توی حیرت نمانند.
هوای اینجا همیشه آفتابی میماند. انشاءالله...