روش تحلیل در سیاستورزی
گزینهای که بدون تعارف، تقریباً تمامی کسانی که دستی در سیاست دارند، به درست یا به غلط احساس میکنند که از نمونه صحیح آن برخوردارند.
رخدادی که البته نگرش درست به حوادث سیاسی ملی و بین المللی همواره نشان داده است که تصور این افراد درباره خودشان گاهاً نیز غلط است.
به نظر من اما، در سیاست نیز همچنانکه در ریاضیات و هندسه آموختهایم؛ روشهایی برای حل معادلات میتواند وجود داشته باشد که با گذاشتن مولفهها و واضحات مسئله در آنها؛ پاسخها و احتمالات صحیح رخنمون خواهند شد.
*طی چند هفته گذشته تعدادی از گزارشها و یادداشتهای سال گذشتهام را که ناظر به پیشبینی برخی رخدادهای کنونی نوشته شده بودند را در این صفحه در دسترس قرار دادم تا در هنگام خواندن این صحبتها در فضایی انتزاعی قرار نداشته باشید.
در واقع، اکنون فکر میکنم که صحبتهایم در باب مقولهای به نام "روش تحلیل سیاسی" ملموستر و دارای خوانشی واضحتر باشد.
***
شناخت، تشخیص و پیشبینی در سیاست، اگر بر مداری درست از روش تحلیل قرار گیرد، میتواند بر خلاف آنچه که تصور میشود، آینده را از هم اکنون بر روی کاغذ و صفحات احتمال به نقش بکشد.
برای معرفی و نمایاندن بیشتر بوطیفای حرفی که در حال بیان آن هستم، مجبورم به تعدادی از مولفههای روش تحلیل در سیاست که خود از آنها استفاده میکنم اشاره کنم.
یکم: دیدگاه باز
دیدگاه باز یکی از اصولیترین لوازم تحلیل صحیح است. در واقع اگر در نظر بگیریم که بهترین تصمیم در زمانی حاصل میشود که بیشترین گزینهها در اختیار باشد؛ آنگاه خواهیم پذیرفت که ضرورت اخذ این "بیشترین گزینهها" در زمانی خواهد بود که یک تحلیلگر، از دیدگاه باز در مسائل مختلف و از جمله در سیاست برخوردار باشد.
معنای دیدگاه باز آنست که یک تحلیلگر از کلیات تمام مسائل مرتبط با حوزهای که قرار است درباره آن فکر کند با اطلاع باشد و همچنین نشانههای این کلیّتها را نیز در رصد خود داشته باشد.
متاسفانه برخی از تحلیلگرانی که با روش تحلیل سیاست آشنایی ندارند، عموماً در این زمینه دچار نقص هستند.
دوم: دانایی نسبت به پیشینه و ماهیت مسئله مورد تحلیل
یکی از مولفههای ضروری در روش تحلیل، دانایی نسبت به پیشینه موضوع مورد تحلیل است. این مسئله روی دیگر مثال "سطحی نگری" است.
امروزه بسیاری از تحلیلها در حالی ارائه میشوند که تحلیلگر به صورت لحظهای از ضرورت تحلیل درباره آنها باخبر میشود و در ادامه نیز در گامی اشتباه، تلاش میکند تا با تعیین یک آغاز و انجام در تفکر خود پیرامون یک موضوع، آن را بعنوان تحلیل درست ارائه کند.
شاید بتوان گفت ابتدایی ترین کار در روش تحلیل مفهومی، آشنا شدن با سابقه یک خبر، یک رخداد و یا یک کلیدواژه است. این کار صرفاً با مطالعه، شنیدن روایتهای معتبر و حضور تحلیلگر در متن تشکیل سوابق مفهوم اشاره شده انجام میشود.
مثال: میتوانید درباره سوابق و پیشینیه کلیدواژهای به نام "انتخابات آزاد"! که طی روزهای اخیر مورد علاقه برخی از سیاسیون داخلی قرار گرفته است فکر کنید.
سوم: پیشگیری از آسیبهای انگیزش
میتوان آفت کلی یک تحلیل بر فرض آنکه مراحلی روشمند را طی کرده باشد، مسئله "انگیزش" تحلیلگر عنوان کرد.
بسیاری از تحلیلهایی که امروزه در ساحتهای فرهنگ و سیاست ارائه میشوند دارای جهتی کلی هستند. این جهت گیری کلی همانند سکان کشتی میماند که اگرچه شاید در ظاهر یک کشتی بزرگ و حتی کوچک چندان به چشم نیاید، اما مسیر کلی کشتی را تعیین میکند.
البته این حرف بدان معنا نیست که سکان، لزوماً مسیری غلط را برای کشتی تعیین میکند. اما این نکته در حال حاضر محل بحث ما نیست. بلکه محل بحث و مناقشه آنجاست که باید تحلیل را منهای جهتی که به آن متمایل هستیم ارائه کنیم.
انگیزش، تمایل، حب و بغض نسبت به اشیاء و ... تماماً کلماتی هستند که بار مفهومی عامل سوم در روش تحلیل را بر دوش میکشند.
باید در یک تحلیل همواره در نظر داشت که عینک بدبینی یا خوشبینی بر روی چشمهای تحلیلگر نباشد. چشمان یک تحلیلگر نیاز به عینک واقعبینی دارد.
این سکه روی دیگر یک مفهوم مهم نیز هست. اساساً خوشبینی یا بدبینی یک تحلیلگر، هیچ تأثیری در متن واقعیتی که بعدها رخ خواهد داد و یا در حال وقوع است، ندارد.
مسئله انگیزش در روش تحلیل، البته به معنای تقبیح امیدواری به آینده و یا ظنین بودن همیشگی به توطئههای دشمنان نیست. بلکه حرف اساسی این است که این انگارهها باید پس از تولد یک تحلیل واقعی از یک رخداد مطرح شوند نه قبل از آن.
مثال: درباره اغتشاشات سال 88 در تهران تحلیل و با امیدواری نسبت به آینده نگاه کنید.
چهارم: بیگانگی تحلیل با پاسخهای مورد نیاز
یکی از خطرناکترین آسیبهایی که میتواند دامنگیر یک تحلیل باشد آنست که این تحلیل بر اساس پاسخهایی طرح شود که یا تحلیلگر به آنها معتقد است و یا نهادهای سفارش دهنده تحلیل مایل باشند که به آن پاسخها برسند.
تأکید می شود که این مسئله یکی از خطرناکترین آسیبهاست و پر واضح است که چیزی که از پس پرده آن بیرون خواهد آمد نه یک تحلیل بلکه یک متن آراسته اما دیکته شده است.
این وجه از روش تحلیل گویای این امر نیز هست که تحلیلگرانی که مایل به طرفداری از یک نظر هستند اما منطق یا اطلاعات لازم را در این زمینه ندارند، ناخواسته پس از ورود به تحلیل مسئله به سمتی حرکت میکنند که حتی قبل از بیان تحلیل نیز میتوان فهمید نتیجهای که خواهند گرفت، چیست؟!
این رخداد میتواند یک آسیب بسیار سمّی و خطرناک در یک تحلیل سیاسی یا فرهنگی باشد.
***
این مقاله کوتاه، درآمدی بود بر طرح یک مسئله مهم به نام "روش تحلیل" که عموماً ناظر به سیاستورزی نوشته شده بود.
بحث روش تحلیل بنیانهایی علمی نیز دارد که در رشتههای مختلف تئوریزه شدهاند اما در مسئله "سیاست" و "تحلیل صحیح در ساحت آن" که به یک تعریف همواره از نیازهای ضروری یک جامعه اسلامی است، تاکنون اقدامی علمی در کشور ما صورت نگرفته و ابعاد مسئله عموماً و بصورت اتفاقی در برخی صحبتهای سیاسیون و برخی نوشتهها مورد اشاره قرار گرفته است.
باشد که در این زمینه، بعنوان یک ضرورت، گامهای عمیقتر، بلندتر و علمیتری برداشته شود.
*به پستهای قبلی مراجعه شود