نمایشگاه مطبوعات 2
میگوید: آره ولی منظورمان این نبود.
میگویم: خودت که خوب میدانی. توی هنر و رسانه، نه منظور و نیت شما که برداشت مخاطب مهم است.
شهاب جواب میدهد: آره. این را قبول دارم.
میگویم: خب پس. فعلا باید جور همان برداشت را بکشید.
کارمان با طباطبایی و یکی از بچههای چلچراغ که همراه شهاب است به خنده و ناسزاهای محترمانه هم میکشد.
شهاب مدام میگوید آقای خامنهای، آقای خامنهای...
به لجش هم که شده فقط لبخند میزنم و چایی نبات خودم را میخورم.
شهاب میگوید: شمارهات را بده.
میگویم: اولا من چندان غیر قابل دسترسی نیستم. ثانیاً تماسهای بیتربیتی! زیاد دارم. و از طرفی خوش ندارم تماسهایم احیاناً به این دلیل که شمارهام تو موبایل شخص جنابعالی هست، رهگیری بشوند!
میگوید: حالا اگر راه افتادیم (شهاب معتقد بود احمدی نژاد به هر لطایفالحیلی دوباره شرق را راه میاندازد که البته من هم موافق بودم) مطالبت را بده ما چاپ کنیم.
گفتم: مصاحبه و یادداشت فعلا نه اما برای مباحثه و مناظره اگر پا بودید خبر بده. حمله به دشمن از پایگاه مادر ثواب بیشتری دارد!
... نمیدانم خندههای یالثاراتی! من جالب بودند یا کله تمام کچل شهاب گیرایی داشت که همه زیر چشمی ماها را میپاییدند؟!
ــ به نظر من هاشمی اگر بازی سیاسی را خوب بلد باشد، باید پایش را بگذارد توی نمایشگاه مطبوعات. اگر هم نیاید، از حالا باید باخت، با کسر رأی بیشتر را برای خودش یا مدودف احتمالیاش پذیرا باشد.
ــ امام راحل ما فرمود: "آنهایی که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند."
میخواهم اطمینان بدهم، آنهایی هم که بیدار نمیشوند عددی برای ایجاد زحمت نیستند.
"علم خمینی(ره) بر زمین نمیماند. مگر ما مردهایم؟!"