عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

سینما

 سینما.

منتظر بودم کلی که "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" از راه برسد.

فکر می‌کردم لااقل بعد از مدت‌ها زجر و بدبختی و نکبت! لااقل بازی خوب حمیدخان فرخ نژاد و سورپرایز ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌بینم و حالم خوش می‌شود.

از دورادور خبرهای "من مادر هستم" جیرانی (لعنت‌ا...) را هم داشتم.

انتظار به‌سر رسید ولی حالمان نه خوش که ناخوش‌تر شد.

اول که "من مادر هستم" جیرانی آمد.

لجم می‌گیرد که یک عالمه آدم یک فیلم را ببینند، بعد هم خیلی‌ها نفهمند پیام اصلی طراحی شده برای فیلم چیست؟! و خنده‌دارتر اینکه یک عده زیادی هم سر این پیام نفهمیده بنشینند و بحث فلسفی بکنند!

یک متن گل و گشاد را هم در نقدش نوشتم ولی خب. از دیوار کوتاه من بود شاید که هیچ‌کجا منتشرش نکردند.

فیلم جیرانی و ایادی‌اش بر خلاف آنچه که احتمالا در خبرها دیدید و شنیدید؛ اصلن هم به نظر من نه به قصاص توهین کرده بود نه تقصیر کرده بود از این بابت که شیشه مشروب را نشان داده.

تقصیر "من مادر هستم" آنجا بود از نظر من که جیرانی(لعنت ا...) دارد، می‌گوید حالا این ته‌پیک را بزنید. ولی حواستان به سی‌سی‌اش باشد که زیادتر از نیم گیلاس نشود.و قص علی هذا...

(خانه‌هایتان بسوزد که اندازه گنجشک‌ها و گربه‌های وطنی هم شرف ندارید چه برسد به اندازه آدمهایش و بزرگی‌هایش!)

قصه کوتاه کنم ورنه سخن بسیار است.

زندگی خصوصی آقا و خانم میم را هم ببخشید ولی مرده‌شورش را ببرد. (با این سناریوی زنانه‌‌ی جیغش)

خود فمینیست‌ها هم طی بیش و کم، 70 سالی که به دنیا آمده‌اند اِنقدر خدمت به خودشان نکردند که این کارگردان‌های فیلم‌ها و تئاترهای ایرانی طی 34 سال اخیر کردند.

البت با بازی حمیدخان طبق معمول حالی کردیم.

قبلاً هم گفته‌ام که بازی این حمید فرخ‌نژاد را می‌پرستم. با اینکه خودم شناسای کار هستم ولی اصلاً نمی‌توانم درک کنم این مرد چطوری می‌رود توی حسّ نقش‌هایی که می‌گیرد. یک جورهایی خیلی متفاوت است حمید.

حاتمی‌کیا هم بازی کرده بود. خوب هم بازی کرده بود.

یعنی اصلاً فکرش را هم نمی‌کردی که ابراهیم با آن چشم‌های معصومش اینطوری بتواند نقش یک آدم هوس‌باز پولدار را بازی کند.

توانسته بود انصافاً ولی می‌دانید مثل چی می‌ماند بازی ابراهیم‌خان حاتمی‌کیا توی این فیلم؟!

احساس می‌کردی داری یک آدم خوش‌لباس و خوش بو را می‌بینی که یک سینی سیرابی را گرفته است روی سرش و دارد داد حراج حراج می‌زند.

دارد کم‌کم باورم می‌شود که دیگر باید به حاتمی‌کیای آژانس شیشه‌ای گفت: خداحافظ.

حتما ابراهیم عزیز می‌تواند توی هر فیلم و تئاتر و سریالی که دلش خواست بازی کند و به هیچکس هم ربطی ندارد و نقیض هیچ چیزی نیست این کار.

ولی بفهمید حرفم را لطفاً...

حاتمی‌کیا دیگر برنمی‌گردد.

+ نوشته شده در  شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ساعت 17:55  توسط مسعود يارضوي  |