عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

هوای تو

ــ تو مثل گُل می‌مانی...

که همه دوستش دارند، همه دورش می‌گردند و بویش می‌کنند. همه عاشقش می‌شوند. همه به یادش می‌مانند...

"شما" فقط 17 میلیون عاشق داری که این روزها مستانه مستانه کربلایی شده‌اند و رسیده‌اند به آغوشت.

و البته این منهای تمام عشّاق خوش‌مرامت در اقصی نقاط عالم است که شاید هنوز کربلایی نشده‌اند ولی آنقدرها دوستت دارند که ارزشش را دارد "شما" هم عاشق آنها باشی.

"شما" رفقای مهربانی داری... آنقدر مهربان که خودشان را برایت می‌زنند، برایت گریه می‌کنند و گاهی که دلشان آرام نمی‌گیرد حتی لطمه هم می‌زنند به خودشان.

خودت بگو خوب من...

میان این همه رفیق و عاشق و شیدا، چه جایی برای من می‌ماند؟!

که این روزها گاهی خندیده‌ام... گاهی "چرا" بر زبان رانده‌ام؟! و گاهی هم مثل غریبه‌ها از تلویزیون به بارگاهت نگاه کرده‌ام.

نه... باور نمی‌کنم... "شما" هرچقدر هم که بزرگ باشی... سرت به آن 17 میلیون نفر آنقدرها گرم هست که یادی از من نکنی و نیازی هم به این کار نداشته باشی.

"شما" خون خدا هستی. قبول... ولی خود خدا که نیستی... که حواست به همه باشد. و تازه حواس‌بودن! بهانه هم می‌خواهد که "شما" نداری...

با من هستی خوب من؟!

آنقدر بهانه و گناه بین من و "شما" هست که این وسط جایی برای عاشقی‌های زائرانه نماند.

می‌ماند دلتنگی و تنهایی من... از اینکه یکی مثل تو را ندارد و نمی‌تواند ضریح با صفایت را بغل کند.

نمی‌تواند آن دور و برها با لهجه دست و پا شکسته خودش زیارت اربعین بخواند و احیاناً حالی اگر دست داد شفای روح دردمندش را از تو بخواهد.

"شما" با 17 میلیون زائرت خوش باش.

بگذار اصلاً نه صدایم را بشنوی و نه یادت بیاید... که این گوشه تهران و میان این همه آدم‌ها، ماشین‌ها و ساختما‌ن‌های بلند و دود گرفته یکی هست که دوستت دارد.

دوستت دارد ولی مثل لات‌ها حرف می‌زند، اهل کتک‌کاری آدم‌هاست، گناه می‌کند و ...

بگذریم... قرار شد "شما" فراموش کنی... دیگر چه اهمیتی دارد برایت که این عاشق فراموش شده درباره "تو" چه فکری می‌کند؟!

رسم "شما" که عاشق کشیست... می‌دانم.

رسم من ولی این نیست.

نه کاکا... می‌کشی بکش... ولی من سر این عشق مانده‌ام.

دوستم نداشته باش... ولی عشق را که نمی‌توانیم سر ببریم... نه من و نه "شما"... می‌توانیم؟

برایت زیارت عاشورا می‌خوانم... با من هستی خوب من؟! حتی برای رضای خدا هم نمی‌خوانم.

فقط برای تو... دو رکعت نمازش را هم... زیارت اربعین را هم... و گاه که خیلی خسته‌تر می‌شوم دعای عرفه را هم...

راستی آقای مهربان... قرار است این روزها دیگر با هم نباشیم و "شما" هم با تمام آن 17 میلیون زائرت خوش باشی.

فقط محض اطلاع...

بین تمام آن 17 میلیون نفر، یکی را هم نمی‌توانی پیدا کنی که مثل من ...

زیارت اربعین بخواند... با اینکه می‌داند دلیلی برای دوست‌داشتنش نداری.

(دوستت دارم)

+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ساعت 14:7  توسط مسعود يارضوي  |