عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

" تا "

ــ از وقتی از جلسه‌ی آقای هاشمی برگشته‌ام، حالم زیاد خوب نیست.

تکلیف کردند که باید در جلسه باشید و ما هم رفتیم آنجا تا یک‌بار هم که شده حسّ و حال اپوزیسیون‌ها را بفهمیم.

البته موقع سخنرانی آقای هاشمی دستمان را گرفتیم بالا تا حرف بزنیم ولی هنوز مانده "تا" مردم بفهمند "اعتدال" آنها یک خالی‌بندی بزرگ است که فقط برای بهتر بودن در دهکده جهانی مطرح شده نه به خاطر هیچ چیز دیگر.

نگذاشتند خلاصه.

یک خانمه‌ای هم با تمسخر گفت: شما از مخالف مغربی؟!

جواب دادم: بله. شما هم با این تسبیح سبز دور دستتان معلوم است مال کجایید.

گفت: این را آقای خاتمی داده.

و جواب شنید: آقای خاتمی فقط به دخترها از این چیزها می‌دهد.

جلسه هم در واقع توسط بادمجان دور قاب‌چین‌های فراوانی که همیشه اطراف آقای هاشمی بوده‌اند شکل داده شد تا آیت‌الله بیشتر بداند نظر سبزها و هواداران فتنه درباره‌اش چیست؟!

پ.ن: خیلی خودش را ناراحت نکنید. آنهایی ناراحت باشند که مؤثر بودند اما گفتند ما متوهمیم که می‌گوییم هاشمی، می‌آید.

البته نه به خاطر ما. بخاطر خودشان... که اگر امروز صدای زنده باد موسوی در مقابل هاشمی و در ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام بگوش می‌رسد؛ نام آنها هم لابد در سیاهه‌ی مقصّرین نوشته می‌شود.

جای آنها باشم دعا می‌کنم سیئات من با کاندیداتوری هاشمی بیشتر نشود.


ــ با استاد عسگراولادی هم بیش از این مماشات روا نبود! +


ــ به نظر من، تحلیل‌گرهای اصلاح‌طلب باید روز قیامت یک جواب حسابی به وجدان خودشان و پیشگاه خدا و مردم بدهند.

نامردها فکر می‌کنند ما نمی‌فهمیم که چرا از روز اول در تحلیل‌هایشان هیچ اسمی از هاشمی نبردند.

فکر می‌کنند همه مثل خودشان هستند که اباطیلی مثل آمدن دوباره خاتمی، شرکت نکردن در انتخابات و غیره را باور کنند و اینطوری افکار عمومی از سمت بد بودن گفتمان آقای هاشمی منحرف بشود.

من یکی بعنوان یک 75 میلیونی‌اُم، ازشان نمی‌گذرم.

تحلیل‌گر اگر حقیقتی که می‌داند را به هیچ نحوی از انحاء نگوید، تحلیل‌گر نیست، خیانتکار است.

پ.ن: این هم که چرا گفتمان هاشمی بد است، پاسخ ساده‌ای دارد. آدم اگر عقل داشته باشد، پیراهن 20 سال پیشش را دوباره نمی‌پوشد و بدتر اینکه پُز نو و آنتیک بودن هم با آن بدهد.

(اصولاً اصلاح‌طلبان عزیز کلاً انگاری توی کار رو کردن مومیایی‌های سیاسی هستند. یکبار موسوی، یکبار کروبی و حالا هم که علی‌الظاهر آقای هاشمی را. درس هم که نمی‌خواهند، بگیرند!)


ــ خانم اشرف بروجردی هم فرموده‌اند: "اصولگرایان در امان نخواهند بود". بعد هم گفته است "هاشمی" و این حرفها... (و لابد می‌دانید که منظورش از اصولگرا؛ امثال علی مطهری، عسگراولادی و ... نیستند!)

از زن‌های اصلاح‌طلب بیش از این هم انتظاری نیست که نمی‌توانند سرّ درون هاشمی و خاتمی را لو ندهند... ولی بنده‌ی خدا اشرف خانم راست می‌گوید خب.

واقعیت را اگر بخواهید این است که ما بچه‌های چریک آقاسیدروح‌الله خمینی همیشه مثل گوشت قربانی هستیم.

احمدی‌نژاد باشد یا هاشمی؛ قربانی باید بشویم و از وقتی یادمان می‌آید از دست هیچکس در امان نبودیم. نه از دست اشرار مسلح، نه از دست سبزهای خنگول و نه از دست هرکس که با دُردی‌کش میخانه‌ی ما دشمن بود.

اذان را ولی روی مأذنه‌ها نگه می‌داریم. می‌دانید که همیشه سر قولم هستم و از روی هوا حرف نمی‌زنم.


ــ اگر تمام 4 اپیزود بالا را درست بخوانید و بفهمید باید قاعدتاً به یک نکته برسید.

"تنهایی غریب حسینیه امام خمینی(ره)"...

برای آقا دعا کنید.

+ نوشته شده در  دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 10:45  توسط مسعود يارضوي  |