عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

به مرد بی درد باید شک کرد

_ مردها؛ اصولاً همیشه باید دردی آناتومیک هم داشته باشند که موقع هجوم دردهای غیر آناتومیک؛ یاورشان را استاد کند.

دیده اید تیغه فولاد را...؟! وقتی دارد گداخته می شود؛ فصل چکش خوردنش هم سر می رسد!

به مرد بی درد باید شک کرد.


_ جبهه پایداری می گوید همه مرتجع اند غیر از ما. می گوید تمام کاندیداهای موجود مستعد فتنه و انحراف اند غیر از ما. می گوید چکار به منظور رهبری دارید. نص کلام ایشان را عملی کنید. می گوید منظور رهبری ادامه گفتمان سوم تیر است. می گوید ما 313 تا اینجور... ما 313 تا اونجور!

(مسعود نوشت: آن چیزی که علامه مصباح می گوید از فتنه هم خطرناک تر است؛ که فهمیدنش کار سختی نیست؛ هست؟!)


_ چه فضای مهوّعی داشت جلسه کاندیداهای ریاست جمهوری با رئیس رسانه ملی.

مثل این می ماند، آدم با کسانی که دوستشان ندارد؛ برود مهمانی شام!


_صدایش را که شنود کرده بودند، به تنفگچی هایش گفته بود: "هوای این سگ های کنار جاده را هم داشته باشید"

منظورش بچه های ما بودند که قرار بود نگذارند اشرار، کاروان چند تنی تریاک را برسانند به شهر.

بچه ها، شب توی سنگرهای کمین مثل ببر زخمی به خودشان می غریدند از عصبانیت...

به ساعت من الآن باید مشغول عرض ارادت به نگهبان های جهنم باشد ولی هنوز هم که هنوز است از دست این حرفش شکارم. (شدید)


_ و بچه های کوچک ما همینطور دارند در معرض شلیک های تلویزیون یاد می گیرند که هر موقع رفتند مهمانی به همه سلام کنند، قبل از غذا دستهایشان را بشویند، بزرگترها را اذیت نکنند، با هم دوست باشند... بعد هم دست و جیغ و هورا... و تمام این آموزش ها هر روز و هر شب و هر سال دارد برایشان تکرار می شود... و انگاری اصلاً مهم نیست که این بچه ها باید ادامه دهنده راه آرش باستانی و حمید چریک شهید باشند.

(مسعود نوشت: حمید چریک پیشکش؛ برنامه داشت می گفت از توانایی های کودکان این است که بعد از 3 سالگی می توانند، برقصند!)


_ این انتخاباتی و علاقه قلبی برای اینکه چه کسی رئیس جمهور بشود؛ برای من و چندتا دوستهایم مثل این می ماند که فقط بتوانی انتخاب کنی چطوری بمیری!

دارت بزنند، با یک گلوله خلاصت کنند یا اینکه بیاندازندمان جلوی تمساح ها که بخورندمان.


_ می دانید چرا آن عده از خواص کشور که سرشان به تنشان می ارزد؛ از معارضه و مناظره با جبهه پایداری و عناصرش طفره می روند و حاضر نیستند خطاهای های بزرگ این جبهه را گوشزد کنند؟!

چون تنزّه طلب اند و مثل شمشیرهای صیقل نخورده بی خاصیت.

(مسعودنوشت: بعد دوباره رهبر می گویند أین عمار... همه مان می رویم وبلاگ درست می کنیم.)


_ یعنی در طول عمر شریفم هیچوقت به اندازه ناسزاهایی که درباره نقدم به "رسوایی" ده نمکی نثارم کردند؛ ناسزا نخورده بودم.

(پ.ن: آقای خدا لابد انتظار ثواب مرا هم می بینند)

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ساعت 18:45  توسط مسعود يارضوي  |