عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

ما؛ از جامعه تا هنر و سياست

_ چه باحال است این محمدحسین جعفریان عزیز. دست بچه های اوج هم درد نکند که مراسم تقدیرش را گرفتند.

گفته بود مراسم تقدیر همان مراسم ترحیم است که با حضور متوفی! برگزار می شود.

ریسه رفتم از خنده و تا الان هم دارم، می خندم.

راستی یکبار جعفریان را دیدید، ماجرای پایش را حتماً بپرسید از او. اسم هایی می آورد که در پرونده فساد 3 هزار میلیاردی هم شنیده ایدشان...

 

_ من می گویم اینکه ایران توانست RQ170ای را تسخیر کند که فلان مقام انگلیسی حق دست زدن به آن را هم نداشت، ویندوز قرمز! را هک کند، اطلاعات ارسالی پهپادهای صهیونیستی را در اختیار حزب الله بگذارد، اژدرهای دریای اش فقط یک مانند دیگر در دنیا دارد و با وجود تحریم، انرژی هسته ای و نفتی دارد؛ یعنی اینکه ما در عرصه تکنولوژی پابه پای آمریکا در حال حرکتیم و یک جاهایی هم با عرض شرمندگی! از عمو سام زده ایم جلو!

آقایانی هم که قبول ندارند و به کادیلاک و کامارو و ساخت سنجاق قفلی می گویند تکنولوژیهایی که ما نداریم! به نظر من باید بین کیفیت تکنولوژی و پایه تکنولوژیک فرق قائل شوند.

 

_ چه اشکال بدی داریم که گاهی وقت ها بدی یک چیز بد! آنقدر از نظر دور مي شود، که مجبور می شویم چند سال بعد از بروز و ورودش، درباره بدی اش سخن بگوییم!

به نظر من "فیس بوک" یک امکان متفاوت (و نه جدید) در زمینه تمایل به اشتراک گذاری علایق، نظرات و عکس ها در کنار تمایل بعضی آدمها به اشتراک گذاری ارتباطاتشان است.

و تأسف می خورم از اینکه چرا عده ای به این امکان متفاوت و برخورداری از آن می گویند تکنولوژی و مدرن بودن!

و همچنين آنهایی که چپ و راست مدح فیس بوک را می گويند لطفا به این دو تا سوال جواب بدهند!

1: پربیننده ترین سرویس های خبری رسانه های آمریکایی و اروپایی، سرویس های اقتصادی اند؛ آیا بعضی ها قبول دارند که با ترویج فیس بوک، دارند اینطور به خورد جوان های ایران می دهند که زندگی خوب یعنی استاتوس های خنده دار و لایک به جوک های بامزه و گفتن خزعبلاتی به اسم نظر! آنهم در یک خط!

تازه قبول دارند که همان آمریکایی ها و اروپایی های اقتصادی دارند چقدر برای این خوش خدمتی برایشان کف می زنند؟!

2: اگر یک روز فیس بوک، روم تشکیل داد و هویت مجازی اعطا کرد به کاربرهایش (که این کار را خواهد کرد) ؛ آنوقت اگر مثلاً به دلیل ذات اشتراک گذاری هایش که زائل کردن حجب و حیاست؛ روم مسائل بی تربیتی را هم تشکیل داد و  جمهوري اسلامي هم  همزمان فيلترهايش را برداشته بود و این روم یکهو با چند صد هزار عضو ایرانی روبه رو شد؛ آنوقت هم می گویید فیس بوک یک امکان ارتباطی جدید است؟!

(حضرات یادشان رفته فلان سایت مستهجن که منهدم شد علی الظاهر با تالارهاي خاصّش یک امکان ارتباطی جدید بود که البته بر طبق آمار اعلام شده چند صد هزار عضو ایرانی هم پیدا کرد!)

پ.ن: برای آقایان هاشمی و ظریف و خانم افخم و برخی رسانه ها متأسفم، شدید.

 

_ یک عمر است که داریم به این جماعت اپوزیسیون فرهنگی بد می گوییم و نقدشان می کنیم و یک عمر است که یک عده ای اعم از دوست و دشمن دارند به ما در این زمینه بد می گویند و بیراه نثارمان می کنند.

تا اینجایش هیچ نَقلی نیست...

بعد ما می رویم اتفاقی و منهای دانسته ها و خوانده های سال های نوجوانی تا اکنونمان، کتاب زیبایی شناسی بصری خانم "لوسی مه‌یِر" و درک تئوری رسانه "کوین ویلیامز" را اتفاقی می خوانیم.

اولی تأکید کرده که مردم به کارهای هنری به چشم یک گزارش نگاه می کنند و فقط می خواهند تنها پیامش را بفهمند. دومی هم تأیید کرده است که کارهای معنایی و محتوایی (مثل هنر و رسانه) دارای یک پیام اصلی هستند. ضمن اینکه سافت نیوز و هارد نیوز هم دو تا قید بیشتر نیستند که بعضی ها قبول دارند و بعضی ها نه!

آنوقت بعضی دوست های من می گویند: ما اصلاً عبارت "اپوزیسیون فرهنگی" تو را قبول نداریم چه برسد به نقدهای هنری و رسانه‌اي‌ات. ضمن اینکه باید روش روزنامه نگاری را هم از بی بی سی فارسی و الجزیره! یاد گرفت که چه حرفه ای سافت نیوز می نویسند!

حرف من تنها فقط این است که اولاً در کار هنر، "معنا" و نقدش مهمترین رکن است و در کار رسانه هم باید سبک خودمان (که تعریف شده در ساحت انقلاب اسلامی باشد) را داشته باشیم. همین.

 

_ اصلاح طلب ها چندماهی است که دائم از "کنگره ملی اصلاح طلبان" یا "پارلمان اصلاحات" حرف می زنند.

خدا به خیر کند.

تاریخ اینطور می گوید که اصلاح طلب ها در یک شورای شهر ساده هم نمی توانند دور هم بنشینند.

تمامش باشند یا نصفش (منظور شورای شهر اول و همین شورای چهارم است)، باز یا دعوایشان می شود  يا دادگاه های استالینی تفتیش عقاید راه مي اندازند.

(ضمنن من جبهه پایداری را اصولگرا نمی دانم! نگوييد يك وقت كه شما اصولگراها خودتان چنين و چنان...)


_ حرف هاي آقاكامران لنكراني و مصاحبه اخيرش را خوانده ايد؟!

آدم هِي مي خواهد به خودش اميدواري بدهد كه اين پايداران ستادي بعد از بيانات صريح آقا و تأويلات صريح تري كه از اين حرف ها به دست مي آيد و همچنين بعد از وقايع 22 بهمن قم و ماجراي شهرداري قاليباف و عتاب آقا در ماجراي "ساكتين فتنه"؛ لااقل يك كمي به خودشان آمده اند.

اما مصاحبه را كه مي خوانيم، دريغ و درد از حتي يك چرخش كوچك به سمت صراط درست و مستقيم.

بيراه نيست كه مي گويم احمدي نژاد تحفه همين آقايان بود. تحفه اي كه اگرچه حاضر نيستند به دليل كم اصالتي، مسئوليتش را بر عهده بگيرند اما واضح است كه صبح فردا هم به دليل اينكه مواد و چارچوب كارخانه‌شان بي تغيير است، كانديدايي كه معرفي خواهند كرد، به احتمال زياد عينهو احمدي ن‍ژاد نباشد، كمتر از او هم نيست.

ضمنن قبلاً هم عرض كرده ام كه ما بالاخره نفهميديم چه كسي به آقايان اين اطمينان را داده است كه گفتمان انقلاب اسلامي، الّا و لابد در وجود آنها خلاصه مي شود؟

و البته اين هم فراموش نشود كه اين آقاكامران لنكراني قبل از انتخابات همه گفتمان هاي موجود غير از جبهه پايداران را دچار اعوجاج مي دانست و يك جورهايي، آدم وقتي حرفهاي او و ساير پايداران ستادي را مي خواند احساس عضويت در قوم لوط و اصحاب الجحيم و باند مهدي هاشمي را پيدا مي كرد!

اهل بهانه گيري نيستم ولي نمي دانم اين حرفهاي غلط را چطور بايد با تعريف و تمجيدهاي اهورايي ستاد جبهه پايداري از حسن روحاني تطبيق داد؟!

پناه بر خدا...

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 20:9  توسط مسعود يارضوي  |