عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

یا لطیف

از امشب دوباره من ماندم ونیزه ی بی کسی ام.

روزگار غریبیست نازنین…

کاش می شد گریه را هم نوشت.

............

زمان انتخابات به من و دوستانم تهمت می زدند که شما اهل تکلیف نیستید.وگرنه به اصلح رای می دادید.ما هم می گفتیم اولا دلیل نمی شود هرکس را که حضرات تشخیص دادند اصلح است

(اینرا می گفتیم چون خیلی خودشان را تحویل می گرفتند) دوما" ما و امثال ما به این فکر می کنیم که اصولگراها حتما باید بیایند.حالا هر کدامشان که شد. عاقبت هم آنها شدند اصولگرا و خیلی چیزهای دیگر و ما هم برگشتیم

سر زمینمان ؛ اینبار بی تراکتور.

............

 

هوا به شدت گرم بود و ترافیک بیداد می کرد.

پروانه کنار خیابان پرواز می کرد.

هیچکس نمی خواست حواسش باشد، حتی شاعری که می شناختمش…

...............

 

وزیر علوم می گفت از من سوال سیاسی نپرسید.

"من سیاسی نیستم."

گفتم آقای وزیر اگه سیاسی نبودی که وزیر

نمی شدی.

................

 

دلم برای گدایی خشاب تنگ شده…

برای نشنیدن های چند روزه و برای لباسهای خونیم که هیچ وقت به نجس بودنشان فکر نکردم.

بیشتر در این باره خواهم نوشت ...

.............

 

این استاندار گرامیمان هم هر وقت مرا می بیند به یاد دوران قدرتش چنان دست و بازویم را

می فشارد که روح عاصی از تنم رفتن می گیرد.(بابا… ایرانیه،می شکنه)

 ............

 

امروز صبح با خودم فکر می کردم طرح تجمیع انتخابات به نفع احزاب سیاسی است.

رقابت خیلی شدیدتر می شود ولی اگر خوب تلاش کنند می توانند با یک انتخابات به دو هدف مهم برسند وجایگاههای مهمی را در دست بگیرند.البته مخالفتهایی که عمدتا" از طرف اصلاح طلبان با این قضیه شد طبیعی بود چون به هرحال در موقعیت کنونی این اصولگراهاهستند که تمریناتشان در اردوی آمادگی نتیجه داده وطبیعتا" شرایط رقابت بیشتر به نفع اصولگراهاست تا اصلاح طلبان.

 

 

 

 

+ نوشته شده در  شنبه چهارم شهریور ۱۳۸۵ساعت 22:45  توسط مسعود يارضوي  |