خاصّه خوان دفتر ایام
_ "پارلمان اصلاحات" بحثی است که اصلاح طلبها این روزها گاه و بیگاه درباره اش حرف می زنند و منظورشان هم چیزی غیر از مجلس دهم است.
از نهان قضیه هم اینطور پیداست که پای عده ای از جوانترهای تحلیلگرشان وسط است.
از باب روشنگری و اینکه غلط اندر غلط تئوری پارلمان اصلاحات کجاست؛ تحلیلی را در خبرگزاری خوب فارس منتشر کردم که دوست دارم شما هم بخوانیدش.
_ درباره اصولگرایان مطلبی نوشته ام و برخی تحلیلهای ناصحیح قبل از انتخابات را در آن مورد اشاره قرار داده ام. و اینکه فرجام تکرار این تحلیلهای ناصحیح چه خواهد شد.
به نظر من، حفظ شدن آن روند نادرست، مجلس و دولت بعدی را به مدار خواسته های آقای هاشمی و هیئت همراه خواهد کشاند. اگر وقت کردید آن مطلب را هم مطالعه کنید.
_ رفقای خوب یالثارات الحسین(ع) هم خواستند نظرم را درباره ماجرای پایین کشیدن بیلبوردهای ضد آمریکایی بگویم.
خوشحال می شوم که آن نظر نوشته شده را هم ببینید.
به نظر من عده ای هستند که همیشه می خواهند حقیقت را تیرباران کنند. چه در تشییع مظلومانه امام مجتبی(ع) باشد چه در خیابان های پایتخت ایران...
پی نوشت: ببخشید که این روزها دستم به نوشتم وبلاگ نمی رود.
حرفهای اینروزهای من درباره سیاست و فرهنگ و امنیت، عموماً نوشتنی نیستند. چرایش هم بماند.
ضمن اینکه از خودم هم چیزی به نظرم نمی رسد برای گفتن. یعنی یک جورهایی به قول آقای سعید: "لحظه های با من کِیف نمی دهد"! و این حرف وقتی خودت هم قبولش داشته باشی، بهانه خوبی به نظر می رسد برای اینکه خیلی وقت ها رمق نوشتن از لحظه ها که احتمالاً رسالت اصلی ما وبلاگنویسها است از تو گرفته شود.
البته جمال همین لحظه ها و همین زندگی را با اجازه تان عشق است. خودم تنهایی خاطرخواهشان هستم. اگرچه دوستم می گفت: "قمارباز نگوید به درک، چه کند؟!"
حرفش از شما پنهان نباشد، درست! ولی به جان هرچی مرد است از بابت آن خاطرخواهی، دارم راستش را می گویم.
چرایش هم حواله به تمام پست های چند سال گذشته ی وبلاگ عبور.
خلاصه اینکه بیخیال وقتهایی که نیستم. (یا نمی خواهم باشم)
ورای همه این بودن و نبودن ها و دلتنگی ها و خستگی های ما، سه تا چیز بماند به نظر من کافیست.
اولی رضای حضرت دوست، دومی سلامتی و بهروزی حضرت آقا(حفظه) و سومی هم دوستی های نامرئی قشنگی که بین نویسنده "عبور" و مخاطب های مهربانش هست.
به بقیه چیزهای دنیا هیچ احتیاجی نداریم.