ما سه نفر
اپیزود اول: آقای ظریف حکماً الآن خیلی خسته است و سیاتیکش عود کرده.
شوخی که نیست. 4،5 روز تمام با این موبورهای غربی و آمریکایی سر و کلّه زدن و دست آخر به توافق رسیدن مگر کم الکی است؟!
حالا اصلن بگذریم که متن و مفادّ توافقنامه چه محتوایی داشت و از گلستان و ترکمانچای بهتر بود یا بدتر؟!
الحال اینکه دست جوادخان و همکارانش درد نکند ولی "زان یار دلنوازم شُکریست با شکایت..."
اپیزود دوم: من از آقای ظریف خسته ترم.
دلیلش را هم شمایی که مشتری دائمی عبور هستید، اگر نمی دانید که دکتری باید و معاینه ای...
برای رهگذرها هم رمقی ندارم که بخواهم توضیح بدهم در این 3 ماه و این پنج روز و این شب و روز منتهی به توافق ژنو 3 بر من چه گذشت!
فقط از باب مبهم نبودن متن اینکه اگر عابر هستید و گذری و ایضاً می خواهید، بدانید چرا خسته ام؛ پست های سیاسی گذشته که پیرامون مذاکرات ژنو نوشته ام را بخوانید.
و اپیزود سوم: ولی یکنفر هست که از من هزاربار خسته تر است...
یکنفر که بیست و چند سال است دارد با یک تن رنجور در دامنه آتشفشان می زیَد و مختصات منطقه دوست و دشمن را بهمان نشان میدهد.
یکنفر که امروز هرچه از دین و امنیت و آبرو می شناسیم و داریم همه از همت اوست و کسی که بارها و بارها نسبت به این مذاکرات هشدار داد اما گوش خیلی ها بدهکار نبود که نبود.
و آن یکنفر خسته تر که در غربت حسینیه امام خمینی(ره) تنهای تنها مانده است، چه بیشتر خسته می شود وقتی خیلی ها حتی با خواندن چندباره متن توافقنامه ژنو هم نمی فهمند چرا خوشبین نبودن به این مذاکرات به حق بود و عقلایی...
خلاصه اینکه نقلی نیست جز اینکه من کمترین، التماس و درخواست دعا دارم از شما برای این نفر سوم... (اگرچه نیازی ندارد و حصن حصین دعای حجت بن الحسن نگهدارش هست ان شاء الله. غرض فقط بیان دوست داشتن است و همین!)
مردی و لوطی گری و با صفتی حکم می کند برای نفر سوم که خسته ترین ماست دعا کنید.
شیر پاک خورده اید اگر، برایش "الهی عظم البلاء" بخوانید و اگر دست به جیب هم هستید برای سلامتی اش یک صدقه مشتی بگذارید کنار.
مخلص کلام اینکه به حق هر صفت خوبی که توی وجودتان هست، این نفر سومی را دعا کنید.
پانویس:
حرف که نه اما بغضهایم پیرامون توافقنامه ژنو را اگر مایل بودید در اینجا بخوانید.
برچسبها: مذاکرات ژنو