عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

درباره‌ی آن لحظه...

_من وقتی درباره دریا و عکس‌هایم از زیر آب حرف می‌زنم در واقع نه دارم درباره فیلم حرف می‌زنم، نه درباره تئاتر و نه درباره نقاشی!

برای همین احساس شادمانه‌ای دارم که این حرف‌ها نه کپی است، نه ادا و نه آموخته‌هایی از دیگران.

وقتی کسی عکس‌هایم را می‌بیند لزوماً فقط برایم مهم است که چه می‌بیند؟!

و این «چه دیدن» وقت‌هایی باشکوه‌تر می‌شود که پسرکی، یا آدمی معلولی، یا مردی خسته و یا زنی عیالوار و بچه‌به‌بغل می‌بیند عکس‌ها را.

آدم‌هایی که درباره غواصی و این عکس‌ها و محتوایشان چیز چندانی نمی‌دانند و فقط آمده‌اند که نادیده‌ها و کشف‌نشده‌ها را ببینند.

... و در آن لحظه توی چشم‌هایشان اتفاقی می‌افتد که من همین اتفاق را عاشقانه دوست می‌دارم.

لذت می‌برم از اینکه آدم‌ها را نه با موسیقی و نمایش و کلمه و غیره که با برگی از آفرینش سحّار خداوندی به خودشان آورده‌ام.

برایم جذاب است وقتی دخترکی لال به عکس گل‌هایی که برده‌ام زیر آب خیره می‌شود و بعد از چند لحظه بی هیچ خجالتی می‌خواهد تعجبش را از این تصویر با همان کلمات دست و پا شکسته و بدهجا بیان کند.

توی نمایشگاه، پسرکی از نسل‌های جدید آمد و یک سوال و جواب ساده‌ی بینمان تبدیل شد به یک ساعت تمام حرف زدن.

برایش از سکوت قبل از طوفان حرف زدم،‌ از هوشمندی ماهی‌ها، از محافظت یک هشت پای مخوف از یک صدف زیبا، از اینکه می‌شود ماهی‌ها را هم زیر آب نوازش کرد و از اینکه کوسه‌ها ترسوترین موجودات جهانند شاید.

و دریا و زیبایی‌هایش آنقدر نادیده و پر از هارمونی هستند که آدم‌ها را درست مثل موج با خودشان می‌برند و به رخسارشان آب و طراوت می‌پاشند.

و این باخود بردن و طراوت‌بخشی لااقل برای من یکی بیش از تمام چیزهای پیرامونی یک «مخاطب» جذابیت دارد.

از شما چه پنهان، گاهی توی دریا بس که خسته می‌شوم گریه‌ام می‌گیرد، یا وقت‌هایی که برای عکاسی از یک ماهی خاص مجبورم کلی وقت و پول صرف کنم و مثل کولی‌ها از این جزیره به آن بندر بروم، دلگیر می‌شوم!

ولی عشق همین لحظاتی که روایتش را برایتان گفتم خستگی را از تنم می‌کاهد و طعم آب شور دریا را برایم شیرین می‌کند.

از شما چه پنهان اگرچه از سگ و شیر و پلنگ دریایی! خوشم نمی‌آید و هیچوقت هم ازشان عکس نمی‌گیرم اما گاه‌گداری کنار یک سفره‌ماهی دو متری یا یک ماهی گوشتخوار آنقدر پرسه زده‌ام که شاید لحظه‌ای مسحورکننده‌تر را شکار کنم برای مخاطب‌هایم. که شاید تکانه‌ای بیشتر را مهمان چشمها و وجودشان کنم.

که شاید این لحظه‌ی دوست‌داشتنی اختصاصی خودم را بیش از تمام بارهای تکرارش، دوباره تجربه کنم.


برچسب‌ها: دریا, غواصی, عکاسی زیر آب
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت 19:52  توسط مسعود يارضوي  |