عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

آدم فضایی

این متن و عکسش را در صفحه اینستاگرامم منتشر کردم و البته مایلم که شما هم بخوانید و ببینید:

***

راستش را اگر بخواهید، ما چند تایی که توی ایران «غواصی آزاد» را بصورت حرفه‌ای انجام می‌دهیم؛ شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نباشیم. (البته کاری به SpearFishing ندارم و کشتن ماهی‌ها برای تفنن را هم اصلاً نمی‌پسندم)

و باز از بین ما ۴، ۵ تا هم شاید فقط یکی، دو نفر کار عکاسی زیر آب را هم در حین غواصی آزاد انجام می‌دهیم.

کاری صعب و در نگاه اول غیر ممکن که به نظر من جز با عشق و هدف و اجازه شرعی کسی مجاز به انجام آن نیست... توانایی و تجهیزات و کاربلدی و اعتماد به نفس هم که به جای خود!

بگذریم...

این مقدمه لازم بود تا بهتر بدانید چرا وقتی بچه‌های سرویس ورزشی رسانه‌ها سراغم را نمی‌گیرند و چرا وقتی خانه هنرمندان تهران به من و عکس‌هایم اجازه نمایشگاه نمی‌دهد و چرا وقتی مدیر کل اداره عکس یک خبرگزاری حاضر نمی‌شود عکس‌هایم از زیر دریاهای ایران را منتشر کند چون به قول خودش حاوی اطلاعات خاصی نیستند...!

چرا دلگیر و عصبانی می‌شوم و احساس همان موجود فضایی را پیدا می‌کنم که یک روز به یک سیرک در یکی از شهرهای زمین تلفن کرد و بعد از معرفی خودش، درخواست شغل داشت... صاحب سیرک گفته بود که الّا و لابد نمی‌شود چون به قدر کافی کارمند داریم.

خلاصه از موجود فضایی اصرار و از صاحب سیرک انکار تا اینکه دلِ گنده‌ی آقای مدیر به رحم می‌آید و می‌گوید قبول...! حالا چه کار بلدی آدم‌فضایی جان؟!

و آدم‌فضایی، از خودش شرمگین شد که چرا به زمین آمد و چرا تلاش کرد تا به زبان زمینی‌ها حرف بزند و چرا... و گوشی را گذاشت و با سفینه‌اش راهی سیاره‌ای دیگر شد.

 

*پ.ن: این عکس را یکی از تجربه‌های خوب عکاسی‌ام در زیر آب می‌دانم که جز با توجه لایزال خداوندی ممکن و میسور نبود.

موقع غواصی به سمت نور که چرخیدم، ماهی‌ها انگار در تشعشع آفتاب نیمروزی دریای فارس به رقص آمده بودند.

(و البته حکما حواستان هست که «تعریف از خود» با «گفتن واقعیت‌ها» دو تا چیز کاملاً متفاوت است)


برچسب‌ها: غواصی آزاد, ماهی, عکاسی زیر آب, دریا
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 16:36  توسط مسعود يارضوي  | 

خفه شو...!

«خانه هنرمندان» بعد از چند ماه انتظار، یک «نه» درشت چسباند زیر درخواست نمایشگاهم. بی هیچ توضیح و تفصیلی.
خب می‌دانید...؟! سرشان شلوغ بوده لابد. کسی مثل من باید درک کند که آقایان و خانم‌های شورای داوریِ خانه، مشغول رتق و فتق برگزاری یک در میان نمایشگاه‌های گردآوری پوستر، پرتره مجسمه‌سازهای فلان سمپوزیوم در حین کار مجسمه سازی، نقاشی‌های بچگانه پیرزن‌های فلان انجمن خیریه، عکس‌های تئاترهای دور همی پایتخت و نمایش تابلوهای اروتیک در فرم و محتوا هستند.
و برای همین شش، هفت گالری خانه هنرمندان در طول تمام ۹ ماه آینده وقت ندارند پذیرای عکس‌های من از زیر دریا باشند.
نمی‌خواهم، بگویم عکس‌هایم جام جهان‌بین است ولی همین بس که آقایان و خانم‌های شورای داوری، حکماً اول با ولع تصاویر ارسالی‌ام را دیده‌اند که بفهمند زیر دریای فارس چه خبر است و چه شکلی است و بعد یک‌هو یادشان آمده که عِه...! این عکس‌ها با «هنر جدید»ی که توی ذهن ماست هم‌خوانش نیست! پس ارزش نمایش را هم ندارد.
هم‌خوانش نیست چون من هنگام غواصی دنبال صورت برزخی هنر مدعی مدرنیته نمی‌گردم و دوربین‌هایم را از ثبت پرتره خرماهی و سگ‌ماهی و کوسه ماهی منزّه نگه داشته‌ام.
و کارهایم از نظر آقایان و خانم‌های شورای داوری خانه هنرمندان، ارزش نمایش ندارد چون عکس‌های من فقط روایت نور و لند آرت‌های دست ساز و پریشانی ماهی‌ها در زیر آب است نه روایت چیز دیگر.

*پ.ن: می‌بینید چه اتحادی با هم دارند...؟! از یک طرف مادام و موسیوهای شورای داوری خانه هنرمندان نمی‌گذارند مردم ایران بدانند در زیر آب‌های نیلگون دریای فارس چه خبر است و چه زیبایی‌های دِگری هم در جهانِ ایرانی و اسلامی ما وجود دارد... از یک طرف هم مشاور رئیس‌جمهورمان، می‌رود مقاله می‌نویسد که مردم ایران عقب‌مانده‌اند چون دغدغه عکاسی از عمق دریا را ندارند!

 

***

همین مطلب در کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: خانه هنرمندان, عکاسی زیر آب, غواصی
+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۵ساعت 11:47  توسط مسعود يارضوي  | 

از آدمی که هنوز...

حال این ماهی جدااُفتاده از رفقایش را دارم این روزها...*

می‌دانید...؟!

وقتی آدمی، دائم از این جنگ به آن جبهه و از این سنگر به آن خاکریز در حال نقب زدن و آمد و رفت باشد و لختی هم نیاساید... به نوعی مچالگی مزمن دچار می‌شود انگار.

رفتارهایش عجیب و غریب می‌شوند.

گویی یک خستگی کهنه سالهاست با رعایت حق همسایگی، تا مغز استخوانش رسوخ کرده و به این زودی‌ها هم قصد رفتن ندارد.

گفتم رفتارهایش عجیب می‌شوند! مثلاً وقتی باید بخندد اما غصه‌هایش را ریویو (Review) می‌کند، وقتی باید غصه‌دار باشد اما شادانه می‌خندد... و با اشتهایی وصف‌ناشدنی توی یک رستوران قدیمی زهوار درفته، غذاهای کوفتی را می‌بلعد.

وقتی دارد ورزش می‌کند، به آدم‌های احمقی که گاهی سر کارش گذاشته‌اند فکر می‌کند و گاهی هم که خوابش می‌آید اما بیخوابی رفیق راهش می‌شود.

سگرمه‌هاش به در هم بودن عادت می‌کنند ولی برقی جوانانه را می‌شود توی عمق چشمهاش کاوید. مثل اورلیانو بوئندیای مارکز... مثل حاج قاسم خودمان...

آدم وقتی اینجوری می‌شود همیشه احساس می‌کند لباس‌هایش خاکیست و همیشه تراوشی از خون را روی دست و بالش پُلماس* می‌کند حتی اگر وسط موج‌های دریا باشد.

آدمی که هنوز از جنگ برنگشته به جنگ دیگری می‌رود، همیشه یک عالمه حرف دارد اما برای نزدن و نگفتن.

برای همین دور و بری‌هایش فکر می‌کنند او یک بداخلاق اخموی خنگول بیشتر نیست که صلاح و مصلحتش را نمی‌فهمد، دنبال الواتی است و اصلاً همان بهتر که هیچوقت نیست خبر مرگش! حتی برای تحمل شدن.

 

*عکس را در دوردست ساحل جزیره لارک گرفته‌ام.

عکاسی کنار تور ماهیگیری کار خطرناک و احمقانه‌ایست. خاصّه‌تر اینکه تنها هم باشی. ولی من دوستش دارم.

سوژه‌های نابی در کنار قایق ماهیگیرهای غیر قانونی پیدا می‌شود گاهی...

 

*پُلماس: کرمانی‌ها به جستجو کردن چیزی با دست در تاریکی می‌گویند.


برچسب‌ها: عکاسی زیر آب, غواصی, جنگ
+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۴ساعت 18:8  توسط مسعود يارضوي  | 

درباره‌ی آن لحظه...

_من وقتی درباره دریا و عکس‌هایم از زیر آب حرف می‌زنم در واقع نه دارم درباره فیلم حرف می‌زنم، نه درباره تئاتر و نه درباره نقاشی!

برای همین احساس شادمانه‌ای دارم که این حرف‌ها نه کپی است، نه ادا و نه آموخته‌هایی از دیگران.

وقتی کسی عکس‌هایم را می‌بیند لزوماً فقط برایم مهم است که چه می‌بیند؟!

و این «چه دیدن» وقت‌هایی باشکوه‌تر می‌شود که پسرکی، یا آدمی معلولی، یا مردی خسته و یا زنی عیالوار و بچه‌به‌بغل می‌بیند عکس‌ها را.

آدم‌هایی که درباره غواصی و این عکس‌ها و محتوایشان چیز چندانی نمی‌دانند و فقط آمده‌اند که نادیده‌ها و کشف‌نشده‌ها را ببینند.

... و در آن لحظه توی چشم‌هایشان اتفاقی می‌افتد که من همین اتفاق را عاشقانه دوست می‌دارم.

لذت می‌برم از اینکه آدم‌ها را نه با موسیقی و نمایش و کلمه و غیره که با برگی از آفرینش سحّار خداوندی به خودشان آورده‌ام.

برایم جذاب است وقتی دخترکی لال به عکس گل‌هایی که برده‌ام زیر آب خیره می‌شود و بعد از چند لحظه بی هیچ خجالتی می‌خواهد تعجبش را از این تصویر با همان کلمات دست و پا شکسته و بدهجا بیان کند.

توی نمایشگاه، پسرکی از نسل‌های جدید آمد و یک سوال و جواب ساده‌ی بینمان تبدیل شد به یک ساعت تمام حرف زدن.

برایش از سکوت قبل از طوفان حرف زدم،‌ از هوشمندی ماهی‌ها، از محافظت یک هشت پای مخوف از یک صدف زیبا، از اینکه می‌شود ماهی‌ها را هم زیر آب نوازش کرد و از اینکه کوسه‌ها ترسوترین موجودات جهانند شاید.

و دریا و زیبایی‌هایش آنقدر نادیده و پر از هارمونی هستند که آدم‌ها را درست مثل موج با خودشان می‌برند و به رخسارشان آب و طراوت می‌پاشند.

و این باخود بردن و طراوت‌بخشی لااقل برای من یکی بیش از تمام چیزهای پیرامونی یک «مخاطب» جذابیت دارد.

از شما چه پنهان، گاهی توی دریا بس که خسته می‌شوم گریه‌ام می‌گیرد، یا وقت‌هایی که برای عکاسی از یک ماهی خاص مجبورم کلی وقت و پول صرف کنم و مثل کولی‌ها از این جزیره به آن بندر بروم، دلگیر می‌شوم!

ولی عشق همین لحظاتی که روایتش را برایتان گفتم خستگی را از تنم می‌کاهد و طعم آب شور دریا را برایم شیرین می‌کند.

از شما چه پنهان اگرچه از سگ و شیر و پلنگ دریایی! خوشم نمی‌آید و هیچوقت هم ازشان عکس نمی‌گیرم اما گاه‌گداری کنار یک سفره‌ماهی دو متری یا یک ماهی گوشتخوار آنقدر پرسه زده‌ام که شاید لحظه‌ای مسحورکننده‌تر را شکار کنم برای مخاطب‌هایم. که شاید تکانه‌ای بیشتر را مهمان چشمها و وجودشان کنم.

که شاید این لحظه‌ی دوست‌داشتنی اختصاصی خودم را بیش از تمام بارهای تکرارش، دوباره تجربه کنم.


برچسب‌ها: دریا, غواصی, عکاسی زیر آب
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ساعت 19:52  توسط مسعود يارضوي  | 

هیاهو

سلام خدا بر محمد و آل محمد

_ این گزارش تصویری از عکس‌های زیر دریا را اخیراً در خبرگزاری فارس منتشر کردم...

خب راستش من از میان اینهمه هیاهو و سر راهی بودن، گاهی به همین چیزها پناه می‌برم.

بماند که تحویلم نمی‌گیرند و مثلا فکر می‌کنند یک بچه پولدار لمپن و بی‌خبر از دنیا این عکس‌ها را می‌گیرد و یا مثلاً چه کاریست که میان این عوام‌زدگی خودمان و همین شعور سطحی که از هنر داریم؛ این پسر را هم تحویل بگیریم؛ ولی خب...

اگرچه توی کار هنری «تحویل گرفتن» از سوی یک عده خاص، چیز مهمی است اما من ناصیه‌ی چیزی را به این هنر گره نزده‌ام که دل نگران آن سردی‌ها و بی‌تفاوتی‌ها باشم.

یعنی راستش را بخواهید دلم یک کمی می‌گیرد که آنهم طبعیست ولی از طرفی هم ترجیح می‌دهم همین تنهایی را!

با خودم گاهی فکر می‌کنم اصلاً چه کاریست که 4 نفر، آدم را تحویل بگیرند و بعد مثلاً موقع نمایشگاه یا در کامنت‌ها بپرسند: «اینها عکس‌اند؟!» یا مثلاً بگویند: «اینها را خودت گرفته‌ای؟!» و یا مثلاًتر مثل فلانی که قرار بود این عکس‌ها را بار اول منتشر کند و نکرد؛ بگویند: «حالا منظورت از این عکس‌ها چیست؟!»

خب معلوم است که آن تنهایی؛ اینطور وقت‌ها اصلاً یک ضرورت می‌شود و دوست‌داشتنی‌تر...

 اصلاً بگذار آدم‌ها راحت باشند و دنیایشان به خودشان خوش بگذرد حتی وقتی بعد از تلاش طاقت‌فرسایشان برای دیده نشدن این عکس‌ها؛ این خبر نیروی دریای آمریکا و توهینش به خلیج همیشه فارس هم در رسانه‌ها منتشر می‌شود. +

و انقدر هم نمی‌فهمند حتی که این روزهای پر از اخبار هراس‌آور، به هر چیز آرامش بخشی (شاید مثل همین عکس‌ها) نیاز فوق‌العاده داریم.

بگذریم اصلاً... خوبی دریا و غواصی همین است که حتی اگر هم بواسطه چرخیدن با آدم‌های زهردار، حرکات و قلم تو هم زهردار شده باشد اما وقتی غوص را آغاز می‌کنی؛ موج‌ها و ماهی‌ها همه چیز را از یادت می‌برند و کمی اگر شانس داشته باشی و غرق یا خورده نشوی! آرامت می‌کنند.

این عکس آخری هم که برای من صدای دریا را با خودش دارد؛ مربوط به موجودی است که هر از گاهی توی خلیج فارس می‌شود پیدایش کرد.

 

زیست شناسان می‌گوید رفتارش چندان مهاجم نیست اما در صورت احساس خطر برای سایر ماهی‌ها، به شدت خشن می‌شود.

صیادان زیادی تلاش کرده‌اند این موجود را شکار کنند اما از میان آنهایی که برای صید او به دریا رفته‌اند؛ یک عده هیچوقت برنگشته‌اند و یک عده هم پس از بازگشت هیچگاه با کسی حرف نزده‌اند!


برچسب‌ها: عکاسی زیر آب, عکاسی زیر دریا, خلیج فارس, غواصی
+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 16:40  توسط مسعود يارضوي  | 

بیم و امیدهای موج

اغراق نکرده باشم اگر! هنگام غواصی، «موج» و تکانه‌ها و نوازش‌های دلنیشنش را بیشتر از هرچیز دیگری توی دریا دوست دارم.

موج‌ها مثل آدم‌هایند... گاهی آرام، گاه پرتلاطم، بعضی وقت‌ها بی‌تفاوت و برای دقایقی هم اهل طنازی.

موج و رفتارهایش، یکی از اصلی‌ترین چیزهاییست که هر غواصی باید به خوبی بشناسد.

حتی زیر دریا...! گاهی در عمق که هستی... یک‌باره واهه‌ای گرم می‌خورد به تنت و عبور می‌کند.

و البته این شاعرانگی در حالتی است که خوش‌شانش باشی. بعضی‌وقتها همین واهه‌ی شاعرانه آن اندازه قوی است که همان زیر آب هم حتی با خودش بَرَت می‌دارد و می‌برد.

می‌گویند اینها امواج زیر آب است.

اذعان می‌کنم که هیجان‌انگیزتر از این برای من نمی‌شود... حسّی شبیه سوار شدن روی دست‌های باد و یا همان که در افسانه‌ها گفته‌اند: قالیچه پرنده! شاید هم حسّی شبیه مرگ!

همین جریان زیر آب اما گاهی تا آن اندازه قویتر می‌شود که جهت و عمق و سمت نور را هم فراموش می‌کنی... شروع می‌کنی به چرخیدن در همه سو و اگر به خودت بیایی، دقیقاً نمی‌دانی که در آن فراخنای تاریک و روشن، وارونه‌ای یا ایستا و رو به کدامین سمت داری؟!

و این رخداد زیبای خطرناک، برای غواص‌های بدون کپسول که ماندن زیر آب برایشان محدودیت ویژه‌ای دارد، خطرناک‌تر محسوب می‌شود.

 

پ.ن: عکس بالا مربوط به یکی از روزهای آفتابی در کنار دکل نفتی جزیره قشم است که موج‌های آرام تا می‌توانستند خودشان را برای آدم لوس می‌کردند.

برای عکاسی از چندتا ماهی خوشرنگ چند بار را غوص کردم ولی آن پایین، از شما چه پنهان نور کم است و همیشه از شکارهای خوب برای عکاسی خبری نیست.

دست آخر، عکس خودِ خسته‌ام را به جای ماهی‌ها گرفتم  :-)

و ایضاً‌ خواستم بگویم، حضرت حافظ که می‌گوید «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»، یا موج‌ها رو اصلاً نمی‌شناخته یا خیلی خیلی می‌شناخته!  :-)

پ.ن دوم: از معجزات غواصي اسکين اين است که به لطف «لباس غواصي» و نبودن کپسول، حتي وقتي خسته هم هستي؛ مي‌تواني اندکي بيشتر توي دريا بماني و خستگي‌ات را با معلق ماندن، دَر کني... بشرطها و شروطها البته!


برچسب‌ها: غواصی اسکین, غواصی آزاد, خلیج فارس, عکاسی زیر آب
+ نوشته شده در  شنبه نهم آبان ۱۳۹۴ساعت 12:56  توسط مسعود يارضوي  | 

«دریا» از اینجا که منم...

به نام خدا و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد...

_ همیشه و با اینکه کلی مشقّت و محنت دارد! ولی سعی کرده‌ام برای عکاسی توی دریا دنبال «عکس‌های‌دیگر» باشم.

از شما چه پنهان، برای دیگر بودن بعضی از این عکس‌هایی که در پایین می‌بینید، یک ساعت -کمتر و بیشتر- را تنهای تنهای توی دریا گشت زده‌ام و غوص خورده‌ام و برای بعضی‌هایشان هم دردسرها تحمل کرده‌ام.

آنقدر که گاهی وقت خواب، تنم به پیچ و تاب دریا عادت کرده بود و تا صبح چند تا دست نامرئی داشتند تکانم می‌دادند!

راستش را بخواهید، در زیر ظاهر قشنگ دریا غیر از ماهی‌ها و مرجان‌ها و یک برهوت پرآب شنی؛ هیچ چیز دیگری نیست. و البته یک عالمه خطر...

اما در ورای همین چیزها، آفرینشی دیگر هم هست که می‌توان نگاهی لزوماً محیط زیستی به آن نداشت! اگرچه معتقدم پیدایش «عکس‌های‌دیگر» از زیر آب و تماشای آنها هم می‌تواند تأثیر مهمی در معطوف کردن افکار عمومی به سمت اهمیت حفظ زیست‌بوم دریاهای کشورمان داشته باشد.

بگذریم...

من هم مثل همه‌ی عکاس‌ها و تصویربردارهای زیر آب، هنگام غواصی، هر موجودی را که در آن اعماق دیده‌ام، شروع به عکاسی از پرتره‌اش کرده‌ام، ولی راستش این است که سه عنصر «نور»، «تعامل» و «رخدادهای خاص» در هنگام غواصی برای من اهمیت بیشتری دارد.

مثلاً ساکنان عمق دریا، گاهی رفتارهای خاصی را در مقابل نور از خود نشان می‌دهند، گاهی بعضی چیزها را می‌شود به دریا برد تا مخاطبان با دیدن عکس‌های آن چیزها هیجانات جدیدی را احساس کنند و گاهی در نسبت میان ماهی‌ها و شقایق‌ها و نور، تعاملاتی شکل می‌گیرد که اگر شاهدش بوده باشی؛ لطافتی هیجان‌انگیز از زیبایی را لمس می‌کنی... (گفتم رخداد خاص! مثل زُل زدن ماهی‌ها توی چشم‌هات وقتی دارند وَراَندازت می‌کنند و هِی باله می‌زنند)

این عکس‌ها که در اینجا می‌بینید را عموماً با غواصی آزاد (اسکین)، گاهی با غواصی اسکوبا و جملگی را در دریای فارس گرفته‌ام. و البته دستچینی از همین‌ها نیز قرار است در شهریور ماه و برای اولین بار در تهران به نمایش عمومی گذاشته شود.

و هرازگاهی هم برخی از آنها را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذارم.

باشد که این شاید «عکس‌های دیگر» تکانه‌ای باشد برای توجهات بیشتری به سمت زیباآفرین...

و این عکس را هم به سبب حسّ و حالی که دارد تقدیمش می‌کنم به ساحت شهدای عزیز غواص که اخیراً روی دست‌های مردم کشورم تشییع شدند.

البته یک دو عکس دیگر هم به یاد غواص‌های شهید روی دوربینم ماندگار شده است که در نمایشگاه شهریور معرفی می‌شوند. ان‌شاء‌الله...

 

پ.ن: حواستان باشد که دریا محیط خطرناکی است و بی رعایت ایمنی‌های لازم هرگز به هیچ عنوانی و حتی برای یک شنای ساده هم نباید سراغش بروید. ضمن اینکه تقریباً مطمئنم کوسه و سفره ماهی و هشت‌پا و عقرب‌ماهی در هیچ‌کجای دنیا موجودات دوست‌داشتنی‌ای نیستند که کسی بخواهد یک روز از نزدیک ببیندشان...


برچسب‌ها: عکاسی زیر آب, تصویربرداری از زیر آب, عکاسی دریا, تصاویر دریا
+ نوشته شده در  جمعه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 19:30  توسط مسعود يارضوي  |