اشکها و لبخندها
سه ماه قبل در تحلیلی با عنوان "لبخند فرزندان واشنگتن" خدمت شما مخاطبان خوبم عرض کردم آمریکاییها قصد دارند صریحاً از رئیس جمهور ما، یعنی شخص آقای روحانی حمایت کنند.
نوشتم که آنها برای رئیس جمهور ما آرزوی موفقیت خواهند کرد و مشخص و بی کنایه درباره کمک رساندن خودشان به او ابراز امیدواری می کنند.
و این را هم افزودم که این جملات پیرامون اقداماتی بیان خواهند شد که ایالات متحده از آنها رضایت دارد.
از آن روزگار و خوانش آن تحلیل گذشت تا اینکه 20 دیماه 92 در تقویم از راه رسید و آقای جک استرای انگلیسی! با خبرنگار BBC به گفتگو نشست و این کلمات را به زبان آورد:
"هرگونه اشتباه در سخنان یا اقدامات مقامات غربی می تواند منجر به تضعیف موقعیت روحانی در ایران شود."
از شنیدن حرفهای استراو خوشحال نشدم و امیدوارم آقای روحانی عزیز هم تأمل کند که چه کرده که تحمیل کنندگان بیانیه ناخوب سعدآباد در سال 82، حالا عزم کرده اند زیر بغلهایش را بگیرند؟!
همچنین نیازی به گفتن هم شاید نیست که آنهایی که ما را در انزوا می خواهند و لذت می برند از به محاق کشاندن حرفها و تحلیلهای ما، حالا در مقابل این رخدادهای شوم محقق شده، سرشان را می کنند زیر برف و علی القاعده "شتر دیدی ندیدی" می خوانند!
همانطور که وقتی گفتیم احمدی نژاد خوب نیست، هاشمی می آید و گفتمان هاشمی امکان رأی آوری دارد، فرجام مذاکرات ژنو چیزی جز "توافق" و پیش کشیدن بحث "موانع" نیست؛ سرشان را کردند زیر برف و ضمن انجام رسالت تاریخی شان مبنی بر منزوی کردن ما، نغمه شتر دیدی، ندیدی سر دادند...
بگذریم.
آن چندنفری هم که می گویند: "خب استراو که آمریکایی نیست"! خودشان را به دکتر نشان بدهند.
از نظر من استراو آمریکایی است، همانطور که شاه خیکی عربستان و عبدا... اردنی و اردوغان افندی آمریکایی اند!
پی نوشت اول:
اگر بچه های سیاستگذار سیاسی و رسانه ای یا دیگران! این تحلیل را در وقتش خوانده بودند و پادتن های مفهومی اش مثل مبانی "هیهات من الذله" را در افکار عمومی طرح کرده بودند، حالا اولاً استراو جرأت نمیکرد از این حرفها بزند و ثانیاً اگر هم می زد؛ رئیس جمهورمان مجبور می شد موضع بگیرد و بگوید که از عوامل کودتای 28 مرداد و پشتیبانان صدام عفلقی و دمندگان بر آتش فتنه سال 88، هیچ توقع یاری و همکاری ندارد و به دعای خانواده شهدا و رضایت رهبر جمهوری اسلامی ایران دلخوش تر است.
ولی حالا هیچکدام از این اتفاق ها رخ نمی دهد و این دردها روی دل ما می ماند.
ضمن اینکه این اتفاقات غیر از درد! چیزهای دیگری هم دارد که اغلاطش برای شما هم ملموس خواهد بود.
مثل وقتی که دولت ما می گوید راه حل سوریه "سیاسی" است! و هیچ مابه ازایی هم برای خون شهدای مدافع حرم ارائه نمی کند!
یا هنگامیکه مشاور رئیس جمهورمان و برخی دیگر از آقایان از ضرورت "جهانی سازی" حرف می زنند!
و ایضاً موقعی که یک توافق نیم بند را در ژنو قبولدار می شویم که انتهای ارزشش فقط 15 میلیارد دلار (کمتر یا بیشتر!) است، آنوقت رئیس جمهورمان می گوید "ساختار تحریمها ترک برداشت"!!!
و لابد می پذیرید که همه اینها یعنی "کم توان شدن قدرت"
شما فکر کرده اید این جک استرای انگلیسی حاضر است بدون احساس آن کم توان شدن قدرت، لبخند بزند و بگوید: "نباید روحانی را تضعیف کنیم"؟!
حتما حاضر نبود و نیست...
و این وسط یکی مثل من، از کنار همین سنگر کوچک، قصد می کند با انتشار یک تحلیل آینده پژوهانه، اقلّ کم اثر نقشه های کاخ سفید کم بشود و رئیس جمهورمان بعد از آنهمه دسته گل، لااقل فقط بگوید: "من به حمایت بریتانیا نیازی ندارم!"
ولی به مدد آنهایی که محاق من و ما را میخواهند، حرفهایم اِفاقه نمی کند و نمی توانم کاری بکنم که شیرینی اشتباهات ما به کام آقای استراو تلخ شود.
امیدوارم حالا بیشتر متوجه شده باشید که آینده پژوهی سیاسی و تحلیل صحیح چرا سخت است و به چه دردی می خورد؟!
پی نوشت دوم:
مایلم درباره کنفرانس ژنو 2 و فرجام سوریه بنویسم و بگویم که آمریکای جنایتکار قصد دارد سناریوی بوسنی را درباره ایران تکرار کند.
و همینطور درباره سکوت برخی خواص و جبهه پایداری پیرامون سخنان اخیر روحانی و دلایلش، درباره اینکه علامه مصباح چندی قبل گفته بود این دولت مجبور است هوای خط رهبری را داشته باشد و حالا رحیم پور ازغدی می گوید دیدگاه های بعض از آقایان! مقابل خط امام(ره) و انقلاب است.
و مایلم درباره خطر جبهه پایداری بنویسم و درباره فرآیند دوباره سازی احمدی نژاد در موسسه طلوع!
دوست دارم درباره همه اینها بنویسم ولی زخمی ام...
و آدم زخمی هم تصمیماتش، بگیر نگیر دارد و تابعی از احوالات شخصی اوست. تا روزیکه خوب شود و اراده هایش رَندومی نشود.
و حرف آخر اینکه "بخدا قسم دست از سیدعلی خامنه ای برنمی داریم..."
برچسبها: سیاست, تحلیل