عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

قهوه‌خانه‌ای در مسیر «عبور»

 خودمانیم ها...

۱۰ سالی هست که با نشان و بی‌نشان آمده‌اید توی این قهوه‌خانه شیشه‌ای و استخوانی سبک کرده‌اید.

مهمان شده‌اید و نشسته‌اید، سیگاری گیرانده‌اید (بلا نسبت خانم‌ها) و احیاناً فحشی به زمین و زمان و دولت هم حتی داده‌اید!

اشکی ریخته‌اید، خندیده‌اید شاید و بعد هم چای دیشلمه‌تان را زده‌اید و دست آخر بعضی‌هایتان مثل کفتر جلد، پاسوز این مغازه مانده‌اید و بقیه هم حاجی حاجی مکه...

می‌روید و می‌آیید و سر راه هم قهوه‌چی تنهای این دکان زهواردررفته را؛ هریک به نوعی نواخته‌اید.

یکی‌تان احوال می‌پرسد، دیگری تعریف می‌کند، یکی بد و بیراه چاروادار می‌گوید، یکی هیچی نمی‌گوید! و نفر بعدی هم می‌آید و تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی‌اش را برای من می‌گوید.

اینهمه سال آزگار...

توی این قهوه خانه صدها مجله سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ورزشی و امنیتی! برایتان خریدم و هر روز صبح زود گذاشتم روی میز که بخوانید.

خواندید و بعد هم دیزی چرب و چیلی‌تان را گذاشتید روی همان مجله‌های بیچاره و با نان تیلیت کرده، زدید بر بدن!

و باز رفتید...

البته توقعی هم نبود، بمانید. اینجا که «مهمانخانه جامائیکایی» دافنه دوموریه نبود. دکانی قدیمی و دود گرفته در کوچه پس‌کوچه‌ی بازار مکاره روزگار بود با مردی قهوه‌چی که دلش کنار گذشته‌ها جا مانده است.

کسی که به همدردی‌هایتان «اِی‌وَل» داد، به فحش‌هایتان خندید و پشت سر آنهایی هم که قهر کردند یک کاسه آب ریخت و همین.

برای آمدن‌هایتان چای قندپهلو با نعلبکی آورد و برای رفتن‌هایتان هم «خیر پیش» گفت.

خودمانیم ها...

برایتان هم پدر بودم هم مادر!

چه وقت‌هایی که دست‌هایتان را گرفتم و با خودم تاتی تاتی بردم... که میان هیری ویری روزگار نکند خاری به پایتان بشیند.

که نکند توی دعوای فتنه ۸۸ آلوده شوید، که درک کنید خانمانسوزی مواد و اعتیاد را، که آن احمدی‌نژاد نامرد! و این برجام ننه‌ببخشید! را بهتر بشناسید. و دستتان را گرفتم که بفهمید دیوث‌بازی در دولت اینها، کار یک لحظه در دولت آنهاست!

و چقدر وقت‌هایی که به جای یک تشکر خشک و خالی یا یک لوطی‌گری دلبرانه، اما بی‌تفاوت رد شدید و این قهوه‌خانه را به حال خودش گذاشتید... ولی بعد دوباره آمدید و مهمانم شُدید.

و چقدرتر اینکه جدای از پدری و مادری، بیشتر هم شاید بِهِتان ربط داشتم و نفهمیدید. یا شاید بعضی‌ها هم متوجه شدند اما همان بهتر که به روی مبارک نیاوردند.

یعنی اصلاً گاهی که توی پستوی قهوه‌خانه می‌چرخم و رفت و روبش می‌کنم! شک برم می‌دارد که نکند اینجا اصلاً یک قهوه‌خانه ساده نبوده باشد!

شوخی که نبود... حرف ۱۰ سال آزگار عمر یک آدم و چند آدم دیگر است. که از جاده‌ای یکسان عبور کردند.

خودمانیم... خدایی خاطرتان را خیلی می‌خواستم و برای همین درِ این قهوه‌خانه همیشه باز بود و عید و محرم و جمعه و پنجشنبه نداشتیم.

یعنی نه جاذبه سحّار اینستاگرام و گوگل‌پلاس؛ توانست مرا از دم گذاشتن چای و جور کردن سور و سات این قهوه‌خانه قدیمی منصرف کند و نه حتی تلاطم و پایین و بالای زندگی شخصی‌ام.

و این یعنی اینکه هیچوقت دلم به پایین کشیدن کرکره‌ی اینجا رضا نداد.

و در تمام این لحظه‌ها باز هم برایتان هم پدر بودم هم مادر...!

حالا و بعد از «عبور» اینهمه سال؛ منهای جوان‌ترهایی که گاهی می‌آیند اینجا و بجای چای دیشلمه، موکا و کاپوچینو طلب می‌کنند! اما شما مشتری‌های پاسوز قهوه‌خانه کمتر اینطرف‌ها پیدایتان می‌شود.

یکجورهایی انگار فکر می‌کنید بزرگ شده‌اید و اصطلاحاً هرکدامتان باید درگیر زندگی و تلگرام خودش باشد. و قهوه‌خانه بی قهوه‌خانه!

احیاناً سه، چهارتا بچه کاکل زری هم دارید و بعضی‌هایتان هم حکماً خیلی چیزها را کنار گذاشته‌اید و اصلاً شاید به قول قدیمی‌ها: یک آدم دیگر شده‌اید.

نقلی نیست اصلاً...

حتی برای منی که شاید به احترام پدری و مادری، حق دارم که همین الآن بخاطر این اعتقادات غلط چنان با پشت دست بخوابانم توی دهنتان که حظ کنید!

و بگویم: اصلاً گور بابای این قهوه‌خانه... غلط می‌کنید که تغییر کرده‌اید...

ولی بخدا نقلی نیست! همین که بهتان خوش بگذرد و خوب باشید و هماهنگ؛ خودش برای قهوه‌چی خسته‌ی این قهوه‌خانه و مجله‌ها و حرف‌هایش خیلی‌ست انگار.

که دوستتان داشت و با همه نامردمی‌ها و تغییراتی که کرده‌اید ولی هنوز هم گاهی غصه‌تان را می‌خورد.

مواظب خودتان باشید بچه‌های من!


برچسب‌ها: روزمرگی, قهوه‌خانه, وبلاگ, سیاست
+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم شهریور ۱۳۹۵ساعت 18:33  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم

به نام خداوند بلندمرتبه و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد

***

یکم_ از صبح فردای اعلام نتایج انتخابات مجلس دهم، مشخص بود که علی آقای لاریجانی رئیس مجلس جدید هم هست.

این جمله را گفتم که پروپاگاندای این هفته‌های اصلاح‌طلبان درباره آقای عارف را جدی نگیرید.

فی‌الجمله اینکه آقای عارف گوشت قربانی شده تا بوسیله‌اش؛ اصلاح‌طلبان بتوانند اندکی از هویت از دست‌رفته‌شان را با طرح عارف در افکار عمومی بازیابی کنند.

 

دوم_ عقل سیاسی می‌گوید، کسی به نام محمود احمدی‌نژاد بعد از این در هیچ انتخاباتی تأیید صلاحیت نخواهد شد...

چه اینکه دیاثت سیاسی کار یک لحظه‌ای اوست و همگی می‌دانیم که به چندین هنر دیگر از قبیل انحراف، بغی علیه ولی فقیه، خلاف شرع و قانون بیّن و... هم علاوه بر دیاثت آغشته است.

فقط دعا کنید، قُل دومش یعنی سعیدخان جلیلی که احتمالاً از فیلتر شورای نگهبان عبور می‌کند هم رأی نیاورد که خدای نخواسته مجبور شویم از چاله روحانی به چاه تفکر منحطّ جبهه پایداری سقوط آزاد کنیم.

 

سوم_ همانطور که می‌دانید تحلیل من از چند سال قبل این بوده که این توافق نهایی میان روحانی و آمریکا (موسوم به برجام) یقیناً با صدای بلند و بصورت رسمی خواهد شکست و ایضاً اینکه تعدادی از فعالان دولت روحانی هم دچار پرونده‌ای همانند «سیدحسین موسویان» خواهند شد.

خواستم بگویم این دو تا تحلیل اگرچه صورت عینی‌تری هم خواهند داشت اما با اجازه شریفتان همین الآن هم محقق شده‌اند چه اینکه اولاً آقای عراقچی صراحتاً اعتراف کرد که برجام بر اساس شروط رهبری نظام نقض شده است! (و برجام منها شده از امر رهبر یعنی حرام عینی و حکماً می‌دانید که ساحت پاک انقلاب اسلامی هرگز حرام عینی را نمی‌پذیرد)

و ثانیاً رهبر انقلاب هم اخیراً اذعان کردند که محمدجواد ظریف از برخی خطوط قرمز عبور کرده است. (و این یعنی اینکه نظام اسلامی دارای سماحت اگر نبود؛ الآن باید ظریف را با لباس منقش به ترازو مشاهده می‌کردیم. و این سماحت و بزرگی البته معلوم نیست که تا کجا ادامه داشته باشد...)

 

چهارم_ رفقای خوبم، مسئله اصلی ما در این روزها نه دیدار صبیّه آقای هاشمی با بهائیان است نه بحث و فحص درباره کیستی ریاست مجلس!

مسئله اصلی (غیر از برجام!) باید این باشد که این اصلاح‌طلبان نامرد، که در انتخابات ادعای برد کرده‌اند و هم‌اکنون می‌گویند صاحب بیش از 50 درصد کرسی‌های مجلس هستند (و یک جورهایی هم راست می‌گویند و از ۲ سال قبل همین جا خوانده بودید که نوشته بودم برنده انتخابات می‌شوند)، چه خوابی برای پس از انتخاب رئیس مجلس دیده‌اند؟!

خوابی که البته برای آن (که می‌تواند یک طرح و تصویب چالشی برای نظام باشد) منتظر مساعی مشترک دکتر لاریجانی هم هستند چه اینکه لاریجانی برای ادامه نمایش پیشاانتخابات خود و ماجرای مضحک اعلام استقلال از اصولگرایان، یقیناً در این طرح دهان اصلاح‌طلبان را شیرین خواهد کرد.

درباره تحقق این تحلیل به شدت خائفم و می‌ترسم که توی کله‌ی این پیرمردها، نطفه‌ای در شرف تکوین باشد که نظام را دچار چالش کند!

ضمن اینکه نه از باب تحلیل که من‌باب نظر باید بگویم که این تحلیل بوی خون هم می‌دهد حتی...

 

_ و پنجم: رفقای عزیزم، این ماجرای فتنه اقتصادی و «احتمال وقوع فتنه اقتصادی» را جدی بگیرید و تا می‌توانید روشنگری کنید.

اقتصاد و امنیت و اقتدار ما به هیچ وجه آن مرداری که روحانی و ظریف و اصلاح‌طلبان و رسانه‌های نامردشان می‌گویند و معرفی می‌کنند، نیست.

بیکاری ما نسبت به سال ۸۹، به میزان ۳ درصد کاهش یافته و فقط ۶ درصد از استاندارد جهانی بالاتریم، هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا هستیم، ۹۰ درصد درآمدهای مالیاتی دولت برای اولین بار محقق شده، از نظر میزان بدهی‌های دولت حتی از ژاپن هم بهتریم، دچار قحطی و ناامنی نیستیم و تحریم‌ها هم هیچگاه بصورت میانگین اثری بیش از ۳۰ درصد بر اقتصادمان نداشته‌اند. از طرفی به قول حضرت آقا(حفظه) بیکاری و گرانی در کجای دنیا نیست؟!

رفقای خوبم... نشود که صبح فردا مردمی که این حرف‌ها به گوششان هم نرسیده به خیابان بیایند و بشود آنچه در ونزوئلا و سودان و اوکراین شد!

***

پی‌نوشت: و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی... خوب می‌دانم ولی به قاعده‌ی یک شهر خسته‌ام... بس که ۳ سال گذشته به حسین موسویان بد و بیراه گفتم و صدای این بد و بیراه حالا از حق‌التحریر پرداختی کاخ سفید به موسویان درآمده، بس که دارم می‌گویم آدمهایی از تیم روحانی دارند منافع آمریکا را پی می‌گیرند و بس که حرف‌های بالا را بیان می‌کنم و آنها که باید نمی‌شنوند...

خب نشنوید... و همچنان هم احساس کنید که شما با آن ریش و چفیه و عمامه و صندلی و پست و مقام و اهمیتی که دارید خیلی مهمّید و می‌فهمید و در این طرف، یک آدم فقط از تحقق تحلیل‌هایش مسرور است و دل به این بازی «بیان و تحقق» بسته است.

نه! نکته اینجاست که من و شما می‌رویم اما «حقیقت» می‌ماند.

و این حقیقت نامیرا، توی این دنیا نه تنها اثرش را می‌گذارد که بی‌تفاوت‌ها و معاندینش را هم رسوا می‌کند و برای آن دنیا هم بزمی تماشایی برایشان تدارک دیده است.

من هم که حاشا و کلّا که از حقّم بگذرم...


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل, انتخابات
+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم خرداد ۱۳۹۵ساعت 16:37  توسط مسعود يارضوي  | 

آقای روحانی و ما کم سوادها

به نام حضرت دوست و با سلام و صلوات بر محمد و اهلبیت طاهرینش

 

آقای روحانی چقدر بد دارد بازی می کند...

بالاخره هم سیاست راه و رسمی دارد، هم لباس روحانیت اقتضائاتی و هم رئیس جمهور بودن مشی و مرامی.

این چه معنایی دارد که رئیس جمهور یک کشور بزرگ و با افتخار؛ در سخنان اخیرش؛ گذاشته و برنداشته به منتقدان یک توافق خارجی بگوید: "کم سواد"؟!

آنهم رئیس جمهوری که در کتاب امنیت ملی اش می نویسد: "باید منتقدان را تشویق کرد نه تنبیه؟!"

و یا همینطور یکی از مشاورانش به خود حق بدهد که به لبو فروش ها و راننده تاکسی های زحمتکش (یعنی همین پدرها و مادرهای ما) کنایه بزند که "به شما چه ربطی دارد که انرژی هسته ای چیست و اساساً حق مسلم هست یا نه؟!"

اغلاط این حرفهای ناثواب نیازی به توضیح و توشیح ندارد. فقط اینکه دولتمردان ما باید بدانند این طرز حرف زدن با آنها همان می کند که با سایرین مشابه کرده است.

اما نمی دانم چرا درباره توافق ژنو باید چند تا توضیح را بیان کنم و بیشتر حرف بزنم تا دلم آرام بشود و مردم و مخاطبها هم بیشتر بدانند که داستان دعوای ما "کم سوادها" با "گرین کارتی ها"! چیست؟!

اولاً آقای روحانی عزیز انگاری این اصل ساده اسلامی و شیعی را از یاد برده اند که مهم نیست چه کسی چه حرفی می زند؟! بلکه مهم این است که حرف آن بنده خدای کم سواد، زیاد سواد! کافر، مسلمان و غذای خوب خورده یا نخورده چیست؟!

پس قاعدتاً مهم نیست که ماهایی که منتقد جدی توافق ژنو بودیم و از قبل از وقوع آن، وجب به وجبش را پیش بینی کردیم؛ چه آدمهایی هستیم و چقدر درس خوانده ایم و مثل برخی مشاوران و نزدیکان آقای روحانی، گرین کارت آمریکا را داریم یا نه؟! و ایضاً گاهی کراوات میزنیم یا نه؟!

ثانیاً مگر حرفهای ما پیرامون توافق ناخوب ژنو یا به قول آقای ظریف "بیانیه اقدام مشترک ژنو"! چقدر غامض است که عوام و خواص حرفمان را نفهمند و یا رئیس دولت به خودش اجازه بدهد به ما بچه های اسلام و انقلاب بگوید: "کم سواد"؟! (نمی شود که فقط آقای روحانی و ظریف فرزندان انقلاب باشند و ماها کم سواد و فرومایه و شهروند درجه چند!)

ما می گویم این چه توافقی است که...


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست, مذاکرات ژنو
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 15:0  توسط مسعود يارضوي  | 

شک

ـ من این روزها به دوتا قضیه مشکوکم...

اول به این ماجرای نحوه توزیع سبد کالایی و دوم به این جمله یک بنده خدایی که چندباری گفته است: "ما فقط یک رهبر داریم"!

البته من تکلیف دارم که نگذارم چیزی در مقابلم رنگ شک داشته باشد اما در عین حال گاهی هم باید به واژه "شک" پناه برد تا برخی حریمها حفظ بشود.

به ماجرای نحوه توزیع سبد کالایی مشکوکم چون اساساً این ماجرا بیش از آنکه قصد ارائه یک سبد کالایی یارانه ای به ارزش ۸۰ هزار تومان (کمتر یا بیشتر) به مردم باشد؛ در حال ارائه پیام هایی خاص است.

پیام هایی خاص که عواقب سوئی دارد به نظر من.

و به ماجرای "ما فقط یک رهبر داریم"! هم مشکوکم، چون مگر قرار است یا قرار بوده ما بیش از یک رهبر داشته باشیم؟!

ضمن اینکه یکی مثل احمدی نژاد از بیان آن همه حرف مشکک چه طرفی بست که حالا یک عده ای افتاده اند دنبال این قبیل حرف های بلاوجه؟!

خلاصه امیدوارم این شک های من بر سیاق یقین هایی که دارم و نمی توانم، بگویمشان؛ حرکت نکنند و این چیزهای بدی که در ذهن من شکل گرفته است، درست نباشد.

(البته اگر دیدار آقای جهانگیری معاون با آقای صانعی! بگذارد...!)

 

پ.ن: روزگاری (چند ماه قبل) تحلیلی در خبرگزاری فارس با عنوان "کابینه یا باند فرود" نوشتم و آنجا بیان کردم که این کابینه ای که آقای روحانی به مجلس معرفی کرده است؛ یک جورهایی به باند فرود هواپیمای اصلی بیشتر شباهت می دهد تا یک کابینه!

آنروزها کسی حرفم را نشنید ولی همین دو، سه هفته قبل دیدم آقای کوشکی، مطلبی با عنوان "دولت اعتدال یا پل پیروزی" نوشته و طی آن محققاً همین تئوری را تأیید کرده است.

البته نه اینکه ملاک درست یا غلط بودن تحلیل من، حرف آقای کوشکی عزیز باشد اما نکته آنست که نشانه ها و اِماره هایی که گفتم، متأسفانه در حال وقوع است و خواص کشور هم دارند به این مسئله پی می برند.

این میان صدتا مثل من هم حرفهایشان شنیده نشود، طوری نیست. فقط لطفاً دعا برای حضرت رهبر فراموشتان نشود و اینکه سعی کنید هرجا که هستید، تکالیف بر ذمه تان را در قبال انقلاب اسلامی انجام دهید.

ما باید دست و پای فتنه ناآرام سازی اقتصادی را فلج کنیم...


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 22:30  توسط مسعود يارضوي  | 

از روزهای سیاست

_ نمی فهمم چرا یک عده ای دست گرفته اند و دائماً از "مذاکرات نهایی"! با آمریکا سخن می گویند؟

البته من متوجه منظورشان هستم و این منظور را چند ماهی هست که دارم به هر زبانی که می توانم، می گویم.

مجمل اینکه چنین چیزی (مذاکره نهایی!) اساساً بین تقابل هژمونیک ایران و آمریکا ممکن نیست و ما حالا حالاها با هم کار داریم...

در این باره بعداً و بیشتر هم خواهم نوشت.

آه از این همه توطئه و انزوا...


_ در لابه لای خبرها دیدم که حضرت آیت الله مکارم شیرازی گویا به اسحاق خان جهانگیری هشدار داده اند که مراقب جهت گیری های قومیت گرایانه برخی عناصر منتسب به دولت! باشید.

من هم البته همانطور که در جریان هستید از 4 ماه قبل در حال هشدار دادن این مسئله هستم و مریض شده ام بس که از بابت برخی اظهارات آقای ع.ی درباره قومیت های ایرانی نگرانی کشیده ام.

ببینید عزیزان من، این بحث پررنگ سازی بحث قومیت ها، مقوله ای نیست که بخواهیم با ساده نگری از کنارش عبور کنیم.

باید بیش از این مواظبت کرد و مراقب خطر "تفرقه" بود.

پ.ن: انصافاً وقتی می بینم قبل از وقوع یک رخداد؛ تحلیل هایم توسط دیگرانی هم بیان می شود؛ خوشحال می شوم... ولی امان از وقت هایی که بعد از رخداد؛ تازه دیده می شوم... آه...


_ آقاجان، من مخالف این هستم که هرکس در ایران رئیس جمهور می شود؛ همان اول کار می رود با "فرید زکریا"ی آمریکایی مصاحبه می کند.

این فرید زکریا از اعضای سیستم های جاسوسی آمریکاست و کلاً نماد خیلی چیزهای مربوط به هژمونی آمریکا هم در دنیا هست.

یعنی یک نفر توی آن نهاد ریاست جمهوری نیست که به احمدی نژاد و ایضاً به حسن آقای روحانی هشدار بدهد که نروند با این مردک، تاک شو برگزار کنند؟! آنهم در عمق نهاد ریاست جمهوری؟

ضمناً آقای روحانی هم که به زکریا گفته اند آن دو تا لعین تا چند ماه آینده آزاد می شوند؛ اشتباه می کنند. 

آنها تا توبه نکنند؛ از فک حصر خبری نیست...


_ اینکه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، گفته است: "شکست مذاکرات هسته ای می تواند منجر به اقدام نظامی شود"!!! حرف درستی نیست.

چون اولاً آمریکا اگر می توانست به ایران حمله کند در همان زمان احمدی نژاد و قبلش و یا حتی همین الآن حمله می کرد و یک لحظه هم نمی گذاشت نظام و انقلاب اسلامی و مردم ایران زنده بمانند.

ثانیاً آمریکا اساساً و به اثبات تاریخ، هیچوقت هیچ غلطی نمی تواند، بکند و ثالثاً هم فکر می کنم حرف های وزیر جنگ سابق آمریکا یعنی آقای گیتس قابل اعتمادتر باشد که اخیراً گفت آمریکا هیچوقت درباره ایران به گزینه نظامی فکر هم نکرده است.

البته امیدوارم این نکته هم فراموش نشود که آمریکایی ها اساساً از این دست حرف های لولو مآب! می زنند تا یک عده مثل حجاریان و سریع القلم و زیباکلام بیشتر بترسند و بیشتر بخشی از افکار عمومی را مغشوش کنند با حرفها و تحلیلهای غلط عمدی یا سهوی شان... 

ضمن اینکه لولوی اشاره شده فعلاً دو سر دارد. یکی تحریم ها و دیگری گزینه نظامی که البته هر دوتایشان یک مشت تئاتر و دیالوگ مسخره هستند که امیدوارم کید دشمن در این زمینه ها هم به خودش برگردد و افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران نه تنها فریب نیرنگ دشمن را نخورد بلکه مثل همیشه باز هم توطئه ها را نقش بر آب کند. ان شاء الله...


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 19:37  توسط مسعود يارضوي  | 

خشونت ديپلماسي ظريف

_ به نظر من ماجرای دعوت و پس گرفتن دعوت از ایران به اجلاس ژنو2 در دولت اعتدال، از آن ماجراهایی است که مثل محور شرارت خوانده شدن ایران در دولت اصلاحات، هیچگاه از خاطر سیاسی ما محو نخواهد شد.

به هر حال دولت آقای روحانی تقریباً هر کار مباح و مکروهی را که توانست انجام داد تا به اصطلاح خودش بحث "تعامل"! را در بعد دیپلماتیک پیش ببرد و در این راه از گفتن خیلی از واژه های ناصحیح (مثل ضرورت جهانی سازی، مذاکره با آمریکا، قبلی ها تندرو! بودند و...) هم دریغ نورزید!

اما نتیجه همین شد که دیدیم.

بان کی مون چشم بادامی به راحتی آب خوردن، قیمت تمام لبخندهای آقای ظریف و صحبت نابجای آقای روحانی با اوباما را با پس گرفتن کذایی دعوت کذایی ترش مشخص کرد.

البته امیدوارم متوجه این مسئله هم شده باشید که بان کی مون قاعدتاً می دانسته که قصد دارد دعوت کذایی اش را پس بگیرد و یا در حالت دیگر، آنهایی که پیشنهاد دعوت ایران به ژنو2 را روی میز آقای مون گذاشتند، می دانستند که حرکت بعدی پازلشان چیست و دبیر کل سازمان ملل را مجبور به چه کاری خواهند کرد!

وگرنه گروه های تروریست حاضر در سوریه! عددی نبودند که بخواهند با ضرب الاجل شش ساعته به سازمان ملل، کاری از پیش ببرند.

می خواهم بگویم این ماجرا به نظر من، یک سناریوی از پیش طراحی شده بود تا دشمن مثل همیشه بگوید که چطور هیچ لبخند و کرنشی را بی پاسخ نخواهد گذاشت و با ذلت تمام به آن پاسخ خواهد داد.

مخصوصاً که طرف مقابل دشمن یعنی "ما"، تمام توطئه هایش را در سوریه نقش بر آب کرده بودیم.

امیدوارم حالا که هنوز به نوعی اول کار دولت است؛ آقایان دیپلماسی از این ماجرا و ایضاً از تحریم های پس از توافق هسته ای ژنو و همينطور از زياده گويي هاي دوباره وزير خارجه آمريكا مبني بر اينكه "گزينه نظامي همچنان روي ميز است"! درس بگیرند و از لبخندهای نابجای بیش از این بپرهیزند.

آمریکایی ها همانطور که کارگردان فیلم هوملند هم گفت؛ به حماقت هرکسی خواهند خندید که بیاید در صحنه بین المللی و حرفی بزند که با ذات تقابلی ایران اسلامی و آمریکای جهانخوار نامتجانس باشد.

و باز هم می گویم که امیدوارم دولت عزیز ما از این فاجعه دیپلماتیک (دعوت کذایی و پس گرفتن کذایی تر دعوت به ژنو2) درس عبرت بگیرد و برخی تحلیلهای غلط خود را از ذات جامعه به اصطلاح جهانی! اصلاح کند.


_ این نوشته در مشرق

_ این نوشته در بی باک

_ این نوشته در شهدای ایران


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل, مذاکرات ژنو
+ نوشته شده در  شنبه پنجم بهمن ۱۳۹۲ساعت 11:8  توسط مسعود يارضوي  | 

از فتنه آینده

به نام خدا و با صلوات بر محمد و آل محمد


_ من درباره فتنه آینده از دو سال قبل تاکنون حرفهای مشخصی دارم. + +

فرآیندی اغتشاش گونه با محتوای اقتصادی که عده ای تصمیم دارند تکلیف ناتمام فتنه سال 78 و البته 88 را در آن تمام کنند.

برای تک به تک این کلمه ها دلیل وجود دارد عزیزان من.

چرا فتنه؟ چرا اغتشاش؟ چرا محتوای اقتصادی؟ کدامین عده؟ تکلیف ناتمام چه معنایی دارد؟ تمام شدن تکلیف، فصل الخطاب چیست؟ و ...

چندی قبل هم تحلیل کردم و روی همین وبلاگ نوشتم که نشانه های بروز این "فتنه آینده" خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می کردم، دارد بروز می کند.

در میان خواص کشور هم اگرچه عده ای بوی فتنه را استشمام کرده اند اما فقط دو، سه نفر مثل جوادآقای لاریجانی و حاج حیدر مصلحی هستند که به نظر من ماهیت اقتصادی فتنه آینده را دریافته اند و دارند برای عقیم کردن این فتنه شوم احتمالی تلاش می کنند.

(البته برای همین دو، سه نفر هم باید خدا را شکر کرد چون در سال 87! همین تعداد را هم نداشتیم)

این مقدمه تحلیلی لازم به ذکر بود برای اینکه نگرانی ام از بابت یک مسئله مهم، قابل فهم تر باشد.

عزیزان من، باید از بابت خبر دیروز (دوشنبه) رئیس ستاد سوخت پیرامون سناریوی بالا رفتن قیمت بنزین که هم اکنون روی میز دولت است! نگران بود.

خبری که اگرچه در خبرگزاری تسنیم منتشر شد اما قبل از آن یک منبع آگاه، همین خبر را در خبرگزاری فارس هم اعلام کرده بود.

عزیزان من، عموم اغتشاشات اقتصادی به این نحو شکل می گیرند که مشتی مطالبه تلمبار شده عموماً ناحق و غلو شده، فقط به یک بهانه گُر می گیرند و توسط عده ای تبدیل می شوند به حرکتی فتنه بار و براندازانه.

ما حتماً باید با عینک ریزبین تری به حوادث این روزهای کشور اوکراین و شهر کی اِف نگاه کنیم.

و ایضاً و بصورتی ویژه تر درباره حوادث سودان شمالی که عده ای به بهانه گران شدن قیمت سوخت در این کشور، مدتی است که به خیابان ها ریخته اند و مورد حمایت معارضین حکومت عمرالبشیر قرار گرفته اند؛ تحقیق کنیم.

من در اینجا بیش از این نمی توانم کُد بدهم و البته گفتن و نوشتن بیش از این، کار صحیحی هم نیست.

از ته دل هم دعا می کنم که این دودهای سر قله، نشانه فعال شدن یک آتشفشانی فتنه گرانه نباشد.

اما از باب تکلیف عرض می کنم که هرکس در هرکجا که هست باید تکلیف خود را نسبت به احتمال خطرات آینده که امنیت همه ما و البته امنیت و مانایی انقلاب اسلامی و دین ما در گرو آن است انجام بدهد.

باید مردم و هرکس را که می توانیم نسبت به ماهیت مشکلات اقتصادی کنونی و راه های صحیح رفعشان، اهمیت بحث "مقاومت"، چیستی دقیق تحریمها و همچنین دروغ های دشمنان خارجی و ایادی داخلی آنها پیرامون مسائل اقتصادی کشورمان آگاه کنیم و شرط اول قدم آن است که خودمان در باب این مسائل به سلاح دانایی مسلح باشیم و به درک های درست رسیده باشیم.

انتهای پیام/


پ.ن: اگر مایل بودید، برخی حرفهای وبلاگی ام درباره تئاتر تحریم ها، چیستی شان و همچنین ماهیت فتنه آینده را در اینجا نوشته ام...


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل
+ نوشته شده در  سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۲ساعت 9:46  توسط مسعود يارضوي  | 

چرا با "تحلیل" موافقم و با "خبرهای محرمانه" مخالف؟

به نام حضرت دوست و با سلام و صلوات بر محمد و اهلبیت پاکش.

صحبتهای اخیر برادر "جواد کریمی قدوسی" عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس درباره توافق ژنو، توانسته است توجهات زیادی را در فضای رسانه و افکار عمومی به خود جلب کند.

صحبت هایی که در مهمترین قسمت خود، با شواهد و خبرهایی به نقد توافق ژنو و افشای ضعفهای بزرگ آن می پردازد.

این خبر و محتوای طرح شده در آن از جهات مختلفی قابل بررسی و شکافتن است.

اما به نظر من یکی از مهمترین ابعادش را نادیده گرفته اند و آن اینکه میتوان از آقای کریمی قدوسی و عمده موافقان حرفهای ایشان پرسید که آیا حرفهایتان مصداق "نوشدارو پس از مرگ سهراب" هست یا خیر؟!

به سخن دیگر چرا در ساعات اولیه پس از امضای توافق ژنو توسط آقای ظریف و آقای روحانی، بصورت کارا به صحنه نیامدید و این حرفها را نزدید؟

و یا حتی میتوان این مطالبه را هم از شما داشت که چرا این رخدادهای سوء را پیش بینی نکردید و به وقوع آنها وقوف نیافتید؟!*

ایضاً این سوال را میتوان از رسانه هایی مثل الف، فارس، مشرق، جهان و ... هم پرسید که چرا در همان ساعات اولیه ای که دکتر روحانی، اصلاح طلبان، دکتر زاکانی، سایت الف و غیره به صحنه تقدیر و تشکر از بیانیه اقدام مشترک ژنو شتافته بودند؛ شروع به نقد اصولی آن نکردید تا آنها که گفتند این توافق، تاریخی بود و سدّ تحریمها از بین رفت و از هم اکنون قرار است سطح معیشت مردم افزایش یابد!!! اقلّ کم تا حدودی از اثرات این حرفهای ناصحیحشان کم شود و افکار عمومی کشور زیر فشار تحلیلهای غلط و احتمال وقوع "فتنه آینده" قرار نگیرد؟!

(حرفها و تحلیلهایم را درباره ماجرای ژنو و بحث تحریم ها که همگی قبل و حین این توافق ناخوب منتشر شده اند را بخوانید: + + + + + + +)

پاسخ به تمام این سوالهای ساده این است به نظر من که... (ادامه مطلب)



برچسب‌ها: تحلیل, سیاست, مذاکرات ژنو
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ساعت 22:44  توسط مسعود يارضوي  | 

به سوختن ما رضایت می دهی...؟

_ از ته دل امیدوارم آن دوست عزیزی که گفته است: "عده ای نمی خواهند تحریم برداشته شود" اقلّ کم به پامال کردن ماها توسط دوست و دشمن و منزوی شدنمان و این شرایط بدی که در آن قرار داده اند ما را رضایت بدهد و خدای نکرده، دانسته یا نادانسته و خواسته یا ناخواسته، منظورش میل نکند به سمت مرجع ضمیر و "مانع" اصلی!

پاسخ این بنده خدا هم اینست:

حرفتان غلط اندر غلط است و هیچکس در ایران نیست که نخواهد تحریمها برداشته شود.

حرف ما به زعم شما "موانع"! فقط این است که اولاً قاعده بازی حکایت از آن دارد که تحریمها هرگز برداشتنی نیستند و فقط زمین بازی است که برای آنها تغییر می کند (کما اینکه رئیس جمهور روحانی هم اگرچه دیر اما در خوزستان، بالاخره گفتند که ساختمان تحریمها باقی می ماند)

ثانیاً بر اساس اصل ساده و البته عقلایی "الاهم فی المهم"، شما مکلّفید به مسائل مهمتر بپردازید و مسئله مهمتر هم بنا به اسناد و نظرات کارشناسان اقتصادی، سهم 75 درصدی سوء تدبیرها و سوء مدیریت ها در اقتصاد ایران است. (که البته در این بخش به فضل الهی و دعای خیر مردم توفیقاتی داشته اید) تحریمها اگرچه با اثر فقط 25 درصدی خود شیطنت می کنند و حتی اگر یک درصد هم بودند، می بایست برای رفعشان تلاش کرد! اما علی القاعده الآن در مرحله دوم قرار دارند و مسئله مهمتر نگاه به داخل کشور برای حل مشکلات است.

و ثالثاً در امور ظاهر سیاست ورزی، نیت عمد و سهو، اهمیت چندانی در شکل ترسیمی پایان کارها و امورات ندارد.

یعنی اهمیتی ندارد که عمدی این حرف را زده اید یا سهوی و متوجه عواقب این حرف بوده اید یا خیر، اما محتوای حرفتان خبر از آینده خاصی می دهد.

آینده ای که همانطور که از ماه های پیش هم قابل رصد بود قصد دارد از جاده سیاست خارجی به ایستگاه "تحریمها" برسد و به بهانه موانعی که نمی گذارند تحریمها لغو شوند، مسئله "حساس سازی یقه آبی ها" را دنبال کند.

و ضمناً گفتن جمله "یک عده با شرایط عادی کشور در دنیا مخالفند" بیانگر آن است که در آینده نه چندان دور، جمله ای با محتوای "عده ای نگذاشتند توافقات و تعاملات ما با جهان به پیش برود" را خواهیم شنید.

همانطور که درباره جنگ بوسنی و ماجرای میکونوس هم این مضمون را شنیدیم.

 

پی نوشت اول: عده ای بلافاصله پس از بازگشت رئیس جمهور روحانی از نیویورک، بحث "موانع" را که قبل از سفر دولت به آمریکا، آن را هشدار داده بودم، پیش کشیدند.

و حالا همانها هم می گویند عده ای نمی خواهند تحریمها لغو شود و "مانع" شده اند.

قسمتهای دیگر بازی مسخره این چند نفر هم در دید و تیررس من هست و به فضل خدا، یک به یک برای مردم خواهمشان گفت.

 

پی نوشت دوم: بعنوان تتمه کلام این عرض را هم بشنوند که پیر جمارانی ما که صد قافله دل همره اوست، روزگاری دو مسیر را به ما نشان داد.

اول اینکه فرمود: "ما می گوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم... ما تصمیم داریم پرچم لااله الاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم"

و دوم اینکه فرمود: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد"

ما هم از شما چه پنهان، سفارش به این دو مسیر را گذاشته ایم روی چشم و برای پیشبردشان قصد داریم به حضرت عباس(ع) اقتدا کنیم.

باشد که داشته باشند...


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل
+ نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم دی ۱۳۹۲ساعت 22:55  توسط مسعود يارضوي  | 

اجلاس ژنو 2 و هرزگوینیزاسیون سوریه

به نام خدای بلندمرتبه و با صلوات بر حضرت رسول و اهلبیت طاهرش

 

اجلاس ژنو 2 پیرامون مسائل سوریه، در حالی در 23 نوامبر برگزار می شود که با تحلیل من، نتیجه آن از هم اکنون مشخص و پرونده سوریه نیز در حال ورود به فرایندهایی جدید است.

آمریکا و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای اش در جنگ سوریه به رئوس اهداف خود نرسیده اند.

این رخداد غیر قابل انکار بر خلاف سوال و تصور افکار عمومی، منجر به قبول شکست از سوی آمریکا و متحدانش نمی شود بلکه گزینه های دیگری غیر از ادامه جنگ در سوریه را در مقابل آنها قرار می دهد.

واضح ترین این گزینه ها نیز که به نظر من، آمریکا مجبور به تیک زدن آن است، فرایند هرزگوینیزاسیون سوریه و تجربه ای است که آمریکا از حمایت ایران از مسلمانان بوسنی و همچنین اجلاس دیتون دارد... (ادامه مطلب)


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ساعت 23:0  توسط مسعود يارضوي  | 

اشکها و لبخندها

سه ماه قبل در تحلیلی با عنوان "لبخند فرزندان واشنگتن" خدمت شما مخاطبان خوبم عرض کردم آمریکاییها قصد دارند صریحاً از رئیس جمهور ما، یعنی شخص آقای روحانی حمایت کنند.

نوشتم که آنها برای رئیس جمهور ما آرزوی موفقیت خواهند کرد و مشخص و بی کنایه درباره کمک رساندن خودشان به او ابراز امیدواری می کنند.

و این را هم افزودم که این جملات پیرامون اقداماتی بیان خواهند شد که ایالات متحده از آنها رضایت دارد.

از آن روزگار و خوانش آن تحلیل گذشت تا اینکه 20 دیماه 92 در تقویم از راه رسید و آقای جک استرای انگلیسی! با خبرنگار BBC به گفتگو نشست و این کلمات را به زبان آورد:

"هرگونه اشتباه در سخنان یا اقدامات مقامات غربی می تواند منجر به تضعیف موقعیت روحانی در ایران شود."

از شنیدن حرفهای استراو خوشحال نشدم و امیدوارم آقای روحانی عزیز هم تأمل کند که چه کرده که تحمیل کنندگان بیانیه ناخوب سعدآباد در سال 82، حالا عزم کرده اند زیر بغلهایش را بگیرند؟!

همچنین نیازی به گفتن هم شاید نیست که آنهایی که ما را در انزوا می خواهند و لذت می برند از به محاق کشاندن حرفها و تحلیلهای ما، حالا در مقابل این رخدادهای شوم محقق شده، سرشان را می کنند زیر برف و علی القاعده "شتر دیدی ندیدی" می خوانند!

همانطور که وقتی گفتیم احمدی نژاد خوب نیست، هاشمی می آید و گفتمان هاشمی امکان رأی آوری دارد، فرجام مذاکرات ژنو چیزی جز "توافق" و پیش کشیدن بحث "موانع" نیست؛ سرشان را کردند زیر برف و ضمن انجام رسالت تاریخی شان مبنی بر منزوی کردن ما، نغمه شتر دیدی، ندیدی سر دادند...

بگذریم.

آن چندنفری هم که می گویند: "خب استراو که آمریکایی نیست"! خودشان را به دکتر نشان بدهند.

از نظر من استراو آمریکایی است، همانطور که شاه خیکی عربستان و عبدا... اردنی و اردوغان افندی آمریکایی اند!

 

پی نوشت اول:

اگر بچه های سیاستگذار سیاسی و رسانه ای یا دیگران! این تحلیل را در وقتش خوانده بودند و...


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۲ساعت 20:23  توسط مسعود يارضوي  | 

ما و آنها

 به نام حضرت دوست و با صلوات بر حضرت رسول و اهلبیت مطهرش

_ سه سال قبل بود که گزارشواره ای را درباره یکی از مطالب الجزیره، روی همین وبلاگ نوشتم و از همین سنگر کوچکم عرض کردم که اینها می خواهند برخورداری کشورهای نفتی از انرژی فسیلی را بهانه کنند و زیرآب انرژی هسته ای را در این کشورها بزنند.

در انتهای آن مطلب کوتاه هم نوشتم که "اين خبر اقتباسي به منظور دفاع از كيان جمهوري اسلامي ايران در عرصه جنگ نرم و مقابله با تهديدات ديپلماتيك، توسط اين وبلاگ منتشر شده است."

عادت دنیا همین است یا اقتضای انزوا، نمی دانم ولی شک دارم خیلی از آنهایی که باید، در آن روزها به این حرف وقعی گذاشته باشند و یا اهمیت مطلبی که نوشتم و تحلیل مستور لابه لای آنرا درک کرده باشند!

و گذشت تا همین چند وقت قبل که به توافق ناخوب ژنو رسیدیم و از وزیر خارجه مان شنیدیم که حالا به غنی سازی 20 درصد نیازی هم نداشتیم!!! و باز هم گذشت تا رسیدیم به امروز که سایت مشرق در لابه لای اخبار محرمانه اش این مطلب را هم مخابره کرد که رسانه های صهیونیستی خارجی با همکاری عده ای در داخل قصد دارند برخورداری ایران از سوخت فسیلی را بهانه کنند و زیرآب انرژی هسته ای ما را بزنند...

 

_ اوایل سال 91 بود که شروع کردم به استفاده از عبارت "اپوزیسیون فرهنگی" در نوشته هایم و بعدتر هم در گزارش هایی توضیح دادم که اینها همان اپوزیسیون سیاسی ضد نظام هستند که البته دو خصلت مجزا دارند.

اول اینکه در داخل و کنار ما می زی اند و دوم اینکه کارشان از کانال فرهنگ و هنر پیگیری می شود.

ریشخند شدم و گذشت تا اینکه به امروز رسیدیم و خطبه های آیت الله خاتمی در نماز جمعه تهران که جنابشان از عبارت "فتنه گران فرهنگی" استفاده کردند. +

البته اخیراً در لابه لای حرفهای دهه 70 آقا (حفظه) دیدم که معظم له هم مضمون اپوزیسیون فرهنگی را در آن سالها مورد اشاره قرار داده اند. (آقا همیشه 20 سال از ما جلوتر است)

فکر نمی کنم نیازی به توضیح باشد که آن ریشخندکن های همیشگی هنوز هم مشغول انجام مأموریت تاریخی خودشان درباره ماها! هستند. حالا که کانال "اپوزیسیون فرهنگی" پذیرفته شد! در بحث دیگری و سیاق دیگری ولی...

 

_ آدمها شاید تغییر نمی کنند. و البته باید بتوانی خصلتهای شاید همیشگی و لایتغیّرشان را فهم کنی.

سال گذشته بود که در مطلبی با عنوان "فتنه ناتمام سال 88" اشاره ای کردم به آقای جلایی پور و حرفهایش که از نظر من بوی اغتشاش خیابانی و براندازی از آن به مشام می رسید.

غصه ام می گیرد که آن حرفها و سایر تحلیلهای دوستان دیده و نادیده من در همین زمینه و بخصوص حالا که با بحث "فتنه آینده" مواجهیم؛ طوری که باید خوانده نشد.

و رسیدیم به امروز که همان آقای جلایی پور کتاب "جامعه شناسی ایران، جامعه کژ مدرن"اَش را روانه ساحت افکار عمومی می کند و همان یک جمله ای که از او مورد اشاره قرار داده بودم را با شرح و بسط بیشتری بیان می کند تا نقشش را در پروسه ناآرام سازی اقتصادی ایفا کند...

 

_ با اینکه از صمیم قلب دوست دارم دولتمان موفق باشد اما مواضع من درباره آقای روحانی و کابینه شان کاملاً مشخص است. و مثلاً در یکی از ابعاد و از روز اولی که فرمودند: "بازی برد_برد"! در حدّ وسعم شروع کردم به مخالفت!

حرفهای صریحمان را "آنها که باید" وقعی نمی گذاشتند و لذا از روی اجبار مثلاً در لابه لای تحلیلی در خبرگزاری فارس نوشتم:

"دقت شود که وقتی دولت ما از بازی برد_برد سخن می گوید و اخیراً نیز کسانی در داخل، لفظ "موانع" را به کار بردند؛ این حرف به این معناست که برخی تئوریسین های طرفدار مذاکره، به برخی منفعت ها برای طرف مقابل نیز می اندیشند. حال سوال اینجاست که آمریکا چه منفعتی را باید از این مذاکرات به دست آورد و یا چه موانعی باید برایش برداشته شود تا راضی به تعلیق و برداشتن همه تحریم ها علیه ایران شود؟"

و گذشت...

جالب آنکه آقایان که از ژنو برگشتند و به حساب خودشان هم دستشان پر بود؛ سایت الف که از حرفهای ماها برائت دارد انگار؛ مانند عنصری لب به مدح گشود که "آه ظریف... ای مرد"

و باز هم گذشت و حرفهای ما درباره این قرارداد نیم بند ناخوب، با نخوت! خوانده شد و خیلی ها انزوای بیشتر من و امثال من را طلب کردند تا رسیدیم به امروز که یکی از همین رسانه ها و از مداحان قرارداد ژنو، به هر دلیلی این متن را انتقادی منتشر می کند: "چیزی به عنوان «بازی بُرد بُرد» نداریم، خودمان را فریب ندهیم"!

این نوشدارو ان شاء ا... به موقع به دست سهراب می رسد.

فقط طرفه اینکه مغزها و دستهایی مغرض، قدمهای پیشگیرانه یا به موقع را منزوی می کنند.

مأموریت دارند یا سهوی است یا متوجه نیستند را نمی دانم...

 

پانویس:

کسی میگفت تأکید بر تحلیل صحیح حجت خداست که باید تمامش کرد. جامعه اگر تحلیل صحیح داشته باشد، آغشته فتنه نمی شود...


برچسب‌ها: اپوزیسیون فرهنگی, سیاست, تحلیل
+ نوشته شده در  شنبه چهاردهم دی ۱۳۹۲ساعت 13:3  توسط مسعود يارضوي  | 

تباهی درد

به نام خدای بلندمرتبه و با سلام و صلوات بر حضرت رسول و اهلبیت مکرّمش

درگاه: می گویند حضرت ابراهیم(ع) را که در منجنیق قرار دادند تا روانه سمت آتش کنند؛ حضرتش، زنبوری را دید که اندکی آب را در دهان گرفته و می برد تا بر روی آتش بریزد.

خلیل ا... به زنبور فرمود: این اندازه آب، چه سود که توانی باشدش تا این آتش گران را خاموش سازد؟!

و زنبور خطاب به حضرتش گفت: می دانم که خاموش نمی شود اما تکلیف من این است که برای دور کردن خطر از شما که ولی خدا هستید، هر کار که می توانم، بکنم و این ذره آب قلیل نیز همان تکلیف من است...

 

1: با تحلیل من، آمریکایی ها و اروپایی ها چند وقت دیگر بعید نیست که تحریم هایی را برای ایران تدارک ببینند و عدم اعمال آنها را نیز منوط به آزادی سران فتنه از حصر خانگی خواهند کرد. (باشد که آنها که باید، از هم اکنون به تکلیفشان در این زمینه عمل کنند)

 

2: جنبش دانشجویی باید و باید بازوی نظام اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی ایران باشد.

دانشجویی که بازوی نظام و حکومت اسلامی اَش نباشد؛ پس چه باشد؟! می شود عمله سیا و اِم.آی.سیکس و موساد و بنیاد سوروس و غیره.

یا در مرحله ای نازل تر می شود بازوی اصلاحات و پایداران و غیره.

این توضیح را برای این لازم دانستم که یکی از خبرگزاری ها در خبری که از روی لطف اما بی دقت و نصفه و نیمه از مناظره اخیرم در دانشگاه شهید باهنر منتشر کرد، جمله ای را اشتباه نوشته بود.

 

3: خیلی از ماها به شرایط امروز انتقاد داریم. به هر حال اگرچه آقای روحانی اصلاح طلب نیست اما اینهمه رنجی که به واسطه رابطه محرمیت موقت آقای روحانی با اصلاح طلبان! و نگرش های غلط برخی اطرافیان ایشان در باب سیاست خارجی مشاهده می کنیم قابل کتمان نیستند.

با این حال ولی احساس کردم این نکته قابل ذکر است که تمام این شرایط بد سیاسی هم دلیل نمی شود عده ای دل به کسی یا جریانی ببندند که روزگاری در فرایند غلط خود؛ احمدی نژاد را تولید کرد!

دقت کنید که مرگ بر آمریکا گفتن و انقلابی گری وقتی خوب است که همه جای کار آدم درست باشد وگرنه بنی صدر و مشایی و منتظری از خیلی از همین آقایان، متدین تر و انقلابی تر بودند و هستند.

خواستم بگویم مشکل عقلایی ما با اسم احمدی نژاد نبود. با جریان غلطی بود که فقط در یکی از شاهکارهایش؛ کابینه او را به مغیّبات وصل کرد و تا آخر هم توجیه گر او و اعمالش باقی ماند.

دوباره لطفا دقت کنید که اینکه این جریان می گفت و می گوید که مشایی عامل کج روی احمدی نژاد بود؛ حرفی با ابتناء غلط است اگرچه در شاخه های غیر مهمی درست می نماید.

چه اینکه با این گفتمان لابد عامل جنایت های عمر سعد هم شمر بن ذی الجوشن بود و عامل شقی شدن ابن ملجم؛ قطام و قص علی هذا...

مشکل ما با اختراعات شخصی احمدی نژاد بود که همین آدم ها عاملش بودند و نطفه اش را ریختند. و گرنه مشایی مثل آفتی می ماند که تا زمینه مساعد نمی یافت، امکانی برای بروز نداشت.

اینها که می گویم پراکنده گویی نیست عزیزان من...

عرضم این است که نکند در انتخاباتهای آتی و مقاطع کنونی و بعدی، از زور نخواستن بدیها، به بدترها پناه ببریم و بشود همان که در هشت سال قبل شد!

دقت کنید که جریانی به نام پایداران و احمدی نژاد، نسخه های بدیل دیگری را هم در چنته دارد که آنها را رو خواهد کرد.

نسخه هایی مثل همان ها که به امیرالمومنین و حضرت عباس(ع) تشبیه شدند و در مقابل نامه هایی که با امضای 313 نفر!!! به آنها نوشته شده بود (نه یکبار که چندبار!)؛ لام تا کام حرف نمی زدند و مدعای ولایت و دین مداری شان هم گوش فلک را کر می کرد. و صد البته این سیگنال هم از رفتار آنها قابل خوانش بود که با فرایند احمدی نژادیزه شدن امور مشکلی ندارند و این بی مشکلی از سایر خطرات دیگر، بزرگتر بود و هست.

امیدوارم از این گردنه هم سالم عبور کنیم و دیگر به بیماری "انحراف" که از فتنه هم خطرناک تر است مبتلا نشویم.

 

پانویس 1:

ببخشید... مگر قرار است آدم همیشه حوصله داشته باشد برای خوب نوشتن و هر دو روز یکبار وبلاگنویسی و غیره؟!

برای همین می گویم، "ببخشید" که گاهی کلاژ مانند و کمی تند می نویسم و اهتمامی نمی کنم برای پیرایش کردن نوشته هایم.

گاهی وقت های همیشه، مهمترین چیز برایم این است که جان کلام حرفهایم را متوجه بشوید. و از بابت زشتی و زیبایی متن هم می دانم که می بخشید!

 

پانویس 2(گزارش) : یک گزارش هم درباره شرایط سیاسی این روزها نوشته ام که چون طولانی بود گذاشته اَمَش در ادامه مطلب.

وقت کردید اگر، بخوانیدش.

با احترام



برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه هفتم دی ۱۳۹۲ساعت 10:24  توسط مسعود يارضوي  | 

فتنه آینده؛ از محتوا تا مدل

به نام خدا و با صلوات بر محمد و اهلبیت طاهرینش

_ تحلیلم را درباره شکل الگویی "فتنه آینده" و تأملی که اخیراً درباره اغتشاشات اوکراین انجام دادم را سرانجام آوردم روی کاغذ و خوشحالم از اینکه از شرّ یک عالمه یادداشت و ترجمه و عکس و روزنامه و پرینت و غیره خلاص شدم.

و خوشحال می شوم که در لینک زیر بخوانیدش...

"فتنه آینده؛ از محتوای اوکراینی تا مدل تایلندی"

سخت گذشت و باید از زحمت بچه های خوب خبرگزاری فارس و مشرق و یالثارات در این مقوله تشکر کرد.

امیدوارم این مسئله بیش از این به اقتراح گذاشته شود و دیگرانی هم اگر احساس می کنند که حرفها و تحلیلهای درون مطلبم پیرامون فتنه آینده درست است و اهمیتی دارد؛ بار تکلیف را در این رابطه به هر نحو که می توانند به سهم خود بر دوش بکشند.

نمی خواهم اینبار هم مثل سال 87 باشد که چون گمنام تر از حالا بودیم و دستاویزی نداشتیم، فقط در جمع رفقا و روی وبلاگهایمان از خطر بروز فتنه "تقلب" و اغتشاش در انتخابات 88! حرف بزنیم...


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:57  توسط مسعود يارضوي  | 

وعده ناممکن لغو تمام تحریمها و توطئه های شوم

به نام حضرت دوست و با سلام و صلوات بر محمد و اهلبیت طاهرینش.

حوالی سه ماه قبل در تحلیلی عرض کردم که آمریکا مقداری از تحریمهای غیر تأثیرگذار پیرامون ما را در فرایندهایی لغو می کند و رفع الباقی تحریم ها را نیز منوط به رفع "موانع"! می کند.

قسمت اول تحلیلم محقق شد و همانطور که بعدتر و قبل از مذاکره ژنو 3 هم عرض کردم، واضح بود که آقایان روحانی و ظریف با 1+5 به تفاهم می رسند و تحریم هایی در قالب این تفاهم نیم بند لغو می شوند.

بحث موانع نیز این روزها از جانب داخلی ها و خارجی ها شنیده می شود و اگر مخاطبی هنوز صدای آنرا نشنیده، می تواند به نوشته های قبلی وبلاگ عبور مراجعه کند.

و اما تحلیلی که از بابت روزهای آینده و بحث "لغو تمام تحریم ها" باید از سر تکلیف آنرا دوباره بیان کرد و بیشتر بسط داد.

قبل از حرف اصلی که می خواهم بیانش کنم، اشاره به این نکته ضروریست که همه اینهایی که می گویند با توافقنامه ژنو، سطح معیشت مردم افزایش می یابد یا معاند هستند و یا تحلیل غلطی از ماجرا دارند.

متأسفانه عده زیادی از تأکید کنندگان بر افزایش سطح معیشت مردم با توافق ژنو نیز در میان اردوگاه اصلاح طلبان حضور دارند که این مسئله به نظر من تا همیشه و همانند پرونده اصلاح طلبان در ماجرای مداهنه با انحراف و همچنین بلوای سال 88 بر تارک آنها حک خواهد شد.

طرفه آنکه کسی که از قرارداد ژنو که ارزش دلاری آن، بیش و کم 20 میلیارد دلار است و هیچ تحریم تأثیرگذاری هم در آن لغو نشده؛ انتظار افزایش سطح معیشت مردم را دارد، تقریباً به هیچ سانتیمتری از مسئله اشرافیت لازم را ندارد.

در باب این مسئله که چرا توافقنامه ژنو در حدّ اقل مطلوبیت هم نبود و اینکه چرا مفادّش دردی از ما را به صورت کارا چاره نمی کند، قبلاً و در وبلاگ عبور و جاهای دیگر توضیحات موسّعی را منتشر کرده ام.

اما از نقشه شوم "پروپاگاندای افزایش سطح معیشت با قرارداد ژنو 3" که بگذریم، یک دام خیلی خطرناکتر هم وجود دارد که درباره آن اگرچه قبلاً حرفهایی بیان کرده ام، اما ارائه تحلیلهای بیشتر ضروری می نماید.


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲ساعت 9:1  توسط مسعود يارضوي  | 

دوستان و دشمنان همیشه

بعد از آنکه رئیس جمهور روحانی گزارش کار 100 روزه اش را ارائه کرد، دو تا اعلام نظر را از دو تا از آقایان منتسب به جریان احمدی نژاد و انشعاب پایداری در رسانه ها خواندم که تقریباً توانست تا سرحدّ ممکن عصبانی ام کند.

نقل به مضمون اینکه گفته اند دولت در یکصد روز گذشته هیچ دستاوردی نداشته است و اوضاع بدتر از قبل شده و تنها هنر دولت یازدهم توزیع شیر رایگان در مدارس! بوده است و ناسزاهایی از این دست!

من واقعاً احساس شرم می کنم از اینکه در وادی سیاست ایران یک چنین شاخ شمشادهای مونشویک همیشه اذیت کنی را می شود رویت کرد که یا مولّد انحراف هستند و یا چوب گذار لای چرخ کارهای دولت.

متأسف می شوم وقتی می بینم کسی اسم سیاست ورز روی خودش می گذارد و علی الظاهر دستی هم بر آتش رسانه دارد ولی تا این اندازه کوته نگرانه حرف می زند و دچار یبوست فکری است.

نمی دانم با امثال این آدمها باید چه کار کرد یا چه چیزی را یادشان داد که اینهمه چیزهای بد ازشان تراوش نکند و تلخ کردن کام مردم و کشور پیشه همیشگی شان نباشد.

چرا باید از خدا نترسید و طوری حرف زد که انگار حسن روحانی و جهانگیری و نوبخت و بقیه دولتی ها نمازشان را با نیت گران تر کردن کالاها برای مردم احرام می بندند؟!

چه کسی واقعاً می تواند تا این اندازه سیاه و بی انصاف و پلشت فکر کند؟!

چرا باید نگاهمان به هر روندی و مصلحتی تا این اندازه سخیف و احمقانه باشد که حتی بدیهیات دولت خودمان را هم به سخره بگیریم و حیاتمان بسته به عضویت در ستاد مشترک نق زنی برای هر دولتی غیر از دولت هم مسلک خودمان باشد؟!

می دانم توی ذهنتان دارید به چه چیزی فکر می کنید...

دقت کنید لطفا که یکی مثل من شاید تندترین انتقادها را هم به هر دولتی بیان بکند و در مقابل هیچ انحراف و خلاف بیّنی هم کوتاه نیاید.

اما آن انتقاد کردن تند و یواش یک چیز است و متهم کردن دولت جمهوری اسلامی ایران؛ آنهم 4 ماه بعد از روی کار آمدنش، به اینکه نه می خواهد و نه عرضه اش را دارد که به مردم خدمت کند چیز دیگری...!

همچنین برای اصلاح طلبان هم یک وقت فضا مشتبه نشود و فکر نکنند نظیر این نوابغی که در ابتدای متن حرفهایشان را مورد اشاره قرار دادم، مثلاً در طیف آنها یافت نمی شود...

یادمان نرفته هنوز متلکهای عدد زیادی از ریز و درشتشان را به دولت احمدی نژاد که می گفتند از وسط سقف خانه های مسکن مهر، همسایه سقوط می کند وسط سفره، باید قدردان مشایی بود، از الف تا یای سیاستهای اقتصادی دولت غلط است، سفرهای استانی پوپولیسم است و غیره.

و حالا هم یک جوری درباره دولت یازدهم حرف می زنند که تو گویی دیگر نیازی به ظهور امام زمان(عج) هم حتی نیست و همه چیز خوب است!

(البته قبلاً در نوشته هایم خوانده اید لابد که اصلاح طلبان به دولت آقای روحانی فی الواقع به عنوان متعه نگاه می کنند و این تعریف و تمجیدهای مسخره و هر روزه شان، یک روز مثل ییلاق و قشلاق عشایر تمام می شود!)

خلاصه عرضم این است که بعضی ها حواسشان نیست که هر چیزی باید به قاعده باشد.

یعنی انتقاد، حتی اگر با فریاد است و حتی اگر انتقاد هم نیست و تخطئه است، اما نباید به جنگ بدیهیات برود و به جای گفتن حرفهای با منطق، الّا و لابد قصد لجن مال کردن داشته باشد.

تیتر از متن: من نه در نیت خیر آقای هاشمی شکی دارم نه در نیت خیر دکتر روحانی و نه حتی در نیت خیر محمود احمدی نژاد. (مگر آنکه هرکسی خودش یک روزی اعتراف کند نیت خیر نداشته است! همانطور که احمدی نژاد در ماههای آخر می گفت تمایلی به ماندن ندارد و با خانه نشینی 11 روزه اش گفت که می خواهد به تودیع از پاستور نرسد ولی نتوانست!)

حرف اساسی ما فقط مبارزه با تحلیلها و رویه های نادرست است.

تحلیلها و رویه های نادرستی که یکبار به انحراف می انجامد و یکبار هم سبب ساز قرارداد بد ژنو و البته حوادث تلخ آینده! می شود.

ضمناً اگر وقت کردید خوشحالم می شوم این مطلب 4 سال قبل مرا که در دفاع از مثبتات دولت نوشتم، بخوانید. و اپیزودهای سوم و چهارم این پست وبلاگ عبور را که همان روزها منتشر کردم.


*مونشویک: اقلیت!


برچسب‌ها: تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  شنبه نهم آذر ۱۳۹۲ساعت 7:59  توسط مسعود يارضوي  | 

در فرجام مذاکرات ژنو

_ الآن ساعت 23 جمعه شب اول آذرماه به وقت تهران است و از نتیجه مذاکرات ژنو 3 هیچ خبر خاصی نیست.

درباره اینکه نتیجه مذاکرات ایران و 1+5 چه خواهد شد؛ فکر می کنم حرفهایم را دو ماه قبل، یعنی در 25 شهریورماه گذشته، خوانده اید.

همانطور که حرفهایم پس از انتخاب دکتر روحانی را لابد خواندید که عرض کرده بودم این دولت، دولت خون دل خوردنهای ما از سمت سیاست خارجی است!

بارها و بارها عرض کردم و باز هم من باب تکلیف، می گویم که آمریکا و غرب به هر ضرب و زوری شده با دولت آقای روحانی در مقطعی به توافق می رسند (ظاهراً!) و بخشی از تحریمهای به نظر خودشان کم تأثیر را لغو می کنند. و این مسئله هیچ ربطی هم به دیپلماسی خشن و ظریف و غیره ندارد.

در ژنو 3 نشد، بالاخره در ژنو 30 می شود و البته در همین دولت یازدهم ما نیز این کار را خواهند کرد.

و از آنجاست که وارد مراحل جدیدتری خواهیم شد و ماجرای "موانع برداشته شدن همه تحریم ها"! پیشامد خواهد کرد. (کما اینکه مدتی است این فرایند پیشامدگونه آغاز شده است +)

با من هستید هنوز؟!

تحلیل بالا هنوز محقق نشده است...


برچسب‌ها: مذاکرات ژنو, تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  جمعه یکم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:4  توسط مسعود يارضوي  | 

ما، ایرلند و پنج نکته درباره تحریمها

به نام خداوند متعال و با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد


یکم_ جواهر لعل نهرو در اوت 1933 در نامه ای به دخترش پیرامون اوضاع جهان در هنگامه بحران اقتصادی آن سالها می نویسد:

(در این اوضاع) ایرلند روی پای خود ایستاده است. جنگ بازرگانی ایرلند و بریتانیا هنوز ادامه دارد. وضع عوارض سنگین از طرف بریتانیا بر کالاها و محصولات ایرلندی که هدفش فشارآوردن بر ایرلند و وادار ساختن او به تسلیم بود، نتایج معکوسی به بار آورد.

زیرا موجب گشت که صنایع و کشاورزی ایرلند به سرعت توسعه پذیرد و ایرلند توانست تقریباً ملتی بی نیاز از خارج و متکی به خودش باشد.

در ایرلند کارخانه های تازه در همه جا ساخته شده است و اراضی چمن زار و مراتع سابق، از نو به صورت مزارع غلات و غیره درمی آید.

خواروباری که به انگلستان صادر می شد اکنون در خود کشور مصرف می شود و سطح زندگی مردم بالا می آید.

بدین قرار "دووالرا" رهبر ایرلند در اجرای سیاست ملی خود پیروز شد و ایرلند، امروز همچون خاری در چشم سیاست امپراطوری بریتانیاست.

ایرلند سیاستی جسورانه دارد...

منبع: نگاهی به تاریخ جهان _نوشته جواهر لعل نهرو

 

دوم_ آنچه در ژنو 3 دارد می گذرد و آقای ظریف از آن به عنوان "روند رسیدن توافق" یاد می کند بالاخره رخ می دهد.

یعنی بر اساس تحلیلهایی که قبل از این هم می شد به آنها رسید، در جلساتی که همین روزها در حال برگزاری است یا در مقاطع بعدی، آمریکا نهایتاً حاضر خواهد شد در مقابل برخی اقدامات تیم مذاکره کننده هسته ای ایران (مثل کاهش سطح غنی سازی از 20 درصد به پایینتر) جزئیاتی از برخی تحریم ها و یا برخی تحریم های از نظر خودش کم تأثیر را به صورت موقتی لغو کند و در قالب "خروس قندی" آنها را به ظریف بدهد.

و همانطور که قبلاً هم عرض کرده ام، بازی از اینجا وارد مقاطع جدیدتری خواهد شد.

امیدوارم در آن مقاطع جدیدتر همگی به وظیفه خودمان در قبال نظام اسلامی، امنیتمان و تاریخ عمل کنیم.

 

سوم_ فکر می کنم تا همینجا هم ناصحیح بودن تحلیل آقای زاکانی و احمدآقای توکلی مبنی بر اینکه چند ماه قبل می گفتند آمریکا یا تحریم هایش را لغو نمی کند و مردم ایران می فهمند دروغگوست و یا تحریم هایش را برمی دارد که نتیجه نرمش قهرمانه! است؛ مشخص شده باشد.

آقایان می بایست به حالت سومی هم می اندیشدند که طی آن آمریکا فقط بخشی از تحریم هایش را لغو کند!

 

چهارم_ به نظر من در موقعیت کنونی، بدترین گناه آن است که آنهایی که می توانند تحلیل درستی از بحث تئاتر تحریم ها، رفتار دولت و توطئه آمریکا داشته باشند؛ یا تعمداً به بیان تحلیلهای غلط بپردازند یا شروع کنند به انتشار تحلیلهای بی خاصیتی که عموماً بعد از حادثه منتشر می شوند و غیر از ترسیم مختصات صحنه هایی که خود مردم هم دارند، می بینند فائده دیگری ندارند و یا الک هایشان را بیاویزند و کاری به خیر و شر اتفاقات نداشته باشند.

عددی از اصلاح طلبان در دسته اول، برخی از تحلیلگران کنونی در دسته دوم و عددی از آقایان اصولگرا شامل سه دسته ای که گفتم، هستند.

این رسانه هایی هم که غیر از "ظریف آمد"، "ظریف رفت"! هیچ مطلب دیگری ندارند که به خورد افکار عمومی بدهند، به نظر من هم در روز جزا و هم در این دنیا مکافات عمل خود را خواهند داد.

 

و پنجم_ ببینید عزیزان من، ما برای غنی سازی 20 درصد شهید دادیم. اصلاً شاید برای برخی کارهایمان به بیشترش هم نیاز داشته باشیم.

اینکه آقای ظریف تلویحاً می گوید با کاهش این سطح از غنی سازی مشکلی نداریم و برخی دانشجوها هم بیانیه می دهند که هر سطحی از غنی سازی که مورد نیاز کشور باشد غیر قابل معامله است و منظورشان هم ظاهراً اینست که حالا از 20 درصد هم آمدید پایینتر طوری نیست؛ فاجعه است به نظر من.

چون اولاً سطح دسترسی ما به فناوری های مختلف به خودمان ربط دارد نه به آمریکا.

ثانیاً بپذیریم که این عدول کردن از سطح غنی سازی، همان عدول کردن از خود غنی سازی بود که 10 سال قبل به لطف تیم مذاکره کننده هسته ای وقت به آن مفتخر شدیم. (و البته بعدها با درایت رهبر انقلاب جبران شد)

ثالثاً این کار اشتباهی است که تیم مذاکره کننده هسته ای ما، همواره خواسته های آمریکا (مثل کاهش و تعلیق غنی سازی و یا پذیرش پروتکل الحاقی) را در دستور کار بررسی دارد. این ما باید باشیم که خواسته هایمان و راهکارهایمان را ارائه می کنیم و طرف مقابل هم اگر عزمی برای ادامه مذاکرات دارد باید آنها را بررسی کند.

آمریکا مثلاً نخواهد مذاکره کند، چه غلطی می خواهد بکند؟!

کسی اگر بگوید تحریم ها را افزایش می دهد، کلاً نتیجه می گیرم که اصلاً شناختی از دشمنی و آمریکا و تحریم ها ندارد و قائل به این است که آمریکا گاهی به ایران تخفیف!!! هم می داده است.

کسی هم که بگوید حمله نظامی می کند، پاسخ ساده اش این است که آمریکا عدد این حرفها نیست وگرنه تا حالا حتماً حمله کرده بود.

و در حالت سوم هم اگر خوش انصافی پیدا بشود و بگوید باید کاری کرد تا آمریکا همه تحریم هاش را بردارد، پاسخش می دهم که اولاً آمریکا هیچوقت تحریمهایش را برنمی دارد مگر اینکه جمهوری اسلامی دیگر جمهوری اسلامی نباشد و در ثانی مگر این تحریمها تمام 35 سال گذشته وجود نداشتند که حالا همگی و حتی آنهایی که قانون داماتو در زمان آنها تصویب شد، یکهو یاد تحریم ها افتاده اند؟!

و حرف آخر هم اینکه مگر ما از ایرلندی که 700 سال مقابل انگلستان جنگید و دست آخر هم جلوی محاصره اقتصادی دشمنانش ایستاد و پیروز شد، کمتریم؟!

 

پانویس:

1_ نمی فهمم چرا تیم مذاکره کننده ایرانی از بحث وضع مقررات آمد و شد در تنگه هرمز بعنوان ابزار دیپلماسی استفاده نمی کند؟!

آها. ببخشید. یادم نبود آقای روحانی به بازی برد _ برد! می اندیشد.

2_ یکوقت اگر تیم ایرانی برای کاهش سطح 20 درصد به توافق رسید، نگویند و نگویید با هماهنگی رهبری نظام بوده. سال 82 که غنی سازی را تعلیق کردیم هم می گفتند با هماهنگی رهبری بوده و ضمنن اینکه رهبری در سطح فهم همه ما تصمیم میگیرند نه در سطحی که تنها باشند.

توضیحاتم را اینجا بخوانید.

3_ این یادداشت تحلیلی را هم که در روزهای ژنو یک نوشتم، اگر وقت داشتید، بخوانید.


برچسب‌ها: مذاکرات ژنو, تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۲ساعت 7:51  توسط مسعود يارضوي  | 

تحریمها نمی میرند و درباره فرجام یک بازی

به نام خداوند متعال و با سلام و صلوات بر حضرت رسول و اهلبیت پاکش

مقدمه: شنا کردن بر خلاف جهت آب کار سختی است.

یعنی در واقع، میان اینهمه تحلیل غلطی که درباره ماجرای مذاکره و تحریمها وجود دارد؛ سخن به میان آوردن چندباره از یک تئوری و تحلیل ظاهراً غامض اما اثبات شدنی کار دشواری است.

از باب مقدمه اینکه در همان آغاز به کار دولت شیخ حسن روحانی در تحلیلی عرض کردم که این دولت، دولت تب و لرزهای ما در عرصه سیاست خارجی است.

مدتی بعدتر هم در تحلیل دیگری به بحث تحریم ها و ماجرای مذاکره با آمریکا پرداختم و احتمالاً در آنجا هم خواندید که نوشته بودم اولاً کسی که خواب لغو تحریم های به زعم آمریکا اسم و رسم دار و جدی را دیده است خیر باشد برایش و ثانیاً این ماجرا پیش می رود تا اینکه صداهایی نضج می گیرند که بحث "موانع" را پیش می کشند و تلاش می کنند تا به افکار عمومی ایران بقبولانند که این موانع! نمی گذارند راه رفع تحریم ها پیموده شود.

در باب تحلیل اول فکر نمی کنم با توجه به اصل "چنانکه افتد و دانی" نیازی به اثبات تحقق باشد.

و اما درباره تحلیل دوم و بحث موانع...


برچسب‌ها: مذاکرات ژنو, تحلیل, سیاست
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 23:34  توسط مسعود يارضوي  | 

آهنگ ناموزون مذاکرات ژنو

به نام حضرت دوست و با صلوات بر محمد و آل محمد.

_ مذاکرات هسته ای ژنو برای ایران مطلوب نبود.

گفتند محتوا محرمانه است و ظاهراً کسی چیزی از آن نگفت اما رنگ رخسار طرفین به راحتی خبر داد از حال درون.

کاری با حرفها و مواضع 5+1 ندارم ولی طرف ایرانی مشخصاً مرتکب چند اشتباه فاحش شد.

اول اینکه متأسفانه پیش فرض رئیس هیئت ایرانی مذاکرات، یعنی آقای ظریف، برای ورود به مذاکره، همانطور که در ایران و در ژنو تأکید کرد، افزایش سطح معیشت مردم! و رفع تحریم ها!!! بود.

از خلال مذاکرات هم خبری درآمد که موید حاکم بودن این پیش فرض بر اتمسفر مذاکرات بود. (گویا قرار است از این پس در قالب جلسات کارشناسان، کارگروه تحریم ها با حضور متخصصان تحریم ها نیز برگزار شود!)

این بدترین اتفاق ممکن بود به نظر من.

آقای ظریف ظاهراً و به هر دلیلی توجیه نیست که رفاه بیشتر مردم با مدیریت داخلی محقق می شود نه با مذاکرات هسته ای و احیاناً لغو همه تحریم ها!

رخداد سوء بعدی این بود که گویا طرف ایرانی، با عقب نشینی پذیرفته است که درباره پذیرش پروتکل الحاقی فکر کند. و معنای این حرف این است که از نظر دولت، اشکالی ندارد که پروتکل الحاقی را بپذیریم.

پروتکل الحاقی هم یعنی باز شدن راه برای بهانه جویی ها و تهاجم های جدید و غیر جدید غرب و آمریکا علیه ما و دردسرهایی از جنس سال های 80 تا 84.

دو تا خبر هم از خروجی رویترز درز کرده است که امیدوارم صحیح نباشند.( اگرچه احتمالاً صحیح اند)

یکی اینکه طرف ایرانی قبول کرده سطحی غنی سازی اش را از 20 درصد برگرداند به 5 درصد! و دیگر اینکه از تعداد سانتریفیوژهای فعال در ایران بکاهد.

نقل آخر و موید تمام حرف های بالا هم اینکه گویا به به و چه چه طرفهای خارجی مذاکره از بابت پیشنهادهای طرف ایرانی به آسمان بلند شده است و این یعنی به صدا درآمدن زنگ خطر!

خلاصه هرچه هست اگرچه ما به هیئت مذاکره کننده ایرانی و مقامات خوب کشورمان اعتماد لازم را داریم اما آن اعتماد، نقیض این نقدها و حتی تشرهایی برای جلوگیری از عقب نشینی و تضییع حقوق مردم و آیندگان نیست.

مذاکرات ژنو همچنین با این گامهای نامطلوبی که آقایان برداشته اند، به نظر من دورنمای چندان مثبتی هم ندارد و فقط پروسه "توطئه تحریم ها" را وارد مراحل تندتری خواهد کرد.

و خطرناکترین قسمت داستان همین است به نظر من که از مذاکرات هسته ای، بیش از آنکه فرآیندها و اخبار مربوط به مذاکره به گوش برسد؛ بحث "تحریم ها" و "موانع رفع تحریم ها در ایران!" شنفته شود.

همان مقوله ای که با تحلیل من در چارچوب پازل "ناآرام سازی اقتصادی" در ایران و نشان دادن تحریم ها به عنوان علت العلل مشاکل مردم دارد دنبال می شود.



بعدنوشت: اینکه آقای روحانی و آقای صالحی و آقای ظریف، هرجا می روند، می گویند سیاست خارجی در اختیار مقام معظم رهبری است و بعد هم این قبیل دسته گل ها را به آب می دهند دو تا حرف استدلالی برای پاسخ دارد.

اول اینکه حضرت آقا در جنگ با صهیونیست ها هم فرماندهی و مدیریت امر را بر عهده دارند. آنجا پیروزی تمام و کمال و بی نقص است چون امثال نصرالله و حاج قاسم کار اطاعت را درست و بی نقص انجام می دهند. اگر شما هم مثل این دو نفر بودید و بی نقص عمل می کردید آنوقت سر و ته حرفتان با نتیجه کارتان اینطور نامتجانس نبود!

و دوم اینکه در جنگ صفین هم، امیرالمونین فرمانده سپاه بود و در نظر عوام، هم ایشان بود که حکمیت را پذیرفت و ابوموسای اشعری معلوم الحال را به نمایندگی قبول کرد.

فقط نکته اینجاست که به نظر می رسد برخی از خواص آنروز، به تکلیف خود آنچنان که باید عمل نکردند و به مردم نگفتند که چه شد که علی (ع) به عنوان ولی زمانه و فرمانده میدان، مجبور شد که چنین مقولات ناصوابی را قبول کند و ایضاً تکرار ماجرا در صلح امام حسن(ع).

حاشا که ما بگذاریم ولیِ زمانه، امروز هم مظلومیتی دوباره را در صفین و نُخَیله تجربه کند. 


برچسب‌ها: مذاکرات ژنو, تحلیل, سیاست
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲ساعت 15:20  توسط مسعود يارضوي  | 

سه گفتار؛ پیرامون روحانی و اصلاح طلبان و یک نکته از آینده پیش رو

اول دفتر: در روزهایی که انتخابات پرشکوه ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته ایم و چشم انداز وسیع و پر گردنه ای از آینده کشور عزیزمان در مقابل قرار دارد؛ می شود راجع به مقولات مختلفی سخن گفت و تحلیل هایی را درباره گذشته، حال و البته آینده ارائه کرد.

در این میانه اما مضامینی هم هستند که قید "مهمتر" به آنها تعلق می گیرد و شاید تکلیف ما آن باشد که به این مفاهیم، بیش از مقولات دیگر که نامهم و یا کمتر مهم هستند، بپردازیم.

آنچه که در ادامه می خوانید، خوانشی تحلیلی از سه موضوع هستند که به نظر من در روزهای اخیر و حتی شاید تا یک، دوسال آینده و بیشتر جزو مهمترین هایند و پرداختن به آنها نیز یک تکلیف است.


_ باب اول: "دکتر حسن روحانی"

درباره دولت هنوز تشکیل نشده دکتر روحانی با شواهد و براهینی که وجود دارد، به این تحلیل رسیده ام که طی 4 سال آینده، کم تنش ترین رئیس جمهور را طی 12 سال اخیر در عرصه "سیاست داخلی" به نظاره خواهیم نشست.

گروه خونی دکتر روحانی و مواضعی که در طول سالهای حضور در مسئولیت هایش داشته اینطور می گوید که شیخ ما در سیاست داخلی بیشتر یک رئیس جمهور خواهد بود تا یک نظریه پرداز، لیدر، ایدئولوگ بین المللی!، سهم خواه و غیره.

ضمن اینکه سوابق دیپلماتیک دکتر روحانی نیز این گزاره را بیشتر تقویت می کند که او به رسم قاعده نانوشته دیپلمات ها که دوست دارند تا آخر عمر دیپلمات بمانند! تمایل چندانی ندارد که به راه احمدی نژاد و خاتمی برود.

دقت کنیم که یک رئیس جمهور حتماً و همیشه مواضعی دارد که برخی از آنها ذاتاً تنش زا هستند اما "احمدی نژاد" و "خاتمی" چیز دیگری بودند و عملاً به این تنش زایی، اشتهار و اشتغال روزمره داشتند.

ولی آقای روحانی حتی با اینکه شاکله اصلی دولتش را مومیایی های اصلاح طلب تشکیل خواهند داد، اینطور نخواهد بود، ان شاء الله... (مگر اینکه زمین بازی عوض شود که در صورت زیاد شدن احتمالش مطالبی را خواهم گفت)

در عین حال اما چیزی که در باب شیخ حسن آقای روحانی و دولت هنوز تشکیل نشده اش نگرانم می کند بحث "سیاست خارجی" است.

می شود، گفت که هرچقدر که مقام معظم رهبری طی هشت سال گذشته مجبور به مدیریت بیش از حد معمول صحنه سیاست داخلی کشور و مبارزه با خطاهای احمدی نژاد و کج روی های گروه سیاسی هوادارش شدند، در طول 4 سال آینده، همین روند اما در صحنه سیاست خارجی کشور و انقلاب اسلامی تکرار خواهد شد.

به هر حال مواضع دکتر روحانی در عرصه کم تحملی نسبت به مقاومت و تمایل گفتگو با آمریکا مشخص و هویداست و این صحنه هم صحنه ای نیست که بخواهیم بر سر آن مماشات کنیم و یا از دیدن واضحاتش طفره برویم.

این تحلیل بیانگر آنست که نقش خواص کشور، رسانه ها، تشکل های دانشجویی و سپاه پاسداران در 4 سال آینده و در مسیر ایستایی بر سر آرمان های اصیل انقلاب اسلامی، نقشی خطیر خواهد بود.


_باب دوم: "اصلاح طلبان"

نسبت اصلاح طلبان و رئیس جمهور جدید، در تمثیل، نسبت زن و شوهری است که با صیغه موقت به عقد هم درمی آیند. 

اینکه زن کیست و شوهر کیست؟ بماند اما اینکه نسبت اصلاح طلبان و آقای روحانی؛ از جانب اصلاح طلبان بصورتی کاملاً مصلحتی تعریف شده و مثل صیغه عقد موقت می ماند، امریست واضح.

در کلام واضح تر اینکه، مسیر اصلی اصلاح طلبان، همانطور که در فتنه سال های 78 و 88 دیدیم و همانطور که آقایان نجفقلی حبیبی و اکبر شکوری راد تصریح کرده اند! ذاتاً به سمت و سوهای خطرناکی تمایل دارد.

تمایلی که البته و علی الظاهر در آقای روحانی نیست. (ولی ژنش هست که فعلاً نمی خواهم بیشتر توضیح بدهم)

در واقع دکتر روحانی نسبت به این رویکردهای اصلاح طلبان چه در سال 78 و فتنه مشهور به کوی دانشگاه و چه در سال 88، مواضع شفافی داشته که گویای مخالف خوانی ایشان با شاکله اصلی اصلاح طلبان است.

از سوی دیگر، شیخ حسن روحانی بر خلاف عموم اصلاح طلبان که نسبت به بعض از زعمای برانداز و حبس کشیده خود ارادت ویژه می ورزند، لااقل و تاکنون موضع "فدایت شوم" نداشته و این مسئله هم به زعم ستون های اصلی خیمه اصلاحات یک ذنب لایغفر و گناهی نابخشودنی است. ضمن اینکه برهانی محکم برای موقتی بودن دوستی آنها با رئیس جمهور دولت یازدهم نیز محسوب می شود.

در همین جا باید اشاره کنم که آقای روحانی به هیچ وجه کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات دولت یازدهم نبوده و نیست اما خیرالموجودین کاندیداهای موجود و بهترین نتیجه پس از رد صلاحیت آقای هاشمی، برای آنها بود.

در واقع، من اگرچه اصولگرایان را بازنده انتخابات 92 می دانم اما اصلاح طلبان را هم پیروز قطعی نمی دانم. (و البته عُقلایشان هم این تحلیل را قبول دارند). بی اغراق، پیروز این انتخابات نظام اسلامی بود و بس.

در این مقطع یک تحلیل دیگر را هم باید بیان کرد و آن اینکه اصلاح طلبان، این رابطه موقت را به نظر نمی رسد که بیش از 4 سال تحمل کنند.

در واقع، آنهایی که زمزمه "عبور از خاتمی" را هم در زمان دولت اصلاحات سر دادند بعید است، بخواهند به کسی مثل آقای روحانی بیش از 4 سال قناعت کنند و شهوت رسوخ دادن تفکرات لیبرالیستی به جان کشور را در پله انتخابات سال 96 و دولت دوازدهم، بر اساس مسلکی که دارند وا بگذارند. (ضمن اینکه جانم برایتان بگوید آنها همان آقای هاشمی را هم فقط برای 4 سال می خواستند نه بیشتر. چون مجبور بودند)

البته اصلاح طلبان برای عرصه خطیر انتخابات دولت دوازدهم کسی را هم در قامت یک کاندیدا ندارند (کاندیداتوری خاتمی هم یک جوک سیاسی است) و علی القاعده برای این مسئله مجبور به کاندیداسازی طی 4 سال پیش رو خواهند شد. (و نمی دانم چرا دائماً نام "حسن خمینی" می آید به ذهنم! البته امیدوارم این معنا به ذهن خودشان نیاید چون در فتنه سال 88 اصلاً نقش مثبتی ایفا نکردند و این در حالیست که علی الظاهر دفتر شخصی شان نیز تحت نظارت و راهبری اقوام و دامادهای گرامی است که رد پایشان را یا باید در ماجرای مبارزه با چادر! دید یا در حزب منحلّه مشارکت! و تمام اینها یعنی اینکه شیخ حسن آقا نمی تواند رئیس جمهور خوبی برای ما باشد. دانسته های تحلیلی ما هم باشد برای بعد)

اینکه آقای روحانی بر قاعده 8 دولت قبل از خود، رئیس جمهوری 8 ساله بشود و بر مسند دولت دوازدهم نیز تکیه بزند، بحث دیگریست اما اصلاح طلبان به ایشان به چشم یک رئیس جمهور 4 ساله نگاه می کنند که قرار است بخشی از راهبردهای آنها را عملی کند و سبب ساز بروز زمینه های سایر کارها هم (از نظر اصلاح طلبان) بشود.


_باب سوم: "آینده"

از فتنه آینده شدیداً نگرانم...

به گواه تجربه، به گواه عقل و بر اساس رصد آنچه که دشمن دارد طرح ریزی می کند؛ نه تنها بعید نیست که خیلی زیاد احتمال دارد از سال 94 به بعد، باز هم شاهد یک فتنه دیگر همانند آنچه که در کوی دانشگاه و در سال 78، در انتخابات 88 و در قضیه نیمه مهرماه بازار تهران و نرخ ارز پدید آمد، باشیم. (و این فتنه لزوماً فتنه خفی و مثل شرایط صفین هم نخواهد بود و صورت بیرونی دارد)

آدمهایی که دشمن برای این کار نیاز داشته از سال 88 به این سو در بلاهت فرهنگی محض عده ای و بیخیالی عده ای دیگر، رشده کرده و استخوان ترکانده اند و البته تقویت شده اند. (چه اینکه من ریشه اصلی فتنه را در فرهنگ می جویم نه تماماً در سیاست)

این آدم ها از دو، سه سال دیگر به جایی می رسند که قدرت تبدیل شدن به یک سرباز خیابانی مسخ شده را دارند و هم افزایی اینها با تقویت شده های قبلی یعنی آغاز یک خطر.

البته نیک بدانیم که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران فتنه زی نیست و شخص من هم با فتنه فتنه گفتن مدام مخالفم اما این یکی حساب بدن و بیماری است. و ذکر این نکته هم ضروریست که چیزی از میزان ربط این فتنه با دولت جدید و هنوز شکل نگرفته نمی دانم. چه اینکه دولت در دو فتنه 78 و 88 و همچنین در ماجرای انحراف، همواره یک ستون اصلی ماجرا بوده است.

تأکید می کنم که این فتنه ای که ضرباهنگش را می شنوم ضرورتاً هم قرار نیست به بهانه انتخابات باشد. (اگرچه عده ای در داخل آنرا با انتخابات تست کردند)

در واقع، ممکن است از دو سال آینده و در بازه ای 3 ساله، به هر بهانه ای ولو کوچک، شاهد یک فتنه بزرگ و عمیق باشیم. که باز رهبری صلای أین عمار برکشد، اصل نظام مورد تهدید قرار بگیرد و امنیت همه مان نیز خدشه دار شود.

برای باب سوم، اماره و دلیل چندانی را در اینجا ارائه نمی کنم. چه اینکه اولاً بنای من بر اینست که مخاطبانم پیش از این نیز حرفهایم را درباره اغتشاشات سال 88، تلاش های حلقه انحراف برای طغیانگری و ... خوانده اند و سبک و سیاقم را می شناسند و ثانیاً اینجا جای دلیل آوری کامل و میز تشریح هم نیست.

اما به این نکته اشاره می کنم که وقتی عده ای شهوت براندازی داشته باشند، نیروی مورد نیاز را هم ساخته و در اختیار داشته باشند و به لاغری و آسیب پذیری نظام (غلط کرده اند! چون نظام لاغر اینهمه پیشرفت نمی کند و دشمن از قدرتش اینهمه نمی ترسد)نیز معتقد باشند، پس دلیلی ندارد که به زدن تیر خلاص نیاندیشند.

و تیر خلاص فقط در پس یک فتنه عمیق امکان شلیک دارد... اگر آن فتنه، مثل تمام فتنه های تحمیل شده بر انقلاب اسلامی نوپای ما شکست نخورد!

انتهای پیام/


*چند بعدنوشت سیاسی هم به نظرم رسید که آنها را می توانید در ادامه مطلب بخوانید.


برچسب‌ها: سیاست, تحلیل
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ساعت 15:52  توسط مسعود يارضوي  | 

دنیا به آخر نرسیده اما...

_ حضور مردم در انتخابات گسترده بود و چنان مشت جانانه ای به دهان آمریکا و همه دشمنان ایران عزیز زد که حالا حالاها جایش خوب نمی شود. صفای قدم مردم. اما...

اما خیلی از دوستهای خوب من الآن ناراحتند.

نگران توقف فعالیت های هسته ای کشور هستند، برای رهبر دل می سوزانند و از فتنه های دوباره می ترسند.

من ولی دنده ام پهن است و در کنار آن هم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را پر اقتدارتر و بزرگتر از این حرفها می دانم که سیاست هایش، راهبردهایش و در یک کلام پیشرفت هایش به اصلاح طلب یا اصولگرا بودن رئیس جمهور ربط چندانی داشته باشد.

راستش را بخواهید اعتقادی هم به این ندارم که با انتخاب آقای روحانی شرایط بسیار تا بسیار بد شده است و حالا باید کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم؟!

به سخن دیگر اینکه، مگر آقاتهرانی و رسایی و روانبخش و آقای مصباح در کنار سکوت زاکانی و حداد و ولایتی و حسین فدایی چه چیزی را از اصولگرایی تحویل مردم و رهبر داده اند که حالا اصلاح طلب ها بخواهند بدترش را تحویل بدهند؟!

قبول! اصلاح طلب ها معاهده ننگین سعدآباد را امضا زدند و به رهبری تحمیلش کردند. کارشان علی القاعده به فتنه می رسد و با جورج سوروس روابط نزدیکی دارند.

ولی مگر رئیس جمهوری که ارمغان جبهه پایداری بود (در کنار همه خدماتش) اختراعات کمتری به خرج داد؟! مگر توی قلب نیویورک از مذاکره با آمریکا حرف نزد؟! و مگر جلوی رهبر به انحاء مختلف نایستاد. فقط در قضیه جورج سوروس توفیر داشت که آن را هم با ریچارد فرای تاق زد.

اما درد بزرگتر این حرفها نیست.

کاری به این هم ندارم که همین الآنش باید از آقای حداد و زاکانی و اصلح سابق زمین و آسمان! یعنی دکتر لنکرانی پرسید؛ شماها با چه حجت و فهمی می گفتید توی این انتخابات خطر فتنه و انحراف وجود ندارد و اصولگرایان پیروز میدان هستند؟! و به همین واسطه عده زیادی را به تحلیل غلط انداختید؟!

می خواهم بگویم درد بزرگتر؛ عملکرد غیر عقلایی، کار سیاسی بدون تحلیل صحیح و تعارف داشتن با این و آن است.

باید قبول کرد که وقتی یک عالمه چهره اصولگرا متوجه معانی واضحی مثل "اهمیت نظرسنجی"، "ائتلاف" و "تنازل" نیستند یا وقتی حسین فدایی و صفار هرندی و احمد توکلی با جبهه پایداری در زمینه انحراف و بی بصیرتی تعارف دارند و همینطور وقتی کسی رویش نمی شود درباره چرایی رأی نیاوری جلیلی و ولایتی و رضایی و زاکانی مناظره کند و حرف تحلیلی بزند؛ آیا باید منتظر پیروزی بود یا شکست؟!

چه می شود کرد که معاریف ما همین بازنشسته های بر مسند مانده اند دیگر!

آقای حداد است که کنار می کشد اما رویش نمی شود بگوید به نفع چه کسی؟! پناهیان پر اشتباه است، حسین فدایی است که حزب متبوعش به بصیرت و نظرسنجی و ائتلاف کاری ندارد و فقط بلد است دست بگذارد روی سه گزینه رأی نیار (یعنی جلیلی و زاکانی و حداد)؛ اعاظم جبهه پایداری هستند که تحفه ای به نام احمدی نژاد را تحویل دادند اما باز هم مدعای اصلح! و تکلیف و بصیرت! را دارند و قص علی هذا...

خب بر چه مبنایی غیر از شانس! می بایست اصولگرایی پیروز میدان انتخابات باشد؟!

تشکل های دانشجویی مان هم که نور علی نور...

یا سمپات جبهه پایداری و سایت رجانیوز! هستند یا دلبسته بی بصیرتی های جبهه پایداری و یا جو زده از مدعای امپراطوری اسلامی محسن رضایی.

از رسانه هایمان هم که هیچ مگو...

عباس توانگر و رضای داوری و پیام تیرانداز و مجید قلیزاده روز قیامت چه جوابی به خدا خواهند داد را نمی دانم؟!

که یا نامه دعوت از زاکانی رأی نیار را امضا زدند؛ یا در جلسات خبرخوانی محرمانه عمرشان را تباه کردند و یا آنقدر با تمام ضعفهای بعض از معاریف و گروه های اصولگرا مماشات و مجامله کردند و حاج آقا، حاج آقا گفتند که روزگارمان به اینجا کشید.

بله درست است. ما اصولگراها اینهمه ضعف داریم و نمی فهمیم که بیش از همه، مردم این چیزها را می بینند و دلزده می شوند.

و دلزده هم که نباشند ولی کاندیداهایمان اِنقدر زیادند و اندازه جوان های 18 ساله پر انرژی!!! که آرایمان هیچگاه تجمیع نمی شود و در یک رقابت جدی اینگونه شکست خوردیم.

بگذریم...

رأی مردم باید روی چشم همه جا داشته باشد که اقلّ کم برای ما اصولگراها دارد.

یعنی حالا که رئیس جمهورمان رأی نیاورده نه مثل نئوندرتال ها می ریزیم توی خیابان، نه شعار "رأی من کو" سر می دهیم و نه طلبکار کسی غیر از خودمان چند تا هستیم. بلکه به جای این احمق بازی ها، نقد درون گفتمانی می کنیم و نقشه راه آینده را ترسیم می کنیم.

در واقع با تمام ضعفهایمان اما توانسته ایم درک و فهم این مسئله را بین هواداران اصولگرایی ایجاد کنیم که همیشه به رأی مردم باید احترام گذاشت و با رئیس جمهور جدید نیز باید همراهی کرد.

ما اصولگرا هستیم و تفکر اصولگرایی یعنی همین. یعنی اخلاق، احترام به اکثریت و تلاش برای خدمت به مردم و نظام در هر دو حالت برد یا شکست.

پیروزی آقای روحانی را باید به اصلاح طلب ها به واسطه مشی برنده ای که از سه سال قبل! در پیش گرفتند، رندانه تبریک گفت و امیدوارم در طول مدتی که رئیس جمهورشان بر مسند امور خواهد نشست، سراغ ضعف های خطرناکشان نروند و فقط به فکر خدمت به مردم باشند.

این نکته را هم فراموش نکنند که ما و مردم اگرچه در رأی دادن به کاندیداهای اصولگرا شاید دچار اختلاف باشیم اما در رأیی که روز اول، به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه داده ایم، متحدیم و جلوی تعرّض به این دو مفهوم را خواهیم گرفت.

خواه رئیس جمهور اصولگرا بر مسند باشد خواه رئیس جمهور اصلاح طلب.

و حرف آخر اینکه تنها خواسته ام،  لبخند رضایت برای رهبر و مردم است و دیگر هیچ...

باشد که در پیشگاه حضرت دوست(جلّ و اعلی) قبول افتد.

 

پ.ن:

یکم: جای عقلای قوم باشم؛ به جای راه اندازی دوباره جلسات تعارف کنی و خبرخوانی محرمانه و نشستن پای توجیهات مسخره پایداران و مدعیان گفتمان و این چرت و پرت ها؛ "فاقتلوا انفسکم" عقیدتی راه می اندازم و به درمان اساسی ضعف ها می اندیشم.

دنیا به آخر نرسیده ولی شرط امیدواری، درمان زخم های عفونت کرده با نِشتر است.

دوم: عرضی به هواداران غیر ستادی و عادی دکتر جلیلی و دکتر ولایتی و دکتر رضایی ندارم اما درباره مزخرفات برخی بزرگترهایشان که می گویند "حتی در صورت اجماع هم می باختیم، پس به اجماع نیازی نبود" بعداً خواهم نوشت.

سوم: قبول دارم که غمگینم. شما هم تحمل و قبول داشته باشید اینکه در نوشته ام به مثبتات کمی درباره اصولگرایی اشاره کرده ام؛ به دلیل همین غمگینی، بلااشکال است.

چهارم: درباره چرایی رأی آوردن دکتر روحانی هم بعدها اگر فرصت و مجالی بود مطالبی را منتشر می کنم.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۲ساعت 14:49  توسط مسعود يارضوي  | 

برای انتخابات و رئیس جمهور دولت یازدهم و برای تاریخ

_ حواسمان خیلی باید جمع باشد.

من کاندیدایی که به او رأی خواهم داد را نام برده ام... اما هرگز و هرگز نگفته ام و نمی گویم "او ولایتمدارترین!!! است"، نمی گویم: "او مخلصانه ترین رأی را می آورد"، نگفته ام: "او مالک یا احیاناً شبیه امیرالمومنین است"، نمی گویم: "او اصلح زمین و آسمان است"، هرگز و در بهترین حالت هم نخواهم گفت: "دولت او دولت امام زمان(عج) و اطاعتش اطاعت از خداست" و نه هیچ چیز دیگر...

من این چیزها را نمی گویم و هیچگاه هم نخواهم گفت چون به مقوله ای به نام "انحراف سازی" هم معتقدم. و همواره تأکید دارم که احمدی نژاد با طناب پوسیده برخی از پایداران بود که به چاه افتاد نه فقط با استعدادهای ذاتی خودش.

به کاندیدایی که در پست قبلی گفته ام، رأی مشروط می دهم فقط به این دلیل که معدلش از 5 نفر دیگر به نظر من بالاتر است و بس و پر واضح که به محض هرگونه کژ روی در مقابلش خواهم ایستاد.

این توضیح را نوشتم که برخی از احمدی نژادیست های سابق و جلیلیزاسیون شده های امروز؛ صبح فردا در مقابل هر اشتباهی از رئیس جمهور جدید؛ نخواهند بگویند شما هم مثل مایید.

نه. ما مثل شما نبودیم و نیستیم چون به انحراف سازی معتقدیم.

ما نه معتقدیم کاندیدایمان ولایتمدارترین است، نه مثل حجتیه ای ها کسی خواب امام زمان(عج) برای او دیده و نه هیچ و نه هیچ.

او هم یک آدم است مثل ما که اگر برنده شد باید یاری اش کنیم و اگر دست از پا خطا کرد بسته به سطح این خطا با او برخورد کنیم.

همه ما مردم ایران با عددی از احمدی نژادیست ها فرق داریم که اگر کاندیدایمان خطایی کرد به منتقدینش بگوییم "ضد ولایت فقیه"! یا اگر رئیس جمهورمان جلوی چشممان به ریچارد فرای جاسوس مدال بدهد، بشینیم و به به و چه چه کنیم. یا اگر کاندیدای منتخبمان برای دفاع از یک کردان دیگر ندای یاری سر داد به کمکش بشتابیم و لبیک بگوییم!

هیچیک از ما اینگونه نیست و هرگز یاری گری ما برای اشتباهات رئیس جمهور جدید رخ نخواهد داد. ان شاء الله

باشد که خداوند متعال در پیروی از راه اسلام ناب محمدی(ص)، انقلاب اسلامی و خط ولایت از ما قبول کند.

(و شک دارم بعضی از اعضای جبهه پایداری، برخی از احمدی نژادیست ها و عددی از جلیلیزاسیون شده های امروز بفهمند این چیزها را اما باز هم دعا می کنم و برای همه خیر می خواهم)

والسلام.

پ.ن: برای امام زمان(عج) و برای رهبرمان دعا کنید


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ساعت 11:35  توسط مسعود يارضوي  | 

درباره انتقادات پایداران از محمدباقر قالیباف

اکابر جبهه پایداری و به تبع آن کوچکترهای این جبهه، از سال 83 تاکنون با "محمدباقر قالیباف" سر ناسازگاری ویژه ای دارند.

راستش را بخواهید کسی هم دقیقاً نمی داند این دشمنی ویژه با فرمانده سابق ناجا و فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران از چه زمانی شروع شده و یا منشأ آن چیست؟!

پایداران همچنانکه دبیرکل آنها نیز اخیراً تأیید کرد؛ حاج باقر قالیباف را به سه جرم متهم می کنند

اول اینکه از بیت المال سوء استفاده می کند، دوم اینکه در ولایتمداری او تشکیک است و سوم هم اینکه موضعش در قبال فتنه مشخص نیست.

جبهه پایداری البته با استناد به چندبار استفاده حاج باقر از واژه تکنوکراسی؛ تهمت تکنوکرات بودن را هم جدیداً یاد گرفته اند که پاسخ آن چندین بار داده شده و نیازی به توضیح بیشتری در این زمینه نمی بینم. (پاسخ دکتر حداد عادل را هم می توانید در این زمینه بخوانید)

ذکر این نکته هم از نظر دور نماند که معتقد هستم بچه های سپاه پاسداران اعم از محسن رضایی، حاج قاسم، سردار قالیباف، رئوفی نژاد و ... اساساً نمی توانند در تهمتهایی که به آنها زده می شود، بخوبی از ادبیات سیاسی و ژورنالیستی استفاده کنند و پاسخ بدهند. دلیلش هم بماند برای بعد.

در ادامه این نوشتار سه اتهامی که جبهه پایداری همواره به محمدباقر قالیباف وارد می کند را بر اساس تکلیفی که بر خودم فرض می دانم پاسخ می دهم.


*درباره اتهام سوء استفاده قالیباف از بیت المال

پایداران درباره این تهمت خود هیچگاه نتوانسته اند هیچ سندی را ارائه کنند.

در واقع توگویی که سازمان بازرسی دفتر مقام معظم رهبری، سازمان بازرسی کل کشور، وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی ریاست جمهوری، اطلاعات سپاه، اطلاعات ناجا و شورای شهر تهران کلاً متوجه سوء استفاده های شخص حاج باقر قالیباف از بیت المال مملکت نیستند و فقط اعضای جبهه پایداری که از قضا انحراف را هم بر گرده کشور تحمیل کرده اند متوجه این بلیّه هستند.

حرف بی سند هم همانطور که همگی مستحضریم موجب عذاب قبر و قیامت است.

در اینجا البته باید به دومین معنای مورد اراده پایداران هم از متهم کردن سردار قالیباف به سوء استفاده از بیت المال اشاره کرد.

آنها با استناد به اینکه خود او (قالیباف) گفته است که برای انتخابات 84، بیش از سه میلیارد تومان هزینه کرده است اینطور نتیجه گیری می کنند که این کار قالیباف علی القاعده سوء استفاده از بیت المال بوده است.

پاسخ به این شبهه جبهه پایداری نیز اینست که اولاً باز هم در زمینه حرام بودن این پول کلان حرف بدون سند می زنند و حرف بدون سند هم همانطور که عرض شد ضمن آنکه آدم ها را در یوم الحساب به روز سیاه عذاب می نشاند سبب روسیاهی و انحراف در دنیا نیز خواهد شد

ثانیاً پایداران چرا فکر می کنند که هرکس توانست پول زیادی را برای کاری خرج کند؛ لزوماً آن پولهای زیاد را از راه حرام کسب کرده است؟! اگر اینطور باشد پس پول های حاج صادق محصولی هم که تحت عنوان خمس و زکات به جبهه پایداری پرداخت می شود نیز حرام است و نتیجتاً تمام سرتاپای پایداران از حرام...!

البته در اینجا این نکته را هم عرض کنم که هرکس حق دارد کاندیدایی را برای رأی دادن انتخاب کند که پول کمتری را برای انتخابات هزینه می کند و اسراف و تبذیر ندارد اما اینکه بخواهیم طوری وانمود کنیم که مثلا احمدی نژاد و جلیلی صفر تومان! برای انتخابات هزینه کرده و می کنند و یا به سایر کاندیداها به صرف صداقتی که دارند و میزان خرج کردهایشان را به مردم گزارش می کنند؛ تهمت برخورداری از پول حرام و یا اسراف را بزنیم؛ کاریست کم خردانه.

ثالثاً پایداران در حالتی کم احتمال، اگر سندی درباره بیت المال خواری های تصوّری خود از آقای قالیباف دارند چرا آن را در اختیار سیستم های نظارتی و امنیتی کشور قرار نمی دهند و فقط مشغول کاسبی با آن هستند؟!

در واقع آنها طوری رفتار می کنند که انگار سازمان بازرسی دفتر مقام معظم رهبری، وزارت اطلاعات و حتی شورای نگهبان و سایرین، چشم خود را خدای نکرده به روی سوء استفاده های قالیباف بسته اند و فقط این عددی از اعاظم جبهه پایداری که از قضا انحراف هم در رحم آنها رشد کرده، هستند که متوجه این بلیّه عظیم شده اند؟!

 

*درباره اتهام ولایت ناپذیری محمدباقر قالیباف

متأسفم که در مقدمه توضیح تهمت دوم جماعت پایدار به آقای قالیباف اینگونه صحبت می کنم اما جبهه پایداری از این دست حرفهای مفت زیاد دارد.

آنها ظاهراً این اصل ساده را نمی دانند که برخی مقولات مثل اخلاص، ولایتمداری، دین مداری و غیره؛ تا وقتی سندی مبنی بر ردّ آنها وجود نداشته باشد؛ به هیچ وجه معانی ای نیستند که بتوان آنها را بصورت ویژه به یک شخص نسبت داد یا مخصوصاً از شخص دیگری سلبشان کرد. ضمن اینکه این مفاهیم به هیچ وجه مقولاتی قابل اندازه گیری هم نیستند که مثلاً بشود میزان آنها را با یک وسیله خاص! اندازه گیری کرد.

بعد از این مقدمه باید این نکته را بیان کرد که پایداران در بحث تهمت ولایت گریزی حاج باقر نیز هیچ سند علنی و محرمانه ای در دست ندارند و حرف بدون سند هم همانطور که عرض کردم هدفش کاسبکاری است و منجر به انحراف و روسیاهی می شود.

البته آنها در این زمینه به یکی از صحبت های قالیباف در سال 84 هم اشاراتی دارند که گفته بود نظرم و استدلال هایم را در امور مختلف به رهبری خواهم گفت اما در نهایت نظر ایشان را می پذیرم. آنها در واقع اینطور می گویند تو حتی نباید از فکرت دفاع کنی.

پاسخ اینست که اولاً مگر رهبری رئیس جمهوری می خواهند که اصلاً فکر و تصمیم نداشته باشد؟! ثانیاً با استدلال مسخره پایداران پس اصلاً چه نیازی به انتخابات و رئیس جمهور و هیئت دولت و اساساً جمهوری اسلامی هست؟!

(و این نکته باریکتر زِ مو همان چیزی است که جبهه پایداری روی بیانش را هنوز پیدا نکرده!!!)

ثالثاً این سوال و استدلال باید به صورت دیگری مطرح شود. آنهم اینکه آیا کسی هست که جرأت داشته باشد حرف حضرت آقا را اجرا نکند؟! 

پاسخ هم اینست که ان شاء الله که نیست. اگر هم پیدا شد ما که به او رأی داده ایم دیگر از او حمایت نمی کنیم. کاری که پایداران دقیقاً خلافش را انجام داده و می دهند و از کسی دفاع می کنند که بر طبق خبرهای محرمانه و علنی، از سال 84 و حتی قبل از آن! در مقابل اوامر رهبری می ایستاد و دستورات معظم له را به دو بخش مولوی و ارشادی تقسیم کرده بود.

ضمن اینکه تهمت ولایت نامداری به یک سردار دفاع مقدس، فرمانده سابق نیروی رشید انتظامی و شهردار تهران توسط پایدارانی مطرح می شود که منهای ولایت نامداری حاصل عمر و گزینه اصلحشان!!! از ولایت نامداری خودشان هم ده ها سند آشکار موجود است. (انگار این بچه های حاج باقر قالیباف بودند که ریختند توی سفارت انگلیس یا جلسه سخنرانی دکتر لاریجانی را در قم به هم زدند و بعد هم که عتاب حضرت آقا را شنیدند نه تنها هیچ عذرخواهی رسمی -عذرخواهی رسمی یعنی "بیانیه رسمی"- نکردند بلکه مدعی هم شدند)

بحث دومی هم در این رابطه وجود دارد و آن اینست که حرف دل پایداران در زمینه تهمت ولایت نامداری به قالیباف یک چیز دیگر هم هست. به کلام سلیس تر، آنها از محمدباقر قالیباف ولایت پذیری آقای مصباح را طلب می کنند.

چیزی که خیلی از ماها نداریم و من هم ضرورتی به پاسخگویی در مورد این شبهه خطرناک، فعلاً نمی بینم.


*درباره تهمت مشخص نبودن موضع قالیباف نسبت به فتنه

در قبال برخورد با فتنه سال 88 در میان جریانات و شخصیت های کشور مواضع مختلفی وجود دارد. 

عده ای مثل حضرت آقا هیچگاه به میرحسین و کروبی نگفتند سران فتنه و همواره بر جذب حداکثری و روشن سازی فضا برای عموم جامعه تأکید کردند. 

عده دیگری مثل جبهه پایداری معتقد بودند که تمام هواداران میرحسین موسوی گوساله و خس و خاشاک اند و باید موسوی و کروبی را اعدام کرد و غیره... 

و عده دیگری هم مثل محمدباقر قالیباف از افراط و تفریط سخن گفتند.

لذا با این فرض اگر عاقل باشیم، قبول می کنیم که همه ما در برخورد با فتنه فرمول های خودمان را داشته ایم و ای بسا دچار اشتباهات و لغزش ها و کم کاریهایی هم بوده ایم.

همچنین من قبول دارم که از محمدباقر قالیباف در قبال فتنه؛ معنای افراط را فهمیدیم اما معنای تفریط را نه!

این را هم قبول دارم که حاج باقر قالیباف می توانست با فرمول حداد عادل یا صفار هرندی (و حتی فرمولی بهتر از این دو مثال) به تقابل با فتنه بپردازد. (ضمن اینکه من بعنوان یک مطلع به شما می گویم که محمدباقر قالیباف 88 از صبح تا شب را در شهرداری تهران می گذراند و شب تا صبح فردا را به وظیفه ای که به عنوان یک سردار بسیجی و فرمانده سابق ناجا داشت عمل می کرد)

اما آیا تمام این حرفها و نقد و انتقادها این نتیجه را می دهد که موضع قالیباف نسبت به فتنه مشخص نبود و نیست؟! یا مثلاً قالیباف ساکت فتنه است؟!

به نظر من واقعا اگر کسی از این سوال و انتقاد و فرضهای واضح قبلش نتیجه "آری" می گیرد همان بهتر که با طناب پوسیده پایداران به چاه بیافتد (که افتاده است) و هم آغوش انحراف بماند تا روز قیامت.

و این را هم باید افزود که تأکید چندباره مقام معظم رهبری در زمینه اینکه "عده ای بحث ساکت فتنه را چماق کرده اند و بر سر این و آن می کوبند" و یا "دنبال مردم و شخصیت های کشور نیافتید و تهمت ضد ولایت فقیه را به این و آن نزنید" را علی القاعده حضرت آقا به ما و محمدباقر قالیباف و حداد عادل و غیره نگفته اند بلکه منظورشان هرکسی است که تهمت زدن و ضد ولایت خواندن این و آن به دهانش خوشمزگی کرده است.


والسلام علی من التبع الهدی


پ.ن: 

معنای این حرفها که نوشته ام هنوز این نیست که به حاج باقر قالیباف رأی می دهم یا نمی دهم.

این معنای احمقانه را هم ندارد که کارم در جایی دست حاج باقر افتاده است یا خواهد افتاد. (ضمن اینکه اگر هم بیافتد؛ ان شاء الله که تأثیری در راه و روشم ندارد)

این معنا هم لاحِق آن نیست که دلم برای فرمانده بسیجی ام می سوزد و خواسته ام کمکی کرده باشم.

ولله قسم نه...

تمام آنچه در بالا خواندید بر اساس احساس تکلیفم بود و اینکه نگذارم عده ای حقیقت را به مسلخ ببرند.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 11:20  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_10

_ به آقای جلیلی عزیز به سه دلیل واضح نباید رأی داد و ایشان همان دبیر شورایعالی امنیت بمانند بهتر است. (با اینکه تنها مسئول دولتی در نظام جمهوری اسلامی ایران است که از ایشان تعریف خاص کرده ام و دوستش دارم)

دلیل اول: آقای جلیلی در بهترین حالت، (به این دلیل که سابقه سیاسی خاصی ندارد) هندوانه دربسته ای است که هیچکس نمی داند در داخل و درونش چه می گذرد؛ و نیک متفق هستیم که رأی دادن به هندوانه دربسته اولاً کاری عقلایی نیست و ثانیاً نتیجه رأی دادن به هندوانه دربسته نیز تحفه ای به نام "احمدی نژاد" ثانی خواهد بود و بس.

دلیل دوم: آقای جلیلی این روزها حرفهایی می زند که بابت حتی یک جمله اش هم بعداً به هیچکس پاسخگو نخواهد بود. 

"نماز عمود دین است"، "ظرفیت ها را باید آزاد کرد"، "باید مقاومت کرد" و ... همگی کلیاتی هستند که آدم های کوچه و بازار هم بلدند.

که فرمود: از کرامات شیخ ما اینست، شیره را خورد و گفت شیرین است!

یادمان باشد احمدی نژاد هم در سال 84 از همین کلی گویی ها می کرد و این حالت یعنی یک بازی فوق العاده خطرناک.

و دلیل سوم: آقای جلیلی دوست های نابابی دارد. که قدما گفته اند: "به من بگو دوستانت کیستند تا بگویم خودت کیستی؟!"

عدد زیادی از مبرّزینی که در همایش های انتخاباتی ایشان شرکت می کنند "ساکتین انحراف" هستند و این در حالی است که علمداران ستاد و اصلح خوان های دکتر جلیلی هم اعضای جبهه پایداری هستند. کسانی که انحراف خطرناکتر از فتنه، در اصلاب آنها بود که ایجاد شد و رشد کرد.

حال این مردم و این آقای دکتر جلیلی.

 

_ مشارکت حداکثری مردم در انتخابات و شرکت عین 50 میلیون و چند صد نفرمان در انتخابات خیلی رخداد خوبی است که همه باید همت کنیم برای تحقق این آرمان مطلوب.

اما این را هم ببینیم و بدانیم که نظام مظلوم جمهوری اسلامی ایران آیا باید برای رسیدن به این متاع؛ تن به تأیید صلاحیت های غیر قانونی و ناز خریدن از پیرمردهای 80 ساله و براندازها هم بدهد یا خیر؟!

حواسمان به این نکته باشد که خوبتر از مشارکت حداکثری مردم در انتخابات؛ برگزاری قانونی انتخابات و قربانی نکردن صلاح مردم و مملکت و قانون است.

خواستم بگویم با استدلال بعض از آقایان و خانم ها که متلک هایشان را به بهانه مشارکت کمتر مردم نسبت به سال 88 برای این نظام مظلوم آماده کرده اند؛ پس باید صلاحیت میرحسین موسوی برانداز و آیت الله شریعتمداری! و رجوی منافق را هم تأیید کرد تا یک چند تایی بیشتر بروند پای صندوقهای رأی.

ضمنن اینکه همه باید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنیم. اگر کاندیدایمان تأیید صلاحیت شده است که فبهاالمراد، و اگر نه؛ باید به کسی که به خواسته های عقلایی ما نزدیکتر است رأی بدهیم.

این اصل ساده را هم انگاری اصلاح طلبان می خواهند با خصلت براندازانه ای که دارند، بپوشانند!

 

_ چه رسانه های بعضاً خنده داری داریم.

آقای عارف توی تلویزیون می گوید: "جایگاه رهبری یک جایگاه معنوی است"! بعد هم کک هیچ رسانه و فعال و عماری! نمی گزد.

اولاً جایگاه رهبری جایگاه ناخدایی کشتی نظام است حضرت آقای عارف

و ثانیاً آدم تازه می فهمد که هشت سال آزگار چه شخصیت های تندذهنی! معاون اول رئیس جمهور این کشور بوده اند.

 

_ می گویند آقای جلیلی همان کاندیدای احمدی نژاد است.

عرضم اینست که مسئله مهمتر اینست که این مردم هستند که تعیین می کنند دولت احمدی نژاد و پایدارانش را بعد از هشت سال انحراف و غلوّ و اِخباری مسلکی و غیره؛ باز هم می خواهند یا نه!

با این فرض، چه باک که کاندیدای دولت جلیلی است یا مشایی یا هرکس دیگری!

رأی اکثریت مردم در هر چند حالت باید روی چشم همه باشد و همه سعی کنیم که در هر حالتی وظیفه خود را نسبت به امام زمان(عج)، ولی فقیه و خون شهدا ادا کنیم. خواه دولت آینده سمپات احمدی نژاد باشد و خواه مخالف او.

 

_ تکیه کلام این روزهای من به بعض از دوستانم اینست که باید سلام کاندیدای خیلی خوب را برسانیم و بین بد و بدتر؛ بد را انتخاب کنیم.

این حرف من یک ضمیمه خیلی مهم هم دارد. و آن ضمیمه اینست:

اگر همگی از روی حجت عقلی رئیس جمهور را انتخاب کنیم؛ اگرچه ممکن است این رئیس جمهور اشتباهاتی را هم در آینده مرتکب شود (که حتماً می شود) ولی نکته اینست که حجت عقلی ما را از بروز خطراتی مثل فتنه و انحراف در امان می دارد و می توانیم تضمین بدهیم که با این کار (عمل بر مبنای حجت عقلی و تفکر) حتما دیگر تحفه ای مثل احمدی نژاد به اسم اصلح به خوردمان نمی رود!

حجت عقلی، تحلیل صحیح و تفکر مثل تجهیزات آتش نشانی می ماند که ما را حتماً از خطر بروز آتش سوزی های بزرگ در امان می دارد.

 

_ همواره از طرف اعاظم جبهه پایداری این افاضه را شنیده ایم که: "ما به تکلیفمان عمل می کنیم، اگر آبرویی داریم آنرا هزینه می کنیم و..."

خواستم بگویم سلّمنا.

از کیسه خلیفه ولی چرا می بخشید؟!

این اصل ساده را هنوز عده ای باید یاد بگیرند که هزینه کار سیاسی نه یک هزینه شخصی بلکه یک هزینه جمعی است.

ضمن اینکه آدمهایی که در ساحت سیاست، کارشان به فتنه و علی الخصوص "انحراف" کشیده است باید از کانال توبه و تأمل به این ساحت بازگردند نه از ساحت گام گذاشتن دوباره در همان سبیل قبلی.

که آن حکیم فرزانه فرمود: خدای متعال گناهانی را که در رابطه با نظام اسلامی باشد، نمی بخشد.

 

پ.ن: در گزارشهایی که به مردم ارائه کرده ام، انتقادات فراوانی از جماعت پایداران می بینید. 

خواستم بگویم فرض من اینست که خوانندگان این گزارشها، خوانندگان همیشگی "عبور" بوده اند و سابقه تحلیلهایی که از سال 85 ! درباره کج روی های فکری پایداران و جماعت احمدی نژادیستها نوشته ام، در ذهنشان هست. برای مثال: +

دلیل دوم اینهمه انتقاد هم اینست که خطر انحراف بیش از هرچیز دیگریست و همچنین، این برادر کوچکتان خطر مادر منحرف را هم بیش از کودک منحرفش می داند.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  جمعه دهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 0:44  توسط مسعود يارضوي  | 

درباره تغییر زمین بازی و ردّ صلاحیت آقای هاشمی

_ از رد صلاحیت آقای هاشمی هم خوشحال هستم و هم ناخوشحال.

و اما دلیل خوشحالی ام:

بعنوان کسیکه از ماه ها قبل ورود آیت الله هاشمی را به عرصه انتخابات در تحلیلهایش پیش بینی کرده و درباره رد صلاحیت احتمالی ایشان در شورای نگهبان با عنوان "تغییر زمین بازی" (اینجا) نیز سخن گفته بود؛ چیزهای دیگری را هم درباره پازل های حرکت ایشان در تفرّس خودم می دیدم که بسیار خطرناک بودند.

آنقدر خطرناک که حتی قصد هم نداشتم با اینکه تمام تحلیلهایم درباره ایشان درست بود فعلاً درباره آنها چیزی بنویسم.

و لاجرم الآن خرسندم که آن چیزهای خطرناک از احتمال حدوث در عالم زمان و مکان خارج شدند و دیگر هیچوقت با نقش آفرینی آقای هاشمی تکرار نخواهند شد.

(البته ذکر این نکته هم دور از نظر نماند که زمین بازی باز هم امکان تغییر دارد و چند درصدی را باید احتمال داد که بازیگران صحنه انتخابات 92 دوباره تغییر کنند. ضمن اینکه امکان نتیجه بخش بودن اعتراضات کاندیداهای ردّ صلاحیت شده و نقش آفرینی حکم حکومتی مقام معظم رهبری نیز نباید دور از ذهن باشد.)

و از دلایل ناخوشحالی ام:

رد صلاحیت آقای هاشمی هزینه هایی هم دارد که همه در کنار هم باید آنها را بپردازیم.

هزینه هایی که وقوع آنها در صدر همه تقصیر شخص آقای هاشمی و عملکرد ایشان از سال 88 به این سو است و در ذیل آن هم تقصیر دیگرانی که همواره و از روز اول؛ با تحلیل هایی غلط به سراغ نقد آقای هاشمی رفتند و برای حرفهای درست تر خود را به کری زدند. (مثلا می گفتند نمی آید یا تا آخر نخواهد ماند یا رأی ندارد و غیره)

بگذریم...

تغییر زمین بازی درباره آقای هاشمی و ردّ صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در رأی واجب الاطاعه شورای نگهبان قانون اساسی نکته ای بود کم احتمال ولی به هر حال وقوع یافت.

این زمین بازی تغییر کرده را هم از ماه ها قبل می شد ملاحظه کرد و در تحلیلها آورد؛ همانطور که کاندیداتوری آقای هاشمی را هم می شد، دید و بیان کرد. (این گزارش حاوی احتمال کاندیداتوری آقای هاشمی و احتمال تغییر زمین بازی برای ایشان بود!)

نکته آنجاست که اگر آنهایی که باید؛ از یکسال قبل ظلم نمی کردند و این تحلیل های درست را (که حتی اگر غلط هم فرض می شدند ولی قابل اعتنا بودند) با بی مهری مواجه نمی کردند؛ شاید نه آقای هاشمی به سمت کاندیداتوری حرکت می کرد؛ نه غریب حسینیه امام خمینی(ره) در کنج مظلومیتی اینچنین قرار می گرفت و نه هزینه هایی که اشاره کردم بر گرده مان تحمیل می شد.

باشد برای تنویر بیشتر، برای تاریخ... و برای اینکه بیشتر بدانید چرا باید برای رهبر دعا کرد.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 23:33  توسط مسعود يارضوي  | 

عبور

دلیل اینکه این روزها کمتر می نویسم یا گزارش هایم به مردم را فعلاً و در همان شماره ی 9 متوقف کرده ام دو چیز است.

اول اینکه رخدادهای سیاسی این روزها را در پست های تحلیلی عبور خوانده اید (و اهل این هم نیستم که رخ نمودن فکرهایم را تذکر بدهم)

و دلیل دوم و کم اهمیت تر هم اینکه راستش را بخواهید، خسته ام. (که اگر جزو قبیله با فراست ها باشید حالا دیگر فهمیده اید چرا؟)

بگذریم...

این پاراگراف را 5 روز قبل از کناره گیری دکتر لنکرانی و در گزارش شماره 9 خوانده بودید؟!

"البته پایداران بر خلاف ظاهرشان به شدت مشتهی اند تا هرطور شده در انتخابات رأی بیاورند و لذا بعید نیست که با لطایف الحیلی به سبد آرای دکتر جلیلی طمع کنند و دست آخر یک طوری خودشان را به ایشان سنجاق کنند. این اشتهای پایداران در حالتی کم احتمال می تواند زمین بازی را تغییر دهد و لنکرانی را بعنوان کاندیدای پایداران واگذارد."

علی القاعده می پذیرید که کناره گیری دوشنبه شب دکتر لنکرانی اگرچه کم احتمال بود اما با این تحلیل همخوانی دارد و چیزی هم غیر از این نیست.

با این اوصاف نمی فهمم چرا باید عددی از مخاطبان خوبم که سمپات های بافایده و بی فایده جماعت پایداران هستند؛ سر از پا نشناخته به نظرگاه وبلاگ عبور بیایند و سرود شادی سر بدهند که "حالا چه می گویی؟!"، "پایداران نشان دادند باهوش هستند"، "خدا را شکر دستت رو شد"، "از نفس حق علامه مصباح بود" و قص علی هذا... 

در واقع این دسته از مخاطبها یا نوشته بالا را نخوانده اند و یا از نظر آنها کناره گیری لنکرانی آنهم در شب اعلام صلاحیت ها هر معنایی دارد غیر از این چیزی که من گفته ام و نوشته ام!!!

راستش اینست که خوانش لحظه های عبور من از کنار آدم ها مخاطبانی دارد.

خوب و بد قاطی. که البته جایتان خالی؛ همه شان را هم دوست دارم.

ولی این وسط یک عده هستند که نه می شود به راه نزدیکشان دل بست نه به چشم های قشنگشان و نه به زلف بلندشان!

متوجه عرضم هستید؟!

یعنی نه حرفهایم را دقیق می خوانند، نه می شناسنندم و نه هیچ نسبتی با تفکرم دارند. یکجورهایی انگار فقط منتظرند بکشند زیر پای آدم و بعد هم دور آتش برقصند!

راستش اینست که این دسته را خیلی کم دوست دارم.

کامنتهایشان را فقط اگر وقت مرده ای داشته باشم، می خوانم. و نه ابراز لطفشان را وقعی می گذارم نه نکوهش هایشان را.

یعنی کلاً برایم علی حده هستند.

امیدوارم تعداد این دسته که اصلاً نمی دانم کم اند یا زیاد روز به روز کاهش پیدا کند و دیگر هیچوقت اینجا نیایند مگر اینکه جهدی پیدا کنند برای اصلاح خودشان(اگرچه در اینجا همیشه و به روی همه باز است)

پ.ن: این را خیلی خوب می دانم که اگر یک روز درباره یک تفرّس یا یک تحلیل اشتباهی بکنم؛ آفرین گفتن های با بصیرت و بی بصیرت! به چه چیزهایی تبدیل خواهند شد.

نکته ولی آنست که ما بچه های انقلاب اسلامی یاد گرفته باشیم اولا همیشه برای رضای خدا، فکر کنیم و ثالثاً مرده باد و زنده باد ها را هم برای خدا بگوییم و بشنویم.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 15:12  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_9

_ خیلی وقت است که اگر مخاطب عبور بوده باشید؛ تک جمله "برای رهبر دعا کنید" را اینجا دیده و خوانده اید.

اخیراً دیدم که آیت الله یزدی نیز به مقوله مظلومیت حضرت آقا اشاره کرده و با نگرانی، خطر تنهایی ایشان را هشدار داده اند. و درست هم فرموده اند. اینجا

باز هم می گویم... شما را به هر دینی که مسلمانید؛ برای رهبر دعا کنید.

آی جماعت... مرد اگر هستید و حرمت نان و نمک می شناسید؛ این امنیت و اسلام و استقلال بی خدشه ای که دارید، مرهون جوانمردی های غریب حسینیه امام خمینی(ره) است که الآن وقت دعا کردن برای اوست.

 

_ حسین آقای شریعتمداری در تحلیل اخیرشان پیرامون آمدن آقای هاشمی، از خطر بروز فتنه گفته اند و به آرزومندان اغتشاشات سال 88 هشدار داده اند.

از تحلیل برادر شریعتمداری اینطور مستفاد می شود که خطر تکرار حوادث سال 88 در انتخابات اخیر وجود دارد.

این یک تحلیل خوب است. اما من همانطور که از قبل هم گفته ام و تحلیل هایم را در این زمینه خوانده اید معتقد به بروز این رخداد آنهم در قد و قامت سال 88 نیستم.

فتنه گران اگر بلاهت محض نداشته نباشند (که ندارند) انتخابات آتی را به تلاش برای بر تخت نشاندن آقای هاشمی خواهند گذراند.

در مقابل، این حلقه انحراف است که رویای اغتشاشات خیابانی را از دو سال قبل در سر دارد و البته در اواسط مهرماه 91 و در ماجرای بازار ارز نیز تلاشی ناکام را در این رابطه انجام داد.

البته با تحلیل من، آنها اگرچه موفق به شکل دادن تجمعات کوچکی خواهند شد (که در هیچ کجای دنیا هم قابل جلوگیری نیست) و تاکنون نیز همین تحلیل محقق شده است؛ اما اساساً موفق نخواهند شد کاری را از پیش ببرند.

پ.ن: همچنین با لوث کردن واژه فتنه و اتلاق آن به هر رخداد ریز و درشتی مخالفم شدید.

 

_ بیانیه اخیر جبهه پایداری در حمایت از دکتر لنکرانی در مقابل جلیلی را خوانده اید؟! +

و دقت کرده اید که اگر پایداران حرف های چند ماه قبل وبلاگ عبور را خوانده بودند و بعد از آنکه دکتر جلیلی بهشان گفت: نمی آید! بصورت گفتمانی در انتخابات شرکت کرده بودند؛ حالا دیگر با مشکل اصلح بازی مواجه نمی شدند؟!

پ.ن: دکتر لنکرانی هم کوتاه قدتر از آنست که پایداران حرفهایش را در زمینه ائتلاف با جلیلی جدی بگیرند.

(البته پایداران بر خلاف ظاهرشان به شدت مشتهی اند تا هرطور شده در انتخابات رأی بیاورند و لذا بعید نیست که با لطایف الحیلی به سبد آرای دکتر جلیلی طمع کنند و دست آخر یک طوری خودشان را به ایشان سنجاق کنند. این اشتهای پایداران در حالتی کم احتمال می تواند زمین بازی را تغییر دهد و لنکرانی را بعنوان کاندیدای پایداران واگذارد.)

 

_ اخیراً از چند رجل سیاسی شنیده ام که گفته اند: "آمدن آقای هاشمی تأمین کننده نظر رهبری در حضور حداکثری مردم است"

در اینکه نظر رهبر معظم انقلاب بر حضور حداکثری مردم است شکی نیست اما اینکه رهبری بر این نظر به هر قیمتی تأکید داشته باشند حتماً شک است.

در واقع با اظهار نظر مسخره آقایان و فهم ناصحیحی که از سخنان رهبر دارند؛ باید ناز امثال کروبی و موسوی را هم خرید که یک طوری و به بهانه حضور حداکثری مردم، دوباره بیایند و کاندیدا بشوند.

صاحبان این قبیل نظرات که گویا عادت دارند به همینطوری حرف زدن! باید بدانند و بفهمند که منظور آقا از حضور حداکثری؛ حضور اکثریت در چارچوب قانون است نه اینکه حضور حداکثری را به اهرم فشاری بر قانون و شورای نگهبان تبدیل کرد تا به بهانه آن، صلاحیت هر کس و ناکسی تأیید شود.

ضمناً فهم این نکته هم دور از نظر نماند که حضور مردم در انتخابات نباید بعنوان یک معادله وابسته به حضور برخی کاندیداهای خاص تعریف شود.

هر واجد رأی دادنی در هر مملکتی وظیفه دارد در انتخابات شرکت کند. یا به کاندیدای دلخواهش رأی می دهد و یا به کاندیدایی که به دلخواسته های او نزدیکتر است.

پ.ن: منظورم از ارائه این تحلیل؛ کنایه زدن به شخص آقای هاشمی نبود. بلکه توضیح یک شبهه خطرناک بود و همین.

 

_ اعاظم جبهه پایداری اخیراً حرفهای زیادی را بیان می کنند. و مثل همیشه ظاهر حرفهایشان قشنگ است اما باطن انحراف سازی دارد.

خواستم بگویم آنها سال 83 هم همین حرفها را می زدند و دقیقاً پای بر سبیلی گذاشتند که مشخص بود به انحراف می رسد.

چه اینکه نیامده به احمدی نژاد نسبتهای اهورایی دادند؛ مخالفینش را ضد خدا خواندند و در مقابل انحرافات صریح حلقه نزدیک به "او" و مقولاتی مثل دوستی با مردم اسرائیل، حزب اللهی و بسیجی خوانده شدن مرحوم کردان، ایستایی در مقابل امر ولی و ... سکوت کردند. و جالب آنکه هنوز هم می گویند دولت نهم دولت خوبیها! بود و بدیها از دولت دهم بروز کرد!!! (همین نکته هم نشان دهنده ناصالح بودن آنها برای امر سیاست ورزی شیعی است)

عرضم اینست که هنوز هم بر سبیل سال 83 رَه می سپارند این جماعت.

 

_ چه مطالبه احمقانه ایست درخواست برای ردّ صلاحیت آقای هاشمی.

و یا مثلاً خوشحالی از ردّ صلاحیت احتمالی آقای لنکرانی.

و اما صلاحیت آقای هاشمی...

همیشه با گفتمان کم منطق پایداران برای نقد آقای هاشمی مخالف بوده ام. آقای هاشمی را نه فتنه گر می دانم نه ضد ولایت فقیه. و حرفهایی از قبیل اینکه ایشان خدای نکرده شمشیر بر گردن نظام گذاشته اند و غیره را لاطائلات می دانم. (مگر اینکه در آینده این کار را بکنند!)

در تحلیل من، ایشان به "جمهوری اسلامی هاشمی" معتقد است و همیشه هم در این راستا عمل کرده. و البته همین خصلت ایشان است که همیشه نتایجش به جیب فتنه و اصلاحات رفته است.

لذاست که باید ایشان را به شدت نقد کرد و آرزو داشت که دیگر هیچوقت رئیس جمهور ایران نباشند.

اما این دلیل نمی شود که خدمات ایشان برای انقلاب و سایر سوابقشان از یادها برود و یا کلاً حبط شده به حساب آید.

کسانی هم که این خصلت ایشان (جمهوری اسلامی هاشمی) را تا حالا نفهمیده اند؛ باید خودشان را به دکتر نشان بدهند!


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 20:16  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_8


_ رأی دادن به آقای هاشمی مثل این می ماند که 8 سال بعد دوباره برویم به احمدی نژاد رأی بدهیم!


_ آمدن دکتر جلیلی میز بیلیارد پایداران را حسابی به هم ریخته است. همان که عرض کرده بودم "مسئله اصلح را تبدیل کرده اند به توپ پینگ پنگ".

البته نتیجه اصلح بازی و فهم نکردن معنای کلام ولی فقیه چیزی غیر از این هم نیست. 

و لذا حالا باید منتظر ماند و دید که پایداران با این تناقض آشکار و البته بازی دو سر باخت چه می کنند؟! (که یکبار دکتر جلیلی را به حضرت علی(ع) تشبیه می کنند و به او می گویند "اصلح"؛ بعد که دست رد به سینه شان می خورند، می روند سروقت دکتر لنکرانی و به او می گویند از حالا ملاک های اصلح بر تو متعین است و از این به بعد تو اصلح مایی! اما آن اصلح اولی به ناگاه در انتخابات ثبت نام می کند و الخ...)

ضمنن از دکتر جلیلی هم انتظار است در مقابل چند تناقض و انحراف خطرناک پایداران موضع جدی بگیرد و بگوید که بالاخره تکلیفش با این جماعتی که احمدی نژاد را بعنوان تحفه تحویل دادند و هنوز هم بر تحفگی او پایداری می ورزند، چیست؟!

سکوت دکتر جلیلی در این زمینه، ضعف ایشان محسوب خواهد شد.


_ با تأسف می گویم که هم آقای زاکانی و هم آقای لنکرانی با اینکه کاندیدای ریاست جمهوری هستند اما اثبات کرده اند که نمی توانند در عرصه سیاست ورزی شیعی، شطرنج موفقی بازی کنند چه رسد به سودای ریاست جمهوری.(اشاره من به این مسئله هم می تواند باشد که حضور این افراد در یک ائتلاف چقدر می تواند مضر و چقدر احیاناً سودمند باشد)

نه از روزهایی که جفتشان علم زنی می کردند که فتنه و انحراف؛ کاندیدایی در انتخابات نخواهند داشت!!! (ضمن اینکه من ضعف های خطرناک پایداران را رأس دیگر دو ضلعی خطرناک انحراف می دانم) نه از امروز که جفتشان می گویند هاشمی رأی نمی آورد!

و البته با همان استدلالی می گویند آقای هاشمی رأی ندارد که قبلاً با همان استدلال مفروض، می گفتند ایشان کاندیدا نمی شود!

(من هم به هزار دلیل دعا می کنم آقای هاشمی رأی نیاورد اما ترجیح می دهم با فروض عقلایی به نتیجه رأی نیاوردن ایشان برسم نه با فروضی که آقایان عموماً به آنها عمل می کنند و بگیر نگیر دارد)


_ آقای مشایی و قدّیسهایش فقط نمادهایی از انحراف هستند. انحراف و انحراف سازان را باید در میان جماعت پایداران و معاریفش جستجو کنید.

طرفه آنکه بر اساس تحلیل من؛ این جبهه پایداران یا همان جبهه یاران احمدی نژاد در سال 84 بودند که مشایی و احمدی نژاد و دیگران را به وجود آوردند و به اینجا رسانیدند. و اکنون هم بی هیچ تغییری در گفتمان و بدون عذرخواهی از انحرافی که به جان مردم و کشور تحمیل کردند؛ دوباره مدعی حضور در قامت ریاست جمهوری هستند.

فهم این مسئله هم زیاد سخت نیست. احمدی نژاد هنوز به صندلی پاستور عادت نکرده بود که اینها او را با دولت امام زمان(عج) گره زدند و به دولت چند ماهه اش گفتند: "کریمه"!!!

ضمنن محض اطلاع، این آقای مشایی هم سال ها حرف های جماعت پایداران را تکرار می کرده است.

دوباره و برای بار چندم تکرار می کنم: جبهه پایداری در کنار قوت های گفتمانش، ضعف های خطرناکی دارد که سبب ساز انحراف هستند(توضیح بیشتر باشد برای بعد)


_ اصلاح طلبان فقط برای اینکه آقای هاشمی را در حاشیه امنیت نگه دارند نزدیک به یکسال تمام به مردم دروغ گفتند و مخفی کاری عمدی کردند.

متوجه هستید؟! دروغ گفتند. یعنی موسوی لاری، دعایی، انصاری، زیباکلام، عبدی، کرباسچی، مرعشی، جهانگیری، خاتمی، عارف، عسگری، قنبری، علیخانی، منتجب نیا و همه و همه شان به شما مردم درباره کاندیداتوری آیت الله هاشمی دروغ گفتند و تماماً تلاش کردند تا این احتمال را از ذهن همه دور کنند.

و این لکه ننگ تا همیشه بر دامنشان خواهد ماند به نظر من. 

پ.ن: اگر هم در این زمینه شروع به مغالطه کردند، بگویید مگر شما نبودید که یکسال تمام از وحدت ملی و اعتدال و مبارزه با افراط و تفریط سخن می راندید؟! و البته خودتان هم بهتر می دانید منظورتان از تمام این کلیدواژه ها چه کسی بود!)


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 11:25  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_7 و یک تحلیل درباره پایداران

_ آقای هاشمی همانطور که بارها نوشته ام و دلایلی مختلفی را هم برای آن اقامه کرده ام کاندیدا خواهد شد. و راستش من هم خسته ام بس که از آقای هاشمی نوشتم.

و حالا که گفتمان "هاشمی کارآمد منزه" و "هاشمی کارآمد نامزه" را می شنوم خسته تر هم می شوم.

این گفتمان های غلط ثمره "ظلم ها" و "سکوت هاست".

 

_ "در واقع جبهه پایداری به تحزب و گروه‌های سیاسی اعتقادی ندارد و در ایران ثابت شده که احزاب کاربردی ندارند چون آنها به دنبال قدرت‌طلبی هستند."

این جمله را یکی از اعضای مبرّز پایداران بر ریاست جمهوری گفته است که جوابش می شود این:

اولاً جنابعالی مطالعات سیاسی لازم را ندارید و چیزی درباره "حزب جمهوری اسلامی" و خدماتش گویا نمی دانید!

ثانیاً با گفتمان شما کسانی مثل مقام معظم رهبری هم که عضو حزب جمهوری اسلامی بوده اند، لاجرم روزگاری قدرت طلب و اهل کارهای بی کاربرد بوده اند!!!

ثالثاً جبهه پایداری تناقض کم ندارد که هر روز هم به آن می افزایید. شما که به احزاب بد و بیراه می گویید و متهمشان می کنید به قدرت طلبی؛ پس خودتان چه هستید؟! آیا جبهه پایداری چیزی غیر از یک حزب سیاسی است که البته انحراف خطرناکتر از فتنه را هم به این کشور و مردمش تحویل داده و هم اکنون هم بدون عذرخواهی، مترصد دست یابی دوباره به قدرت است؟!

 

_ آقای محسن رضایی بر اساس تحلیل و تفرّسی که دارم؛ کاندیدایی نیست که بتواند در انتخابات ریاست جمهوری رأی بیاورد.

قائل به این هم نیستم که درباره کسی که نمیتواند رأی بیاورد نظر دیگری بدهم یا ضعفها و قوت هایش را شماره کنم. اما احساس کردم درباره آقای رضایی باید به چند نکته اشاره کنم.

اولاً این جمله مشهور را از آقای رضایی بخوانید که فرموده اند: "اصولاً در کشور ما جان مردم، مال مردم و آبروی مردم اهمیت لازم را ندارد." +

آقای رضایی عزیز فقط به دلیل بیان همین جمله غلط و منظوردار، اصولاً نباید رئیس جمهور ایران باشد.

دوماً ایشان همواره منتقد دولت در زمینه اعطای سنگین یارانه و افزایش نقدینگی بود اما هم اکنون از یارانه 110 هزار تومانی سخن می گوید.

ایشان به دلیل این تناقض هم نباید رئیس جمهور ایران باشد.

سوماً اعضای مبرّز ستاد ایشان چند ماه قبل از پیگیری بحث "صیانت از آرا" در ستاد مرکزی آقای رضایی و با نظارت ایشان خبر داده اند. +

حتماً آقای رضایی می پذیرند که اجرای فرمول های آقای موسوی در سال 88 رسم زشتی است که نباید دوباره تکرار شود؛ اما ایشان به هر دلیلی دوباره در حال تکرار آنها هستند.

و چهارماً اینکه آقای رضایی در فتنه سال 88 به هیچ وجه عملکرد مطلوبی نداشتند و به جای آنکه معنای آرای کمی که به دست آوردند را نیوش کنند؛ ترجیح دادند از راه اعتراض و این حرف ها به ادامه پیمایش مسیری که سالهاست پای در آن گذاشته اند، بپردازند. این عمل نیز برازنده ایشان نبود و تقریباً نمره نامقبولی را از آقای رضایی در سال فتنه بر جای گذاشت.

و قص علی هذا در زمینه "دولت عشق" و "امپراطوری اسلامی" و "ایالتی کردن ایران" و ...

جناب محسن رضایی به این دلایل خیلی واضح نمی توانند و نباید رئیس جمهور ایران باشند.

 

_ "به ویژگی‌هایی که مقام معظم رهبری به آنها اشاره کرده‌اند دقت کنید و آنها را با افراد تطبیق بدهید. آقای دکتر لنکرانی بعضی از این ویژگی‌ها را بسیار بیشتر از افراد دیگری که مطرح هستند، دارند. مثلاً درجه اخلاص، ایمان، تهذیب نفس ایشان و باورشان به این‌که اسلام می‌تواند مدیریت کند."

این جمله را هرکسی گفته متأسفانه نه از اسلام سیاسی دانسته های درست و درمانی دارد نه از معانی مورد اشاره ولی فقیه.

انگاری حضرات یک "چیزسنج" ویژه دارند که درجه! این ذهنیات و درونیات را هم می تواند اندازه بگیرد. (که ندارند و لذا یا دروغ می گویند یا مهملات)

جبهه پایداری متأسفانه به بیماری های خاصی مبتلاست و همین بیماریها هم هستند که سرانجام منتج به "انحراف" شدند.

تحلیل من درباره پایداران این است که اینها در صورتی که در انتخابات موفق نشوند؛ به دلیل انحرافات و تعصبات فکری ای که دارند، تبدیل به یک "اقلیت اذیت کن سیاسی" خواهند شد که اگر درباره آنها روشنگری های لازم توسط خواص کشور صورت نگیرد؛ تا مدت مدیدی کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی را خواهند آزرد.

 

_ همه آنهایی که دارند با ایما و اشاره از کاندیداتوری آقای هاشمی و رئیس جمهور شدن ایشان حمایت می کنند؛ در یک پروژه ی عظیم و البته تلخ، خود را پاسخگو خواهند کرد.

بعداً در این زمینه بیشتر خواهم نوشت.

 

_ دقت می کنید چطور برخی از خواص کشور، برخی از تشکل های دانشجویی و برخی مجامع فکری؛ کسای سکوت را به روی خود کشیده اند و در مقابل دپوی اینهمه شبهات و لاطائلات فکری و سیاسی که این روزها دارد در فضای کشور و به بهانه انتخابات مطرح می شود هیچ و هیچ نمی گویند؟!

فکر نکنید که اینها فقط یک مشت ژست انتخاباتی است که توسط کاندیداهای رأی نیار، جماعت پایداران و غیره مطرح می شوند و تمام...! خیر.

این شبهات مثل ویروسی که با خون یک بدن ممزوج می شود عمل می کنند و اگر بصورتی صریح و نهادینه پاسخ داده و درمان نشوند؛ به بیماری های خطرناکی بدل خواهند شد.

"برقراری 6 ماهه رابطه با آمریکا"، "فک حصر فتنه گران"، "افزایش یارانه ها"، "تقسیم دولت بین تمام اقوام و قبائل ایرانی"، "توسعه مدنی"، "اندازه گیری ضریب خلوص یک فرد"، "برداشت اَشعری مسلکانه از بیانات رهبر معظم انقلاب" و...

منطق می گوید که این شبهات اگر به بیماری برسند (که بعضی هایشان هم رسیده اند) حاضران سه جماعتی که در بالا اسم بردم؛ حتما به صلابه ی پاسخگویی کشیده خواهند شد و به نام ساکتان ظلم به انقلاب اسلامی حکم می خورند.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 23:45  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_6

_ بازی کردن مثل آقای هاشمی از دکتر زاکانی بعید بود اما ظاهراً ارزش عرض اندام سیاسی و نیم نگاه به صندلی چرمی ساختمان ریاست جمهوری بیش از تمام این مراعات هاست.

علی العجاله اینکه زاکانی خبر دیدارش با رهبر انقلاب را رسانه ای کرده و طوری رفتار می کند که مثلاً گفتمانش مورد تأیید رهبر انقلاب است.

اگر بخواهم معادله را ساده کنم این می شود که آقایان می روند خدمت آقا و برنامه هایشان را ارائه می کنند. راستش را بخواهید حرف بد هم نمی زنند و تماماً از اسلام و انقلاب و پیشرفت می گویند.

آقا هم به تماماً می فرمایند خیلی خوب.

بدی قصه اما از جایی آغاز می شود که حضرات هنوز از بیت بیرون نیامده خبر را رسانه ای می کنند و یک جوری رفتار که انگاری رهبر انقلاب ایشان را به عنوان یک رئیس جمهور پسندیده اند.

و هرگز هم به افکار عمومی نمی گویند که آقا همیشه و همه جا برنامه های خوب و حرفهای درست را (حتی اگر احمدی نژاد بگوید) تأیید کرده اند و کاری به اشخاص نداشته و ندارند.

خلاصه این قبیل بازی های بد و کارهای سیاست بازانه اجحاف به حق مردم و البته ظلم به ولایت فقیه است.

 

_ شیخ حسن آقای روحانی به عنوان مقام مسئول در امضای قرارداد بد سعدآباد؛ می نشیند و برمی خیزد؛ از این می گوید که بعله... هرکار کرده ایم با رضایت رهبری بوده و حتی تعلیق را هم ایشان اجازه داده اند.

جالب اینکه توی این کشور پهناور هم انگاری کسی نیست که جواب برادر روحانی را بدهد. (شما پیدا کنید حزب الله سایبر و خواص و تحلیل صحیح سیاسی و غیره را)

حضرت استاد؛ خب شما خودتان توی کتاب خاطراتتان مگر این جمله را ننوشتید؟ " در بیست و سوم آبانماه 1383، شصت و هشتمین جلسه کمیته عالی هسته ای برگزار شد و سه راه بررسی شد. 1_ تعلیق بر اساس پذیرش عهدنامه پاریس، 2_ رد عهدنامه پاریس و اعلام یک جانبه تعلیق، 3_ رد هر دو سناریو و پذیرش ارجاع به شورای امنیت. یکی از اعضا! در این جلسه گفت: مصلحت کشور پذیرفتن راه اول است. اگر راه اول را نپذیریم در کشور دوگانگی بوجود می آید. نظر رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مهم است. آنها نظر اول را قبول دارند."

ساده اش می شود اینکه جنابعالی، آقای خاتمی و آقای هاشمی؛ هرگز حاضر به مقاومت نبودید و گردشکارهای راهبردیتان را فقط با همین سه راهکار فرستادید خدمت رهبر انقلاب و تأکید هم داشتید که راه اول را دوست دارید.

خب رهبر مظلوم انقلاب چه بکند؟! بگوید نظر هیچیک از سه رکن اصلی امنیت کشور را قبول ندارد؟!

و لذا مجبور می شود مالک را فرا بخواند و از بین بد و بدتر؛ بد را انتخاب کند و راه مظلومیت را.

شیخ حسن آقای عزیز؛ اولاً که ضعف بزرگی به نام قرارداد سعدآباد تا هیچوقت نخواهد گذاشت شما رئیس جمهور این کشور باشید (مگر در صورت تغییر زمین بازی!) و ثانیاً انقدر که می گویید از رهبری اذن داشتیم؛ لطف کنید توضیحی که در بالا نوشتم را هم در ابتدای صحبت هایتان بگویید که خدای نکرده فضا مشبّه نشود و مردم معنای دقیقتر حرفهایتان را بدانند.

 

_ جبهه پایداری از نظر هوش و به یادآوری گذشته به خودش و مستمعینش چه نمره ای می دهد، نمی دانم. اما الحال اینکه هریک از پایداران محترم و یا کاندیداهای اصلح گشته شان اگر به این سوال پاسخ دادند که دادند و اگر هم ندادند یا نداشتند که بدهند پس صلاحیت حضور در انتخابات ریاست جمهوری با متد معرفی کاندیدا را ندارند.

آن سوال این است: "همه ی شما دولت نهم را دولتی خوب و نیکو می دانید و در آن یا وزیر احمدی نژاد بوده اید یا دستیارش یا مشاورش یا هوادارش و یا غیره اش...

بفرمایید در آن ماه عسل، وقتی آقای مشایی از دوستی با مردم اسرائیل صحبت کرد و یا مثلاً وقتی آقای احمدی نژاد به مرحوم کردان لقب بسیجی و حزب اللهی را داد چه موضعی گرفتید؟ (و اساساً آیا موضعی گرفتید یا نه؟(

معنای ساکت انحراف همین است.

 

_ می دانید اگر آقای هاشمی صبح فردا بیاید و برای انتخابات ثبت نام کند؛ چه اتفاقی رخ می دهد؟!

فریاد "انا بصیر" از بعض از خواص کشور شنفته خواهد شد که ما گفته بودیم، می آید.

نظر مرا می خواهید بدانید؟!

نکته آنجاست که حضرات عادت دارند به بازی بدون باخت. یعنی مثلاً زمانی در انتهای یک کوچه بن بست و در گوش یک نفر یک چیزی در مورد احتمال کاندیداتوری آیت الله انشا کرده اند اما طوری هم گفته اند که آیت الله کاندیدا هم نشود ضرری به حضرتشان نمی رسد.

گرفتید مطلب را؟!

همیشه اعتقاد داشته ام این طرز بازی سبب بلند شدن غبار می شود و کمکی به افکار عمومی و سیاست ورزی شیعی نمی کند.

آدم باید همیشه و بصورتی عقلایی پای اعتقادش بایستد و اگر تحلیلی دارد؛ آن را با تمام ملحقات و گزاره هایش بصورتی صریح بیان کند؛ نه اینکه فقط منتظر ماهیگیری سیاسی باشد(البته منظورم همه نیستند)


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  چهارشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 0:50  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)_5

_ "برخی تلاش می کنند که این مخاطره(انتخابات) را، مخاطره اصلاح طلب ها نشان بدهند. خب، این نکته روشن است که اصلاح طلب ها به دلیل گسستی که بین رهبری آنها و بدنه اجتماعی آنها بوجود آمده . به دلیل رهبری که گسسته شده خودش هم و بی انگیزه هستند برای اینکه در صحنه اجتماعی حضور پیدا بکند، اصولا ظرفیت اجتماعی حضور در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند . نگاه عمده ی اصلاح طلب ها به انتخابات 24 خرداد عمدتا، نگاه به انتخابات شوراها است . در شوراها هم امید بسته اند به چهره هایی که بالاخره شناخته شده نیستند یا چهره های سفید آنها هستند."

این حرف را هر کسی زده؛ نه از سیاست ورزی چیزی می داند نه از ماهیت فتنه و نه از رصد رخدادهای اجتماعی... بعد هم اسمش را گذاشته اند اصلح! واویلا...

البته لازم به ذکر است که رفقایشان در سال 84 هم همین ادبیات و فکرها را داشتند که به انحراف رسیدند.


_ "نبايد گفته شود كه آن فرد اصلح رای ندارد و بايد دنبال کسی بود که رأی داشته باشد، يعني صالح مقبول؛ با اين كار رأی خود را حرام كرده‌ايم!"

این حرف را هرکسی زده دریافت درستی از تلاقی مردمسالاری با اسلام ندارد.

ضمن اینکه آقایان دروغ هم می گویند. چون اگر بر طبق گفتمان خودشان قرار بود رفتار بشود؛ پس الا و لابد دکتر جلیلی اصلح بودند که شاید در صحنه حضور نیابند. و لذا می بایست یا رأیشان را به نام ایشان می نوشتند و یا اینکه می گفتند در انتخابات کاندیدای اصلح نداریم و گفتمانی شرکت می کنیم. 

"اصلح" را تبدیل کرده اند به توپ پینگ پنگ!

البته این آقایی که این حرف را زده؛ کسی است که همین اخیراً به خود بنده می گفت 80 درصد دولت قابل دفاع! است و درباره چرایی تعاریف فراوان رهبری از آقای هاشمی و خاتمی هم جوابی نداشت که بدهد.


_ "... در پاسخ به اين سوال كه چه تضمینی است لنکرانی هم مثل احمدی نژاد نشود، با بيان اينكه هرکس به شما تضمین می‌دهد دروغ می‌گويد، گفت: هیچ کس قادر به تضمین دادن نیست، جز معصومین(عليهم السلام)."

باید به آن کسی که این حرف را زده گفت؛ برادر من؛ خب شما که این اصل ساده عقلی را علی الظاهر می فهمید؛ چرا در سال 84 و بلافاصله پس از رأی آوردن احمدی نژاد؛ برداشتید، گفتید دولت تو دولت امام زمان(عج) است؟ چرا همان ابتدا به دولتش گفتید کریمه و چرا هرچه رهبری بر اساس وظیفه ولایت فقیه از دولت تعریف کردند؛ گذاشتید به پای لوبیای سحرآمیز بودن احمدی نژاد...؟! چرا؟!

ضمنن اینکه سلّمنا... هیچکس نمی تواند تضمین بدهد. ولی عذرخواهی که می تواند بکند. اقرار به ریل گذاری برای انحراف که می تواند بکند. اقرار به گوش نکردن به تحلیل های علامه جوادی آملی مبنی بر چپ کردن فلانی که می تواند بکند، اقرار به سپر قراردادن علامه مصباح که می تواند بکند...


پ.ن: خیالتان تخت. این از اصحاب و ساکتان انحراف که شرحش در بالا رفت. 

آن هم از جریان فتنه ای که از یک سال قبل هوار می کشیدیم که اسبش را زین کرده و دارد به اسم هواداری از آقای هاشمی می آید ولی آنهایی که باید؛ پنبه فرو کرده بودند توی گوشهایشان و با پوزخند می گفتند اگر بیاید استعفا می دهیم!

اما هنوز هم دیر نیست شاید. مواظب رأیتان و مظلومیت رهبر باشید.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 13:56  توسط مسعود يارضوي  | 

یک تحلیل درباره نقد آقای هاشمی

وزیر محترم اطلاعات اخیراً از این گفت که آن آقایی که مدعی پیش‌بینی حوادث سال 88 است؛ خودش در فتنه دست داشته و ...

خدای نکرده قصد نقد سربازان گمنام امام زمان(عج) و وزیر محترم اطلاعات را ندارم اما خواستم، بگویم این نحوه برخورد با آقای هاشمی را صحیح نمی‌دانم.

یعنی از سال 84 هم با گفتمانی که احمدی‌نژادیست‌ها در هجوم به آقای هاشمی به‌کار می‌بردند مخالف بودم و الآن هم با گفتمان جبهه پایداری در نقد ایشان.

دقت کنید که منظورم این نیست که حاج‌حیدر مصلحی یا مثلاً دکتر ولایتی(که چندی قبل به ربط آقای هاشمی و بحث فتنه اشاره کرده بود) طرفدار یکی از این دو گفتمان هستند.

عرضم فقط ارائه نظر در فضای نقد علیه آقای هاشمی و توجه دادن منتقدان به ظرفیت‌های ناخودآگاه و خودآگاه ایشان است.

آقای هاشمی را رکن نظام و بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی می‌دانم.

آنهایی هم که به این دو گزاره اعتقاد داشته باشند؛ لاجرم باید بپذیرند که آقای هاشمی حتی اگر در فتنه هم اعتقاد خاصی داشته که به نفع فتنه‌گران تمام شده اما این قبیل برخوردها با ایشان درست نیست.

چه اینکه ایشان احتمالاً کاندیدای انتخابات دولت یازدهم نیز خواهند بود و این گزاره هم؛ تأکید بر فتنه‌گر نخواندن ایشان را منطقی‌تر می‌نماید.

به نظر من، سبک و سیاق رفتار با آقای هاشمی؛ باید سبک و سیاقی باشد که غریب حسینیه امام خمینی(ره) برگزیده است.

هجوم عریان به سمت ایشان و فرض کردن آقای هاشمی در سمت فرماندهی میسره یا میمنه کسانی که قصد براندازی نظام را داشته‌اند؛ اگر هم نفعی داشته باشد؛ حتماً این نفع کمتر از ضرریست که به این واسطه دامنگیرمان خواهد شد.

باید با آقای هاشمی کار کرد. در جای صحیح به ایشان نقدهای اصولی وارد کرد و پای این نقدها هم ایستاد و در جای لازم هم به واضحاتی مثل رکن بودن ایشان و یا ان‌شاء‌الله، انقلابی بودن ایشان اشاره کرد و در تمام نقدها این گزاره‌ها را نیز مد نظر قرار داد.

والسلام علی من التبع الهدی


پ.ن: عزادار حجر بن عدی هستم. تصاویر تخریب حرم این سرباز رشید امیرالمؤمنین اشک را توی چشم‌هایم نشاند. و دلزدگی عمیق از تمام آنهایی که از روز اول نفهمیدند بحران سوریه یک طرح براندازی است نه یک اعتراض اجتماعی!


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  جمعه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 14:58  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم(انتخابات)ـ4

گزارش چهارم را به سه نکته مهم که در لابه‌لای حرف و حدیث‌های سیاست این روزها یافت می‌شود اختصاص داده‌ام.

و آن سه نکته اینهایند:

یکم: پیرامون تأکیدات مقام معظم رهبری بر مقولات اقتصادی و ارتباط آن با سوء مدیریت‌های دولت و تحریم‌ها

مقام معظم رهبری چند سالیست که در راهبردهای عمومی کشور، مسئله اقتصاد را بصورت ویژه‌ای مد نظر قرار داده‌اند. این مسئله همراه شده است با سوء مدیریت‌های فراوان دولت و از طرفی تغییر زمین بازی در عرصه اقتصاد و نفت برای غرب.

عده‌ای در این میان داد سخن داده‌اند و طوری صحبت می‌کنند که انگار تحریم‌های غرب علیه ما؛ بزرگترین بلای نازله‌ است و تأکیدات رهبری برای مقابله با تحریم‌هاست و غیره...

این قبیل سخنان را جفای در حق رهبری می‌دانم.

چون این عده نمی‌دانند که اولاً تحریم‌های غرب علیه ما هیچگاه نه در حالت تخفیفی قرار داشته که اکنون بخواهد بیشتر شود و نه گزینه تازه‌ای است که رهبر شجاع انقلاب بخواهند به یکباره در مقابل آن اخذ موضع کنند.

طرفه آنکه همه باید بدانیم که قرن جاری، دیگر قرن ژئوپولیتیک نیست بلکه قرن ژئواکونومیکس است. قرنی که طی آن باید همه چیز و حتی سیاست و فرهنگ کشورها را طوری تعریف کرد که مسئله اقتصاد آنها هم بهینه شود.

و این نکته نغز را رهبر انقلاب، بیش و پیش از همه ما رصد و بیان کرده‌اند.

لذاست که بیان صحبت‌های نافهمیده و ناسنجیده در این رابطه منجر به این می‌شود که مخاطبی احیاناً اینطور فکر کند که رهبری نظام از تحریم‌ها خوف دارد! و یا احیاناً تحریم‌های غرب علیه ما در حال اثرگذاری فلج‌کننده است. و همینطور احیاناً اینگونه تصور می‌کند که نظام ما تا آن حد نحیف! شده است که مقام معظم رهبری مجبور است برای رفع سوء مدیریت‌های فراوان دولت؛ سمت و سوی اقتصادی به کشور بدهد.

خوب است همه آنهایی که در این زمینه فکر می‌کنند، می‌اندیشند و می‌نویسند و صحبت می‌کنند متوجه این مسئله باشند که این جهت‌گیری اقتصادی اخذ شده از سوی رهبر انقلاب؛ تنها به دلیل مقتضیات وسیع قرن پیش رو و گذار ایران اسلامی به سمت تمدن اسلامی است نه برای ترس از جهت چند تحریم بی‌آبرو و نخ نما و یا احیاناً خوف از احتمال اثرگذاری سوءمدیریت‌های دولتی که در سال 84 بر سر کار آمد.


دوم: پیرامون تأکید آقای هاشمی و اصلاح‌طلبان درباره محقق شدن پیش‌بینی‌هایشان درباره دولت احمدی‌نژاد

اصلاح‌طلبان و آقای هاشمی؛ از سال 83 تاکنون علم مبارزه و مخالفت با دولت محمود احمدی‌نژاد را به دوش کشیده‌اند.

علم‌زنی خطرناکی که دودش بیش از همه به چشم نظام و مردم رفت و متأسفانه مؤید این شد که آیت‌الله 78 ساله و یاوران اصلاح‌طلبش برای مخالفت با سیستمی که همگرای آنان نباشد؛ حاضر به در نظر گرفتن مصالح کشور و مردم نیستند.

نیک بنگرید که اگر آقای هاشمی در تمام مدت این هشت سال و در مواجهه با دولت، در کنار رهبری نظام قرار می‌گرفت و به حای بدگویی علیه دولت؛ به حمایت هوشمندانه از احمدی‌نژاد می‌پرداخت، امروز چه فضای بهتری بر کشور حاکم بود.

پس با همین استدلال ساده؛ اینطور هویداست که نه آقای هاشمی و نه هیچیک از اصلاح‌طلبان هنری نکرده‌اند که این روزهای خراب دولت احمدی‌نژاد را پیش‌بینی کرده‌اند. آنها از روز اول مخالف رقیبشان بوده‌اند و لذا فقط شانس آورده‌اند و به مراد دلشان رسیده‌اند و کسی هم که از روی شانس به مرادش می‌رسد؛ همان به که مرد باشد و بگوید شانس آورده نه اینکه مدعای فهم و تحلیل سیاسی صحیح داشته باشد.

از سوی دیگر؛ آقای هاشمی و یاران اصلاح‌طلبش باید به این سؤال هم جواب بدهند که منظورشان از جمله کنایه‌آمیز "اگر حرفهایمان را شنیده بودند" چیست؟

فرض می‌کنیم آنها واقعاً به این تحلیل رسیده بودند که احمدی‌نژاد به اینجا می‌رسد. آیا انتظار داشتند "نظام" رأی مردم را به کناری بگذارد و بگوید هرچه شما می‌گویید؟

آیا انتظار داشتند مردم برای شنفتن حرف‌های آنها به خیابان‌ها بریزند و دولت را ساقط کنند؟!

یا اینکه خدای ناکرده انتظار داشتند مقام معظم رهبری از روز اول سیاست آقای هاشمی را در پیش بگیرند و به مخالفت با دولت برخیزند؟!

نتیجه آنکه این متأسفانه این حرف آقای هاشمی و یارانشان تماماً خرمنی آفت‌زده است و هیچ کجای آنرا یارای دست آویختن و احتجاج نیست.


و سوم: درباره استفاده مکرر این روزهای بعض از خواص کشور از واژه "فتنه"

رخداد خطرناکی است استفاده فراوان و البته بیجا از واژه فتنه. عده‌ای دارند کار را به سمتی پیش می‌برند که دست آخر می‌شود به افتادن گربه همسایه از دیوار هم عبارت "فتنه" را نسبت داد.

آیا واقعاً آنهایی که می‌خوابند و بیدار می‌شوند؛ مدام فتنه، فتنه می‌کنند، معتقدند که مثلاً کارشکنی‌های دولت، انحرافات حلقه نزدیک به احمدی‌نژاد، گرانی روغن مایع، تحریم‌های همیشگی غرب، تلاش عده‌ای برای حمایت خیابانی از مشایی و ... در مصداقی که از معنای فتنه متوجه می‌شویم، جای می‌گیرند؟

این اتفاق را از آن‌رو فوق‌العاده خطرناک می‌دانم که مثل عملیات فریب، ما را از فتنه اصلی هم‌اکنون و چند سال بعد دور می‌کند.

نمی‌شود به هر رخداد ریز و درشت خطرناکی گفت "فتنه" و بعد هم انتظار داشت که در موقف اصلی فتنه؛ جامعه تکلیف اصلی خود، که تکلیف خاصی هم هست را دریابد.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 11:25  توسط مسعود يارضوي  | 

کَشتی

"آیت‌الله هاشمی بهرمانی(رفسنجانی) پس از حوادث سال 88، ترجیح داد در سکوت به سر ببرد و جز چند دیدار با خانواده‌های زندانیان فتنه اقدام خاص دیگری انجام نداد.

در پاسخ به این سؤال که دیالوگ‌های هاشمی برای مقاطع حساس پیش رو چیست و موضوع او در چه جایگاهی قرار خواهد گرفت، باید دانست که انتظار سکوت همیشگی از جانب کسی که همواره مایل است در وقایع سیاست داخلی کشور نقش مبرّزی را ایفا کند، انتظاری نزدیک به منطق نیست."

این جمله را در خلال گزارشی که 12 دیماه دو سال قبل، پیرامون نقش آقایان هاشمی، خاتمی و حسن خمینی در دو مقطع انتخابات مجلس نهم و انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم منتشر کردم، نوشته بودم.

پ.ن:همیشه متهمم به اینکه گزارش‌ها و تحلیل‌ها و تفرّس‌هایم سوژه روز! نبوده و نیست... این در حالیست‌که همیشه هم حرفم را نشنیدند که تفرّس و نگاه به آینده، ضرورتی مهمتر است و قرار هم نیست یک تحلیل همیشه درست باشد. مهم این است که ما مکلّف به انجام کارهای مهم هستیم. نه کارهای معمولی و پیش افتاده که از قضا خوراک تنزّه‌طلب‌ها هم هستند.

بگذریم.

دوست رندی دارم. می‌گوید: درباره کاندیداتوری آقای هاشمی داشتی وسط بیابان کشتی می‌ساختی.

پیش خودم می‌گویم: درباره جبهه پایداری و اصغر فرهادی و حلقه انحرافی هم دارم همین‌کار را می‌کنم، لابد.

با تمام این اوصاف و با اینکه معتقدم آقای هاشمی امام زمان تشبیهی انتخابات است و لاجرم ظهور خواهد کرد؛ اما باز هم دعا می‌کنم این اتفاق نیافتد.

شما هم دعا کنید.


برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 12:21  توسط مسعود يارضوي  | 

گزارش به مردم (انتخابات)ـ3


ــ علی آقای زاکانی نمی‌بایست کاندیدا می‌شد. نمی‌شود بعد از یک عمر دم زدن از وحدت سیاسی اصولگرایان؛ یک‌هو بعنوان کاندیدای اصولگرا خودت را معرفی کنی؛ آنهم با این استدلال غیر صحیح که در این انتخابات؛ فتنه و انحراف امکان عرض اندام ندارند،‌ پس تعدد کاندیداها اشکالی ندارد!

تازه بعدتر هم بگویی: " تنوع افراد و کاندیدا در جریان اصولگرایی به دلیل گستردگی این طیف است به نحوی که هر نفر مجموعه‌ای از اصولگرایان را نمایندگی می‌کند. "

هر کودکی می‌فهمد که استدلال اول دکتر زاکانی غلط اندر غلط است و استدلال دومی هم که اخیراً بیانش کرده‌اند؛ نکته‌ای است که در انتخابات‌های گذشته با رویکرد "وحدت" از سوی ایشان بیان می‌شد نه با رویکرد کثرت.

و از تمام اینها گذشته؛ این کاندیداتوری حبابی ضربه بزرگی به حیثیت سیاسی حاج‌علی آقای ما زد زیرا منطقی نیست که ایشان پس از این کاندیداتوری و در دوره‌های بعد؛ بیایند و دوباره در منابر از وحدت! بسرایند.

ضمنن علی زاکانی در انتخابات و بعنوان کاندیدا هم که شرکت کند، رأی نمی‌آورد.

فهم این مسئله از هم‌اکنون کار خیلی سختی نیست. (و از اینجاست که فکر می‌کنم بعضی از آقایان با نیت وزن‌کشی پا به عرصه کاندیداتوری گذاشته‌اند. بگو شما که نیتتان این است چرا به اسم شهدا و جانبازان و ولایت اعلام حضور می‌کنید؟! می‌گفتید:"دلمان خواست"، کفایت بود)

 

ــ نمی‌توانم باور کنم یاسر هاشمی و حجت‌الاسلام یونسی که اولی با ایما و اشاره حامی کاندیداتوری آقای هاشمی است و دومی هم با اینکه می‌گوید فکر نکنم هاشمی کاندیدا شود! اما در مصاحبه‌هایش همواره بر ضرورت کاندیداتوری "مرد عبور از بحران" و منتفی نبودن کاندیداتوری وی تأکید می‌کند؛ برای رتق و فتق امورات ستاد "حسن‌آقای روحانی"! راه افتاده باشند، رفته باشند تبریز!!!

شما باور می‌کنید؟!

 

ــ چه سؤال خوبی...

آقای لنکرانی اصلح است یا جبهه پایداری تصمیم گرفته ایشان را اصلح بداند؟!

 

ــ روزی نیست که به این سؤال فکر نکنم که آقایان شریعتمداری، روحانی و لنکرانی در حالیکه به ترتیب، صبیه، صبیه و ابوی‌شان در آمریکا، اروپا و آمریکا زندگی می‌کنند و سکنی دارند؛ با چه استدلالی خود را لایق نشستن بر کرسی ریاست جمهوری ایران اسلامی می‌دانند؟!


ــ سعید حجاریان، افاضه کرده که آقای هاشمی دقیقه 90 کاندیدا خواهد شد. سلّمنا. تحلیل درست داشتن خوب است (فرض بر آنکه زمین بازی عوض نشود) اما دروغ گفتن و یا همه‌ی راست را به مردم نگفتن و فیلم‌بازی کردن در ساحت سیاسی اسلام، گناهیست نابخشودنی که حجاریان و همه رفقای اصلاح‌طلب و تکنوکراتش طی یکسال اخیر مرتکب شدند و به مردم درباره احتمال کاندیداتوری آقای هاشمی چیزی نگفتند.

این لینک را هم اگر وقت داشتید، بخوانید. گفته بودم پیش از این که اینها دروغگو هستند.



برچسب‌ها: سیاست, انتخابات, تحلیل
+ نوشته شده در  شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 18:47  توسط مسعود يارضوي  |