اجلاس ژنو 2 و هرزگوینیزاسیون سوریه
به نام خدای بلندمرتبه و با صلوات بر حضرت رسول و اهلبیت طاهرش
اجلاس ژنو 2 پیرامون مسائل سوریه، در حالی در 23 نوامبر برگزار می شود که با تحلیل من، نتیجه آن از هم اکنون مشخص و پرونده سوریه نیز در حال ورود به فرایندهایی جدید است.
آمریکا و متحدان منطقه ای و فرامنطقه ای اش در جنگ سوریه به رئوس اهداف خود نرسیده اند.
این رخداد غیر قابل انکار بر خلاف سوال و تصور افکار عمومی، منجر به قبول شکست از سوی آمریکا و متحدانش نمی شود بلکه گزینه های دیگری غیر از ادامه جنگ در سوریه را در مقابل آنها قرار می دهد.
واضح ترین این گزینه ها نیز که به نظر من، آمریکا مجبور به تیک زدن آن است، فرایند هرزگوینیزاسیون سوریه و تجربه ای است که آمریکا از حمایت ایران از مسلمانان بوسنی و همچنین اجلاس دیتون دارد.
فرآیندهای این گزینه به این ترتیب است که آمریکا اهداف خود را به مسیری غیر از جنگ تغییر جهت می دهد.
سپس بعنوان بازیگر اصلی صحنه دیپلماتیک ظاهر می شود و از اجلاس ژنو 2 که میتوان از آن بعنوان اجلاس صلح ژنو 2 یاد کرد و یا اجلاسهایی غیر از آن یا در ادامه آن، نتیجه ای که میخواهد را میگیرد.
و آن نتیجه این است که اولاً جنگ در سوریه کمرنگ و یا قطع می شود (و ایضاً آمریکا به طرق مختلفی خود را به عنوان دوست نظام و مردم سوریه و همچنین دشمن گروه های مسلح این کشور جا می زند) و ثانیاً آمریکاییها در اقدامی مهمتر! حامی اصلی سوریه یعنی جمهوری اسلامی ایران را با پروتکل ها و مقاوله نامه های رسمی و دیپلماتیک که به سوری ها تحمیل می شود؛ به سوی جاده جنگ دیپلماتیک و همچنین مسیر حذف شدن از سوریه جدید و افکار عمومی این کشور سوق می دهد. (و البته این فرایند ربطی به حضور یا عدم حضور ایران در اجلاس ژنو 2 ندارد)
اما اینکه چقدر در این راه موفق خواهد شد بسته به سیاست های دیپلماتیک رئیس جمهور ما، عملکرد جهادی مسئولان دولتی و همچنین گروه های فعال داخل ایران در عرصه سیاست خارجی است.
باید از بابت این حد از صراحت گویی عذرخواهی کرد شاید اما "واقعیت" را نیز باید هرچند به قیمت تلخ بودن، گفت و شنید.
حقیقت آن است که چهره هایی همچون سردار سلیمانی، به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران و سیاست های اصولی حکومت، نقش بی بدیلی را در سوریه ایفا کردند و موفق به شکست دادن سیاست های آمریکا و متحدانش شدند.
اما این موفقیت پر ابعاد بدست آمده اگر از همپوشانی با سایر اجزای مقوّم خود (مثل حمایت دیپلماتیک!) برخوردار نباشد؛ هیچ تضمینی برای مانا بودن همه دستاوردهای خود ندارد.
به هر حال این نگرانی برای ما هست که آیا در عرصه سیاست خارجی نیز کسانی مثل سردار سلیمانی و یا اقلّ کم کسانی معتقد به راه و آرمان او که البته در تعیین سیر کلی دولت هم تأثیرگذار باشند، حضور دارند یا خیر؟!
پاسخ به این سوال را میگذاریم و میگذریم.
فقط از باب اشاره اینکه هم اکنون وزیر خارجه محترمی داریم که معتقد است هولوکاست دروغ و افسانه نبوده و ایضاً راه حل بحران سوریه سیاسی! است و یا آمریکا آنقدر قوی!!! است که با یک بمب می تواند سازوکار دفاعی ما را از بین ببرد...
با این تفاسیر فکر می کنم همه قانع شده باشیم که منهای مسئله حضور یا عدم حضور ایران در اجلاس ژنو 2، جای نگرانی بسیاری در عرصه نبرد دیپلماتیک و فرجام سوریه برای ما وجود دارد.
از باب تذکر عرض می کنم که ما در جنگ بوسنی و هرزگوین که رهبر انقلاب درباره آن فرموده بودند "آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است"؛ در حدّ وسع، خدمات شایانی را به بوسنیایی ها انجام دادیم و نشان دادیم که جمهوری اسلامی ایران اولاً در سیاست های اصولی خود (و در شرایط مقتضی) از تمام مسلمانان جهان (ولو اهل سنت) به هر شکلی دفاع می کند، ثانیاً از تهدیدات نظامی بیگانگان در هیچ سطحی و همچنین از مخالفتهای سیاسی داخلی و خارجی با سیاست های اصولی خود نمی هراسد و ثالثاً منافع جمهوری اسلامی ایران حتی اگر در قلب اروپا هم باشد، پیگیری می شود.
با تمام این تفاسیر اما آمریکا در اجلاس دیتون که برای پایان دادن به درگیری های صربها و مسلمانان ترتیب داده شد، به نحوی بازی کرد که امروز کمتر کسی در افکار عمومی جهان به یاد می آورد که ما در بوسنی چه کردیم؟! (البته این حالت برای دول استکباری فرق می کند)
این اِماره تحلیلی صد البته به معنی از دست رفتن دستاوردهای ما در جنگ بوسنی نیست و خیزش اسلامی و انقلابی حکومت ایران در حمایت از مسلمانان بوسنی، تأثیری شگرف را در دل دوستان و دشمنان ایران تا همیشه حک کرد. اما این سوی واقعیت را نیز نمی توان کتمان کرد که امروز و در یادمان های جنگ بوسنی، کمتر کسی است که از شبکه رسانه های جهانی و حتی رسانه های بوسنیایی سوال کند که چرا عمداً به حذف نقش ایران در بوسنی می پردازند؟!
و همچنین است که در ساحت دیپلماتیک و اقتصاد خارجی نیز کمتر نامی از دوگانه "ایران _ بوسنی" و تأثیرات برگرفته از حمایت تاریخی ایران از بوسنیایی ها در خلال جنگ، در این دو ساحت می شنویم.
در اینجا باید به این نکته هم اشاره کرد که ورود پرونده سوریه به اتمسفر دیپلماتیک و خارج شدن آن از فرایند نظامی، مختصّات جدیدی را از صحنه منافع ما در منطقه و در افکار عمومی رسم خواهد کرد.
متخصّات جدیدی که ورود بازیگران جدید را نیز طلب می کند.
بازیگران جدیدی مثل دیپلمات های انقلابی، مسئولان و چهره هایی با مواضع حمایتگرانه از سیاست های نظام، فعالان جنبش دانشجویی، رسانه های آگاه به "نیاز لحظه" و ...
در کلام آخر هم امیدوارم همه آنهایی که برای ادامه حماسه سازی ایران در سوریه، از آنها در روز قیامت سوال خواهد شد؛ موفق عمل کنند و فرایندهایی را که درباره بوسنی و هرزگوین در حد اشاراتی گذرا شرح دادم، درباره سوریه جدید تکرار نشود.
به سخن دیگر اینکه امیدوارم همه موفقیت ها و عملکردهای ما در سوریه برایمان تا همیشه باقی بماند و بیشتر رشد کند نه اینکه بخشی از آنها را به دلیل برخی ضعفها از دست بدهیم.
انتهای پیام/
تیتر از متن: نمی دانم آیا برای مثال، گفتن این واقعیت مهم در حال حاضر ثمری دارد یا نه اما آنهنگام که دبیر کل سابق جامعه اسلامی دانشجویان، برادر ابوالفضل چمندی، پیشنهادی را به محضر مقام معظم رهبری مبنی بر ایفای نقش تشکلهای دانشجویی در بیداری اسلامی و سیاست خارجی ارائه کرد و البته این پیشنهاد مورد تأیید معظم له نیز قرار گرفت؛ اگر آنها که باید! در جنبش دانشجویی و سایر نهادهای مسئول، این پیشنهاد را به نحو مطلوبی پیگیری کرده بودند؛ هم اکنون برگهای برنده بیشتری در نزد ما برای ورود به مباحث دیپلماتیک پیرامون بحران سوریه وجود می داشت.
برگهای برنده ای که ضریب اطمینان ما از موفقیت های بیشتر در سوریه پس از جنگ و سوریه جدید را بالاتر می برد.
ولی افسوس از برخی کم کاری های فصلی جنبش دانشجویی و افسوس از نهادهایی که بعد از تأیید رهبری! به رفقای ما می گویند پیشنهاداتتان را بیاورید بررسی کنیم...
برچسبها: سیاست, تحلیل