عبور
اول اینکه رخدادهای سیاسی این روزها را در پست های تحلیلی عبور خوانده اید (و اهل این هم نیستم که رخ نمودن فکرهایم را تذکر بدهم)
و دلیل دوم و کم اهمیت تر هم اینکه راستش را بخواهید، خسته ام. (که اگر جزو قبیله با فراست ها باشید حالا دیگر فهمیده اید چرا؟)
بگذریم...
این پاراگراف را 5 روز قبل از کناره گیری دکتر لنکرانی و در گزارش شماره 9 خوانده بودید؟!
"البته پایداران بر خلاف ظاهرشان به شدت مشتهی اند تا هرطور شده در انتخابات رأی بیاورند و لذا بعید نیست که با لطایف الحیلی به سبد آرای دکتر جلیلی طمع کنند و دست آخر یک طوری خودشان را به ایشان سنجاق کنند. این اشتهای پایداران در حالتی کم احتمال می تواند زمین بازی را تغییر دهد و لنکرانی را بعنوان کاندیدای پایداران واگذارد."
علی القاعده می پذیرید که کناره گیری دوشنبه شب دکتر لنکرانی اگرچه کم احتمال بود اما با این تحلیل همخوانی دارد و چیزی هم غیر از این نیست.
با این اوصاف نمی فهمم چرا باید عددی از مخاطبان خوبم که سمپات های بافایده و بی فایده جماعت پایداران هستند؛ سر از پا نشناخته به نظرگاه وبلاگ عبور بیایند و سرود شادی سر بدهند که "حالا چه می گویی؟!"، "پایداران نشان دادند باهوش هستند"، "خدا را شکر دستت رو شد"، "از نفس حق علامه مصباح بود" و قص علی هذا...
در واقع این دسته از مخاطبها یا نوشته بالا را نخوانده اند و یا از نظر آنها کناره گیری لنکرانی آنهم در شب اعلام صلاحیت ها هر معنایی دارد غیر از این چیزی که من گفته ام و نوشته ام!!!
راستش اینست که خوانش لحظه های عبور من از کنار آدم ها مخاطبانی دارد.
خوب و بد قاطی. که البته جایتان خالی؛ همه شان را هم دوست دارم.
ولی این وسط یک عده هستند که نه می شود به راه نزدیکشان دل بست نه به چشم های قشنگشان و نه به زلف بلندشان!
متوجه عرضم هستید؟!
یعنی نه حرفهایم را دقیق می خوانند، نه می شناسنندم و نه هیچ نسبتی با تفکرم دارند. یکجورهایی انگار فقط منتظرند بکشند زیر پای آدم و بعد هم دور آتش برقصند!
راستش اینست که این دسته را خیلی کم دوست دارم.
کامنتهایشان را فقط اگر وقت مرده ای داشته باشم، می خوانم. و نه ابراز لطفشان را وقعی می گذارم نه نکوهش هایشان را.
یعنی کلاً برایم علی حده هستند.
امیدوارم تعداد این دسته که اصلاً نمی دانم کم اند یا زیاد روز به روز کاهش پیدا کند و دیگر هیچوقت اینجا نیایند مگر اینکه جهدی پیدا کنند برای اصلاح خودشان(اگرچه در اینجا همیشه و به روی همه باز است)
پ.ن: این را خیلی خوب می دانم که اگر یک روز درباره یک تفرّس یا یک تحلیل اشتباهی بکنم؛ آفرین گفتن های با بصیرت و بی بصیرت! به چه چیزهایی تبدیل خواهند شد.
نکته ولی آنست که ما بچه های انقلاب اسلامی یاد گرفته باشیم اولا همیشه برای رضای خدا، فکر کنیم و ثالثاً مرده باد و زنده باد ها را هم برای خدا بگوییم و بشنویم.
برچسبها: سیاست, انتخابات, تحلیل