اکابر جبهه پایداری و به تبع آن کوچکترهای این جبهه، از سال 83
تاکنون با "محمدباقر قالیباف" سر ناسازگاری ویژه ای دارند.
راستش را بخواهید کسی هم دقیقاً نمی داند این
دشمنی ویژه با فرمانده سابق ناجا و فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران از چه زمانی شروع شده و یا منشأ آن چیست؟!
پایداران همچنانکه دبیرکل آنها نیز اخیراً تأیید کرد؛ حاج باقر قالیباف را به سه جرم متهم می کنند.
اول اینکه از بیت المال سوء استفاده می کند،
دوم اینکه در ولایتمداری او تشکیک است و سوم هم اینکه موضعش در قبال فتنه
مشخص نیست.
جبهه پایداری البته با استناد به چندبار استفاده حاج باقر از واژه تکنوکراسی؛ تهمت تکنوکرات بودن را هم جدیداً یاد گرفته اند که پاسخ آن چندین بار داده شده و نیازی به توضیح بیشتری در این زمینه نمی بینم. (پاسخ دکتر حداد عادل را هم می توانید در این زمینه بخوانید)
ذکر این نکته هم از نظر دور نماند که معتقد هستم بچه های سپاه پاسداران اعم از محسن رضایی، حاج قاسم، سردار قالیباف، رئوفی
نژاد و ... اساساً نمی توانند در تهمتهایی که به آنها زده می شود، بخوبی از ادبیات سیاسی و ژورنالیستی استفاده کنند و پاسخ بدهند. دلیلش هم بماند برای بعد.
در ادامه این نوشتار سه اتهامی که جبهه
پایداری همواره به محمدباقر قالیباف وارد می کند را بر اساس تکلیفی که بر خودم فرض می
دانم پاسخ می دهم.
*درباره اتهام سوء استفاده قالیباف از بیت المال
پایداران درباره این تهمت خود هیچگاه نتوانسته
اند هیچ سندی را ارائه کنند.
در واقع توگویی که سازمان بازرسی دفتر مقام معظم
رهبری، سازمان بازرسی کل کشور، وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی ریاست جمهوری،
اطلاعات سپاه، اطلاعات ناجا و شورای شهر تهران کلاً متوجه سوء استفاده های شخص حاج
باقر قالیباف از بیت المال مملکت نیستند و فقط اعضای جبهه پایداری که از قضا
انحراف را هم بر گرده کشور تحمیل کرده اند متوجه این بلیّه هستند.
حرف بی سند هم همانطور که همگی مستحضریم موجب عذاب
قبر و قیامت است.
در اینجا البته باید به دومین معنای مورد اراده
پایداران هم از متهم کردن سردار قالیباف به سوء استفاده از بیت المال اشاره کرد.
آنها با استناد به اینکه خود او (قالیباف) گفته است
که برای انتخابات 84، بیش از سه میلیارد تومان هزینه کرده است اینطور نتیجه گیری می
کنند که این کار قالیباف علی القاعده سوء استفاده از بیت المال بوده است.
پاسخ به این شبهه جبهه پایداری نیز اینست که اولاً باز
هم در زمینه حرام بودن این پول کلان حرف بدون سند می زنند و حرف بدون سند هم همانطور که عرض شد ضمن آنکه آدم ها را
در یوم الحساب به روز سیاه عذاب می نشاند سبب روسیاهی و انحراف در دنیا نیز خواهد شد.
ثانیاً پایداران چرا فکر می کنند که هرکس توانست پول
زیادی را برای کاری خرج کند؛ لزوماً آن پولهای زیاد را از راه حرام کسب کرده است؟!
اگر اینطور باشد پس پول های حاج صادق محصولی هم که تحت عنوان خمس و زکات به جبهه
پایداری پرداخت می شود نیز حرام است و نتیجتاً تمام سرتاپای پایداران از حرام...!
البته در اینجا این نکته را هم عرض کنم که هرکس حق
دارد کاندیدایی را برای رأی دادن انتخاب کند که پول کمتری را برای انتخابات هزینه
می کند و اسراف و تبذیر ندارد اما اینکه بخواهیم طوری وانمود کنیم که مثلا احمدی نژاد و جلیلی صفر تومان! برای انتخابات هزینه کرده و می کنند و یا به سایر کاندیداها به صرف صداقتی که دارند و میزان خرج کردهایشان را به مردم گزارش می کنند؛ تهمت برخورداری
از پول حرام و یا اسراف را بزنیم؛ کاریست کم خردانه.
ثالثاً پایداران در حالتی کم احتمال، اگر سندی درباره بیت المال خواری های
تصوّری خود از آقای قالیباف دارند چرا آن را در اختیار سیستم های نظارتی و امنیتی
کشور قرار نمی دهند و فقط مشغول کاسبی با آن هستند؟!
در واقع آنها طوری رفتار می کنند
که انگار سازمان بازرسی دفتر مقام معظم رهبری، وزارت اطلاعات و حتی شورای نگهبان
و سایرین، چشم خود را خدای نکرده به روی سوء استفاده های قالیباف بسته اند و فقط این عددی از
اعاظم جبهه پایداری که از قضا انحراف هم در رحم آنها رشد کرده، هستند که متوجه این
بلیّه عظیم شده اند؟!
*درباره اتهام ولایت ناپذیری محمدباقر قالیباف
متأسفم که در مقدمه توضیح تهمت دوم جماعت پایدار به آقای قالیباف اینگونه صحبت می کنم اما جبهه پایداری از این دست حرفهای مفت زیاد دارد.
آنها ظاهراً این اصل ساده را نمی دانند که برخی مقولات مثل اخلاص، ولایتمداری، دین مداری و غیره؛ تا وقتی سندی مبنی بر ردّ آنها وجود نداشته باشد؛ به هیچ وجه معانی ای نیستند که بتوان آنها را بصورت ویژه به یک شخص نسبت داد یا مخصوصاً از شخص دیگری سلبشان کرد. ضمن اینکه این مفاهیم به هیچ وجه مقولاتی قابل اندازه گیری هم نیستند که مثلاً بشود میزان آنها را با یک وسیله خاص! اندازه گیری کرد.
بعد از این مقدمه باید این نکته را بیان کرد که پایداران در بحث تهمت ولایت گریزی حاج باقر نیز هیچ سند علنی و محرمانه ای در دست ندارند و حرف بدون سند هم همانطور که عرض کردم هدفش کاسبکاری است و منجر به انحراف و روسیاهی می شود.
البته آنها در این زمینه به یکی از صحبت های قالیباف در سال 84 هم اشاراتی دارند که گفته بود نظرم و استدلال هایم را در امور مختلف به رهبری خواهم گفت اما در نهایت نظر ایشان را می پذیرم. آنها در واقع اینطور می گویند تو حتی نباید از فکرت دفاع کنی.
پاسخ اینست که اولاً مگر رهبری رئیس جمهوری می خواهند که اصلاً فکر و تصمیم نداشته باشد؟! ثانیاً با استدلال مسخره پایداران پس اصلاً چه نیازی به انتخابات و رئیس جمهور و هیئت دولت و اساساً جمهوری اسلامی هست؟!
(و این نکته باریکتر زِ مو همان چیزی است که جبهه پایداری روی بیانش را هنوز پیدا نکرده!!!)
ثالثاً این سوال و استدلال باید به صورت دیگری مطرح شود. آنهم اینکه آیا کسی هست که جرأت داشته باشد حرف حضرت آقا را اجرا نکند؟!
پاسخ هم اینست که ان شاء الله که نیست. اگر هم پیدا شد ما که به او رأی داده ایم دیگر از او حمایت نمی کنیم. کاری که پایداران دقیقاً خلافش را انجام داده و می دهند و از کسی دفاع می کنند که بر طبق خبرهای محرمانه و علنی، از سال 84 و حتی قبل از آن! در مقابل اوامر رهبری می ایستاد و دستورات معظم له را به دو بخش مولوی و ارشادی تقسیم کرده بود.
ضمن اینکه تهمت ولایت نامداری به یک سردار دفاع مقدس، فرمانده سابق نیروی رشید انتظامی و شهردار تهران توسط پایدارانی مطرح می شود که منهای ولایت نامداری حاصل عمر و گزینه اصلحشان!!! از ولایت نامداری خودشان هم ده ها سند آشکار موجود است. (انگار این بچه های حاج باقر قالیباف بودند که ریختند توی سفارت انگلیس یا جلسه سخنرانی دکتر لاریجانی را در قم به هم زدند و بعد هم که عتاب حضرت آقا را شنیدند نه تنها هیچ عذرخواهی رسمی -عذرخواهی رسمی یعنی "بیانیه رسمی"- نکردند بلکه مدعی هم شدند)
بحث دومی هم در این رابطه وجود دارد و آن اینست که حرف دل پایداران در زمینه تهمت ولایت نامداری به قالیباف یک چیز دیگر هم هست. به کلام سلیس تر، آنها از محمدباقر قالیباف ولایت پذیری آقای مصباح را طلب می کنند.
چیزی که خیلی از ماها نداریم و من هم ضرورتی به پاسخگویی در مورد این شبهه خطرناک، فعلاً نمی بینم.
*درباره تهمت مشخص نبودن موضع قالیباف نسبت به فتنه
در قبال برخورد با فتنه سال 88 در میان جریانات و شخصیت های کشور مواضع مختلفی وجود دارد.
عده ای مثل حضرت آقا هیچگاه به میرحسین و کروبی نگفتند سران فتنه و همواره بر جذب حداکثری و روشن سازی فضا برای عموم جامعه تأکید کردند.
عده دیگری مثل جبهه پایداری معتقد بودند که تمام هواداران میرحسین موسوی گوساله و خس و خاشاک اند و باید موسوی و کروبی را اعدام کرد و غیره...
و عده دیگری هم مثل محمدباقر قالیباف از افراط و تفریط سخن گفتند.
لذا با این فرض اگر عاقل باشیم، قبول می کنیم که همه ما در برخورد با فتنه فرمول های خودمان را داشته ایم و ای بسا دچار اشتباهات و لغزش ها و کم کاریهایی هم بوده ایم.
همچنین من قبول دارم که از محمدباقر قالیباف در قبال فتنه؛ معنای افراط را فهمیدیم اما معنای تفریط را نه!
این را هم قبول دارم که حاج باقر قالیباف می توانست با فرمول حداد عادل یا صفار هرندی (و حتی فرمولی بهتر از این دو مثال) به تقابل با فتنه بپردازد. (ضمن اینکه من بعنوان یک مطلع به شما می گویم که محمدباقر قالیباف 88 از صبح تا شب را در شهرداری تهران می گذراند و شب تا صبح فردا را به وظیفه ای که به عنوان یک سردار بسیجی و فرمانده سابق ناجا داشت عمل می کرد)
اما آیا تمام این حرفها و نقد و انتقادها این نتیجه را می دهد که موضع قالیباف نسبت به فتنه مشخص نبود و نیست؟! یا مثلاً قالیباف ساکت فتنه است؟!
به نظر من واقعا اگر کسی از این سوال و انتقاد و فرضهای واضح قبلش نتیجه "آری" می گیرد همان بهتر که با طناب پوسیده پایداران به چاه بیافتد (که افتاده است) و هم آغوش انحراف بماند تا روز قیامت.
و این را هم باید افزود که تأکید چندباره مقام معظم رهبری در زمینه اینکه "عده ای بحث ساکت فتنه را چماق کرده اند و بر سر این و آن می کوبند" و یا "دنبال مردم و شخصیت های کشور نیافتید و تهمت ضد ولایت فقیه را به این و آن نزنید" را علی القاعده حضرت آقا به ما و محمدباقر قالیباف و حداد عادل و غیره نگفته اند بلکه منظورشان هرکسی است که تهمت زدن و ضد ولایت خواندن این و آن به دهانش خوشمزگی کرده است.
والسلام علی من التبع الهدی
پ.ن:
معنای این حرفها که نوشته ام هنوز این نیست که به حاج باقر قالیباف رأی می دهم یا نمی دهم.
این معنای احمقانه را هم ندارد که کارم در جایی دست حاج باقر افتاده است یا خواهد افتاد. (ضمن اینکه اگر هم بیافتد؛ ان شاء الله که تأثیری در راه و روشم ندارد)
این معنا هم لاحِق آن نیست که دلم برای فرمانده بسیجی ام می سوزد و خواسته ام کمکی کرده باشم.
ولله قسم نه...
تمام آنچه در بالا خواندید بر اساس احساس تکلیفم بود و اینکه نگذارم عده ای حقیقت را به مسلخ ببرند.
برچسبها:
سیاست,
انتخابات,
تحلیل