عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

«پیرمرد» چشم ما بود

تیرماه سال ۹۲ بود. عده‌ای هجمه‌های شدیدی را علیه مدیر مسئول روزنامه کیهان به راه انداخته بودند و کسی هم دفاعی از حاج حسین شریعتمداری نمی‌کرد.
همان روزها یادداشت «ما، بزرگ‌زادگان و حسین شریعتمداری» را نوشتم.
بعد از چند روز ناشناسی تماس گرفت و شروع به احوالپرسی کرد...
می‌خواست، بداند چرا از حسین شریعتمداری دفاع کرده‌ام؟
لحنش گیرا بود ولی من با بی‌تفاوتی خواستم خودش را معرفی کند! گفت: من «مرد پشت پرده روزنامه کیهان» هستم.
اسم حاج حسن شایانفر را شنیده بودم ولی مرد نامی از خودش نبرد.
خلاصه قرار شد در روزنامه کیهان همدیگر را ببینیم و راجع به چند موضوع صحبت کنیم...
پیرمرد، دریا دریا آرامش بود... مثل یک رفیق قدیمی مقابلم نشست و حرف‌هایم را که از موضوع لزوم دفاع از حاج حسین شریعتمداری به سیاست و رسانه و الزامات تحلیل صحیح کشیده بود را مو به مو شنید.
هرچه می‌گفتم او بیشترش را می‌دانست ولی در سکوتی عمیق اجازه می‌داد توی بحر دانایی‌اش غوص بخورم.
گذشت و آن جلسه ۲.۵ ساعته و آن حرف‌ها تبدیل به یک رابطه استاد و شاگردی شد و یک همکاری کوتاه مدت در بخش پژوهش‌های سیاسی روزنامه خوب کیهان.
«حاج حسن شایانفر» ولی صبح امروز برای همیشه از بین ما رفت...
چند سالی دچار تألمات جسمی بود و همان روزها هم حتی کارهای روزنامه را در حالیکه روی تخت می‌خوابید انجام می‌داد.
من این را می‌دانم که رفتن حاج حسن شایانفر ثلمه‌ای است که هیچ چیزی جای آن را پر نمی‌کند.
و پر بیراه نیست اگر بگویم او برای ما مثل حبیب‌بن‌مظاهر بود و حالا در نبودش چاره‌مان کم شده است.
باشد که حالا که رفته است اما در تنّعم الهی و در جایگاه شهدای انقلاب باشد و اجر سال‌ها مجاهدت و گمنامی‌اش را از صاحب اصلی انقلاب و اسلام بستاند...

*همین مطلب در کانال تلگرام من:
@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: شایانفر, کیهان, روزنامه
+ نوشته شده در  شنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۵ساعت 11:4  توسط مسعود يارضوي  |