عبور

ما مشك رنج‌هاي انقلاب را به دندان كشيده‌ايم و دست و پا داده‌ايم، اما رهايش نكرده‌ايم

رسم بزرگی

این مطلب را امروز در کانال تلگرامم منتشر کردم و مایلم شما هم بخوانیدش:

*** 

جامعه ما این روزها یک گمشده دارد به نظر من... و آن‌هم «بزرگتر» و «رسم بزرگی» است.

می‌دانید مردم؟! قلندری و بزرگتر بودن، در فامیل یا در جامعه اصلاً هرکی هرکی نیست. بلدی می‌خواهد.
یعنی اینکه مثل آقاتختی باید باشی و یا اصلاً در حالت اکملش مثل همین حاج قاسم سلیمانی خودمان.
مابقی فِسانه است. یعنی مردم هرگز دنبال چینی بند زده نیستند که بعنوان «بزرگ» احترامش کنند و از او چیز یاد بگیرند.
یعنی نمی‌شود به مردم بگویی فلانی بزرگ است بعد مردم بشنوند که طرف کشته‌مرده‌ی ژولیت بینوش بوده...
بعد ببینند که بهمانی وسط خیابان دارد فحش‌های چاروادار به نظام می‌دهد و بعد هم که برای درمان سرطانش به آمریکا رفته؛ آنجا دارد برای تفریح با رفقا نان مکزیکی پخت می‌کند!
و یا همینطور بشنوند که هم‌قبیله‌ی دیگر فلانی و بهمانی هم بعد از یک‌عمر طرح شدن بعنوان منوّرالکفر و نقاش و این حرف‌ها، حالا از این می‌گوید که خسته شده‌ام و می‌خواهم بروم به سنجاب‌ها غذا بدهم!

*خلاصه عرضم این است که جامعه به آدم‌های بزرگ و به بزرگترهای دوست‌داشتنی نیاز دارد ولی تبدیل شدن این نیاز به بازار مکّاره چینی‌های بندزده؛ آنهم به قیمت منزوی شدن چینی‌های اصل یک ضرر بزرگ است.
 
 
آدرس کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi

برچسب‌ها: شجریان, آغداشلو, کیارستمی
+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم مهر ۱۳۹۵ساعت 12:47  توسط مسعود يارضوي  | 

کیارستمی، برجام و آن عکس‌های یادگاری

می‌دانید رفقا...؟! بنا به فرمول‌هایی، ورود به دهکده جهانی و «گلوبالیزه ‌شدن» بلیط می‌خواهد.

یعنی نمی‌شود عشّاق تنفّس در فرهنگ اُتازونی، همینطور سرشان را پایین بیاندازند و آسّه آسّه، از ممالک جهان سومی و یا در حال توسعه (به قول خودشان!) وارد زیست جهانی و سیطره هژمونیک ممالک راقیه بشوند.

خواستم بگویم اگر می‌بینید درگذشت یک کارگردان برای چندتا پیرمرد از درگذشت خودشان و عزیزانشان هم مهمتر است انگار و از پاریس تا ایران، ملت را زابه‌راه کرده‌اند و عصازنان و مویه‌کنان و مشکی‌پوش حتی تا فرودگاه هم می‌روند که جسد متوفی را تحویل بگیرند و زیر تابوتش عکسی به یادگار بیاندازند...

و اگر می‌بینید چندتا پیرمرد دیگر! مدام اظهار می‌کنند که در حال رؤیت گشایش‌های هر روزه پسابرجامی هستند و دائم عکس‌های خودشان و پیاده‌روی‌هایشان و مصافحه‌شان در مقابل کلوزیوم و کنار رود هادسن و در پناه پرچم آمریکا را به رخ می‌کشند...

تمام این رفتارها فی‌الواقع یک‌جور ابراز بیعت حاجی‌واشنگتنی و قرض و قوله برای خریدن همان بلیطی است که گفتم.

راستش این است که نه کیارستمیِ خدابیامرز (که خیلی‌ها دو تا فیلم هم از او ندیده‌اند) در فیلمسازی یک اسطوره بود و نه «برجامِ روحانی» از اول قرار بود دستاورد اقتصادی خاصی داشته باشد.

تنها خصلت مشترک هر دوتای اینها این است که اولی فیلم‌هایش گاهی در دهکده جهانی جایزه می‌گرفت و دومی هم که تعارفی کدخدای همان دهکده است.

و لذا تلاش برخی برای آویزان شدن به مقولات پیش‌گفته، با این دوراندیشی است که شاید آنها هم بتوانند از وعده تنعّم جهانی‌سازی و التفات خاصّه‌ی کدخدا به قدر ظرفیتشان بهره‌مند شوند.

بهره‌هایی از یک رِد کارپِت گرفته تا تبدیل شدن به یک ماندلای دیگر (که از دشمن مسلح آمریکا به دوست آمریکا تبدیل شد) و یا اگر هیچکدام نشد لااقل امیدی به رفع معطلی در روز ورود به فرودگاه جان‌.اف.کندی وجود داشته باشد!

 

#مرگ_بر_نیت_خوانی

#_نحن_ابناء_الدلیل

#تکرار_شبه_موسویانی

 

***


آدرس کانال تلگرام من:

@masoud_yarazavi


برچسب‌ها: کیارستمی, سینما, جهانی‌سازی, برجام
+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم تیر ۱۳۹۵ساعت 11:43  توسط مسعود يارضوي  |